• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5129 -
  • ۱۴۰۰ پنج شنبه ۳۰ دي

گلايه‌هاي دردناك پيشكسوتي كه مي‌خواهد دستفروش شود

آقاي وزير تلفن‌تان را جواب بدهيد

علي ولي‌اللهي

اين يك مصاحبه نيست. قرار بود باشد اما مصاحبه‌شونده قبول نكرد. با اين حال آن فرد كه يكي از پيشكسوت‌هاي باسابقه ورزش ايران به حساب مي‌آيد دل پري داشت و حرف‌هاي دردناكي بر زبان آورد كه دلم نيامد بازگو نكنم. شايد به آن كساني كه بايد، بر بخورد! با ذكر اين نكته كه اخلاقا نمي‌توانم نامي از اين فرد بياورم يا اشاره‌اي به ايشان كنم. 

پيشكسوت ورزش ايران در ابتدا به اين نكته اشاره كرد كه مصاحبه به چه دردي مي‌خورد؟ چه كسي قرار است اين مصاحبه را بخواند و چه تاثيري دارد؟ وقتي تمام سياسيون ريخته‌اند در ورزش و فقط جيب خودشان را پر مي‌كنند ما براي چه حرف بزنيم؟ همين آقاي سجادي كه وزير ورزش شده دوست صميمي من بود اما چهار ماه است، درست از زماني كه رفته وزارتخانه، جواب تلفن مرا هم نمي‌دهد! تازه خير سرمان مي‌گفتيم بالاخره يك ورزشي دارد وزير ورزش مي‌شود. الان اعتراضي هم كنيم مي‌گويند مگر نمي‌گفتيد ورزش را بسپاريد دست ورزشي‌ها؟
وقتي به ايشان گفتم شما بگوييد تا مردم بخوانند و بدانند، ايشان تاكيد كرد مردم خودشان همه‌چيز را فهميده‌اند. مردم اين روزها از من و شما بهتر مي‌دانند دور و برشان چه خبر است. 
تاكيد كردم به هر حال بيان اين واقعيت‌ها از زبان شما كه سال‌ها در ورزش اين كشور افتخارآفريني كرديد تاثير ديگري دارد. در اين قسمت بود كه آن پيشكسوت ورزش حسابي از كوره در رفت. چه كسي گفته من پيشكسوتم؟ اصلا چه كسي گفته من ورزشكارم؟ نخير آقا! هر كس گفته دروغ گفته. من ورزشكار نبودم و نيستم. وقتي چند سال است خانه‌نشينم كرده‌اند و زندگي‌ام به سختي مي‌گذرد چه ورزشكاري؟ چه پيشكسوتي؟ اصلا سپردم به همه رسانه‌ها كه اسم مرا از ليست ورزشكاران حذف كنند. هر خبري هم مربوط به من مي‌شود پاك كنند. 
پرسيدم چرا؟ و ايشان جواب داد چون مي‌خواهم بروم دستفروشي كنم و دلم نمي‌خواهد كسي مرا بشناسد. از ايشان سوال كردم دستفروشي؟ پيشكسوت قديمي ورزش كشورمان پاسخ داد چون در خرج زندگي‌ام مانده‌ام. مثل همه مردم. چهار شيفت كار مي‌كنم اما باز هم نمي‌رسم. مي‌خواهم بروم كنار خيابان بساط كنم ولي دوست ندارم مردم مرا با دست نشان بدهند كه فلاني دستفروشي مي‌كند. 
خواهش كردم در يك مصاحبه رسمي اين اظهارات را بيان كند تا شايد گوش شنوايي پيدا شود. ايشان اما تاكيد داشت كه مصاحبه نمي‌كند و گفت همين حالا وضعيتم به اين شكل است. مصاحبه هم بكنم و حرفي بزنم معلوم نيست چه سرنوشتي در انتظارم خواهد بود!
به هر حال اين ديالوگ در همين نقطه به پايان رسيد. ايشان درحالي‌كه مي‌گفت ما را فراموش كنيد آقا! ما اصلا ورزشكار نبوديم! گوشي را قطع كرد.
همان‌طوركه گفتم اين يك مصاحبه نيست و اصلا نمي‌دانم از لحاظ كار حرفه‌اي روزنامه‌نگاري انتشارش به اين شكل كار درستي است يا خير. با اين حال اين واقعيت كف جامعه ورزش ايران است. كاش آقاي سجادي علاوه بر اينكه گوشي‌اش را جواب مي‌دهد فكري به حال اين اوضاع كند. بي‌احترامي، غرق شدن در مشكلات مالي و فراموش‌شدگي بخش عمده‌اي از مشكلات ورزشكاران قديمي و حال حاضر ايران را تشكيل مي‌دهد. 
مي‌توان اين نوشته را با نام سياه‌نمايي يا تراوشات ذهن مريض نويسنده طبقه‌بندي كرد. مي‌توان آن را به عصبانيت يك فرد پا به سن گذاشته تعبير نمود و از كنارش گذشت. اما اين درد همچنان سر جاي خودش مي‌ماند. دردي كه مخصوصا اين روزها خيلي بيشتر احساس مي‌شود. 
همين چند روز پيش بود كه اینفلوئنسرهای‌ اينستاگرامي در ساختمان شماره دو وزارت ورزش و جوانان حاضر شدند. عكس و فيلم يادگاري گرفتند و براي ازدواج جوانان برنامه دادند! نتيجه برنامه‌شان را هم البته ديديم كه آقاي يامين‌پور دو روز قبل اعلام كرد مشكل ازدواج ديرهنگام جوانان تقصير «دختران» است. 
كنار هم گذاشتن گلايه‌هاي پيشكسوت ورزش كه راهي به دم و دستگاه وزارتخانه پيدا نمي‌كند با جلسه شاخ‌هاي اينستاگرام در وزارتخانه عميقا متاثر‌كننده است. تنها اين فرد هم نيست. از روزي كه تصاوير اين جلسه منتشر شده خيلي از پيشكسوت‌ها و ورزشكاران همين انتقاد را به وزارت ورزش و جوانان وارد دانستند. انتقادي كه سوال مي‌كند چرا وزارتخانه‌اي كه يك بار به ما نگفت براي هم‌انديشي و رفع مشكلات جلسه بگذاريم، ميزبان شاخ‌هاي اينستاگرامي مي‌شود؟

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون