ماتريكس
ماشينها و آزمون تورينگ
نويسنده: صادق هاشمي - اميرعباس اسدي
۷۱ سال پيش، رياضيدان انگليسي، آلنتورينگ آزموني براي پاسخ به اينكه «آيا ماشينها ميتوانند فكر كنند؟» ارايه كرد. «بازي تقليد»، اولين نسخه از آزموني كه امروزه با نام تست تورينگ شناخته ميشود. قبل از پرداختن به اين آزمون، مطمئنا تعداد زيادي از ما هنگام ثبتنام در يك وبسايت، با آزمونهاي ناخوشايندي مواجه شده باشيم كه با طرح سوالاتي ميخواهند قبل از هرچيز ربات نبودن كاربر ثابت شود و احتمالا به هنگام روبرو شدن با اين آزمونها بعد از احساس عصبانيت از تلف شدن وقت مورد نياز براي پاسخگويي به آنها، پرسشهاي مختلفي در مغز توليد كرده باشد مانند اينكه اصلا چرا بايد به چيزي كه خودش انسان نيست، انسان بودن خود را ثابت كنيد! شاخص حقيقي تشخيص ربات از انسان چيست؟
بازي تقليد تورينگ توصيفكننده يك بازي ساده ولي هوشمندانه است كه راهبرد آن تا حدي برعكس وبسايتهايي است كه شما را براي اطمينان از ربات نبودن
بازجويي ميكنند.
در اين بازي كه از سه شخص A و B و C تشكيل شده است، اشخاص A و B در اتاقهايي جدا از يكديگر هستند و شخص C ميتواند با روشي مثل رد و بدل كردن نوشته با هريك از آنها ارتباط برقرار كند. با اين شرايط كه شخص A يك مرد و شخص B يك زن است. شخص C كه از جنسيت دو نفر ديگر مطلع نبوده و قادر به ديدن آنها هم نيست، تلاش ميكند با برقراري ارتباط با اين دو تعيين كند كه كداميك زن و كداميكي مرد است. در حالي كه نقش شخص B كمك به C براي اخذ تصميم درست است، هدف نقش A فريب دادن C است تا تشخيصي اشتباه داشته باشد. تورينگ بعد از طرح اين تست در مقاله انقلابي خود ميپرسد چه ميشود اگر يك ماشين نقش A را بازي كند؟ آيا موفق به گمراه كردن شخص C خواهد شد؟
اطلاعاتي كه در دسترس ما قرار دارد نشان ميدهند كه با وجود انتقادات مطرحشده در مورد آزمون تورينگ و پيشرفتهاي يادگيري ماشين در سالهاي اخير، در چنين آزمونهايي، ميتوان گفت كه تقليد از رفتار انسان براي ماشينها كار چندان سختي نيست، اما هنوز هيچ ماشيني برنده بازي تقليد
نبوده است.
به عنوان مثال بياييد به «آرشيتكت» بنگريم، نرمافزاري كه در فيلم، مسوول طراحي ماتريكس و ايجاد قواعدي براي كنترل انسانهاي موجود در آن معرفي ميشود. اما آيا اين كنترل بدون رفتارشناسي انسانها امكانپذير است، آيا رفتارشناسي انسانها چيزي غير از شناخت، مقايسه، يافتن الگوهاي تكراري و سپس پيشبيني تصميمهايي است كه نظام تصميمگيري انسانها در شرايط مختلف نسبت به دادههايي كه نظام عصبيشان از محيط دريافت ميكند (input data) آنها را در حركات اندامها بازتاب ميدهد؟
آيا صرفا با كنترل داده ورودي ميتوان تصميم ديگران را به سوي تصميمي از پيشتعيينشده و مطلوب جهتدهي كرد؟ آيا در شرايط يكسان و دادههاي ورودي يكسان تصميم همه انسانها يكسان خواهد بود و به بيان بهتر از يك الگوي تكراري (قاعده يا قانون) جهانشمول پيروي ميكند؟ ما از فيلم اول و دوم و انيميشن ماتريكس ميفهميم كه ماشينها براي كنترل رفتارها، خود انسانها را مورد پژوهش
قرار دادهاند.
هر اطلاعاتي كه به انسان، نظام تصميم و رفتار او مربوط ميشده است را جمعآوري و تحليل نمودهاند، بدن انسانها و مركز فرمان آن (مغز) را مورد مطالعه قرار دادهاند (يك فرآيند پژوهشي) و بر اين اساس آرشيتكت با دسترسي به تمام اين مطالعات و نتايج (دانش) سعي در يافتن الگويي براي كنترل نظام تصميم انسانها دارد تا خود براساس آن الگو تصميمهاي ممكن انسانها را شناسايي و آنها را با كنترل ورودي خنثي يا منحرف كند اما به اعتراف خودش در فيلم هر آنچه طرحريزي كرده بوده است همواره با نتيجه مطلوب فاصله داشته است چرا كه همواره در دورههاي مختلف زماني، افرادي در ماتريكس رفتاري خارج از چارچوب طرحريزي شده او ابراز ميكردند و از كنترل خارج ميشدند كه بروز اين رفتارها مثال نقضي براي تمام نتايج قطعي آرشيتكت و پيشبينيهاي او بودهاند؛ مثالهاي نقضي كه حاصل شك در جزييات وقايع و نفي بايدها و نبايدهايي است كه در ارتباط قدرت و با جملات امري نمود مييابند (ارجاع به رابطه والد – كودك، ارباب-رعيت، رييس- كارمند و... .)
بنابراين ميتوان گفت كه حتي ماشينهاي بسيار هوشمند ماتريكس نيز به احتمال زياد نتوانند از آزمون تورينگ با قبولي عبور كنند، چرا كه چون همواره احتمال وجود مثال نقضي هست كه سيستم پردازش ماشيني وابسته به تقليد از انسان، احتمال وقوع آن را برآورد نكرده باشد يا احتمال وقوع آن را صفر بداند.
در اينجا ما با يك سوال مواجه خواهيم بود: اگر وجود و ظهور مثال نقضي نفيكننده بايدها يك قاعده تاريخي است، پس رسيدن به الگويي براي پيشبيني و در نتيجه كنترل رفتار انسان توسط ماشين نياز به طي شدن يك لوپ تكراري در رفتارشناسي اين مثالهاي نقض است كه هيچوقت پايان نمييابد؛ آنگونه كه در فيلم ماتريكس نيز پايان نيافت.