يادداشتي بر نمايش «بانوي محبوب من» كاري از گلاب آدينه
درخشان در اجرا و مفرح
نيلوفر ثاني
تئاتر موزيكال به عنوان يكي از زيرشاخههاي تئاتر كه با موسيقي و رقص و حركات موزون جمعي همراه است، همواره مورد استقبال و علاقهمندي دوستداران هنرهاي نمايشي قرار داشته و جذابيتهاي ويژهاي دارد. طي سالهاي اخير در تئاتر دنيا، ورود و حضور اين وجوه موزيكال و تئاتريكاليته پررنگ در اغلب اجراها سهم ويژهاي داشتهاند، چنانكه در چند دوره حضور بينالمللي تئاترهاي غيرايراني در جشنواره فجر و دانشجويي، اكثر اين اجراها، موزيكال و همراه با ترانه، موسيقي و حركات موزون بودند.
به نظر ميرسد تمايل به بازگشت به عنصر اصلي موسيقي در نمايشهاي صحنهاي و درنظر گرفتن سهم ويژهاي براي وجود آن، نه تنها وجوه سرگرمي تئاتر را براي قشر وسيعتري از مخاطبان مهيا ميسازد، بلكه شعر و ترانه را كه از نخستين متن تئاتري بودهاند نيز احيا ميكند.
هدر ناتانز، دانشيار تئاتر در دانشگاه مريلند، يكي از طرفداران جدي تئاتر موزيكال درحال حاضر است كه حضور آن را در بين اجراهاي جاري، ضروري ميداند. به اعتقاد او، از دهه سي قرن بيستم، كمرنگشدن تئاتر موزيكال موجب شد كه قشر محدودتري به تئاتر روي بياورند، شايد به اين دليل كه سينما جاي آن را براي تماشاگران پر كرده و هر ساله توليدات انبوه تصوير متحرك، نه تنها وجوه سرگرمي بيشتري دارد بلكه بسياري از آنها موزيكال و همراه با موسيقي و رقص است.
ناتانز همچنين وجود تئاتر موزيكال را فرم و حركت بدنهايي ميداند كه تماشاگر به جز اكت و بازي و ديالوگ كاراكترها، به شكل موزون و ريتميك و گروهي نيز با آنها مواجه است. تماشاي جذابيت اين هارموني گروهي بر صحنه تئاتر بار ديگر در دهه 90 باعث رونق تئاتر موزيكال در امريكا شد و همچنان ادامه دارد.
بانوي زيباي من (Life of Party) يكي از معروفترين نمايشهاي موزيكال، اثري از آلن جيلرنر، امريكايي است كه از شهرت جهاني با اجراهاي متعدد در سراسر دنيا و اقتباسي سينمايي برخوردار است. گلاب آدينه اينبار نيز با وجود آنكه اين اثر چندبار به اجرا درآمده و نمونههاي موفقي مانند «آنسامبل اپراي بانوي زيباي من» به كارگرداني آرش آبسالان سال 93 در تالار وحدت از آن موجود است، آن را برگزيده تا ضمن آنكه مهارت حرفهاي خود را در اين جايگاه بروز دهد، اثر مفرحي نيز در دوران تلخ پاندمي به تماشاگران پيشكش كند.
«بانوي محبوب من» اولين اپراي موزيكال در چنين ابعادي است كه اينبار نه در تالار وحدت و نه در يك هتل 5 ستاره و با بهايي چندبرابري، نسبت به تئاترهاي رايج كه معمولا اقشار خاصي توان خريد بليت و حضور در آن را دارند و اساسا بيش از آنكه تماشاي يك اثر نمايشي باشد، سالن مد و تجملات طبقاتي است، بلكه در مركز تئاتري پايتخت و در سالن اصلي آن، كه پذيراي هر تماشاگر از هر قشري است، اجرا ميشود. سالني مردمي با جايگاهي عموميتر كه موقعيت جغرافيايي و مكاني آن، مركز شهر و در دل جامعه است و همواره نمادي براي اصالت اجراهايي است كه ميزباني آن را دارد و اين امكان را براي علاقهمندان عامهتر به تئاتر و دانشجويان فراهم ميكند كه بتوانند نمايشي موزيكال و حرفهاي با متني كه به مردم كوچه بازار نيز اشاره دارد، به تماشا بنشينند. البته اگر در ميزان بهاي فعلي نيز تعديلاتي درنظر گرفته ميشد، ميتوانست بينقص و مردميتر محسوب شود.
«بانوي محبوب من» در اجرا، چيزي كم نداشته و هر بخشي از عناصر اجرايي و بازيگري، با دقت و حساسيت پرداخت شده است. در مواجهه اول با اثر، دكور و طراحي صحنه، متناسب با فضاي داستان و در نيمه آخر با بهرهگيري از سنِ چرخان، از امكانات سالن اصلي بهره برده و حظ بصري را نيز تامين ميكند. با اين حال و با وجود زمان حدود 3 ساعت اجرا، استفاده بيشتر از سن چرخان، ميتوانست احتمال خستگي تماشاگر را كمتر كند و جذابيت بيشتري به آن ببخشد.
طراحي لباس و گريم دختران دستفروش و همخوانها با وجود تعداد زياد آنان، هر كدام به زيبايي و حسنِ سليقه درنظر گرفته شده و حتي براي يك صحنه كوتاه مجلس ملكه، براي مردان كت و شلوارهاي رسمي دوخته شده است. اين ميزان اهميت به طراحي صحنه و لباسها، در خور تحسين است در حالي كه در شرايط اجراهايي كنوني، طراحي مناسب صحنه، گريم و لباسها به ندرت حرفهاي و تا اين اندازه پرهزينه است.
نورا هاشمي خستگيناپذير تمام مدت در صحنه حاضر است و رضا عمراني نيز كاراكتر پرفسور را به خوبي ايفا ميكند. امير غفارمنش نيز ظرافت بازيگري خود را در نقش ايفا ميكند و دايره بازيگران اصلي به قدرت در پيوند قرار دارند. با وجود نقشهاي كوتاه، ساير بازيگران نيز قابل قبولند.
اما آنچه را كه بتوان به عنوان نقد به اجراي «بانوي محبوب من» درنظر گرفت، انتخاب متن است. وقتي گلاب آدينه با روحيه هنرمندي دغدغهمند، از ظرفيت جذب تهيهكننده در اين سطح و بهرهمندي از سالن اصلي تئاترشهر برخوردار است، انتظار ميرود متني را انتخاب كند كه جنبههاي امروزي و اجتماعيتري داشته باشد و حتي اگر تئاتر موزيكال توام با نشاط و فرحبخشي موردنظر است، بتواند از متني بهره ببرد كه سنخيتي با جامعه امروز ايران و تماشاگرش داشته باشد، به ويژه كه متن، بازتوليد مفاهيمي جنسيتزده، تبعيض طبقاتي و مرفهطلبي است كه دختري فقير و دستفروش، به موقعيتي اشرافي و خوشبختي در ازدواج برسد و الا بايد به همان طبقه فرودست خود بازگردد، هر چند آدابداني آموخته باشد.
بانوي محبوب من، فانتزي روياگوني است كه مخاطب نه تنها قادر به همذاتپنداري آن نيست بلكه در نمايي دور از واقعيت موجود در پيرامونش، قرار ميگيرد و تنها به شكل سرگرمي به آن توجه خواهد كرد، چراكه با وفاداري گلاب آدينه به متن اصلي، اساسا آنچه بر صحنه نيز شكل ميگيرد از فرهنگي ديگر و موقعيتهاي نامشابه است. اگرچه يافتن متني قوي در حيطه نمايشي و موزيكال و نزديك به فرهنگ رايج چندان آسان نيست.