اقتضايي و ارتجالي
يعني بسياري از آنان امروز حرفهايي ميزنند كه در تعارض با سخنان يكي، دو سال پيش آنان است. البته تغيير عقيده اشكال ندارد، ولي بايد علت تغيير توضيح داده شود و اين فرق ميكند با كسي كه سخنان متعارض را در يك چارچوب مشترك و ثابت بگويد. مشكلاتي كه نواصولگرايان در اين روزها دچار آن شدهاند محصول همين وضع است. كساني كه تا همين چندي پيش، «اي آنكه مذاكره شعارت، استخر فرح در انتظارت» را فرياد ميزدند، حالا بايد از مذاكره دفاع كنند. كساني كه تا ديروز برجام را آتش ميزدند، امروز بايد با تمام توان دنبال جلد و قاب كردن متن آن باشند. كساني كه تحريم را بياهميت ميدانستند حالا دنبال حذف آن هستند، كساني كه با تكنرخي كردن ارز يا افزايش قيمتهاي انرژي مخالفت ميكردند، امروز بايد از آن دفاع كنند. كساني كه با برخي خانمهاي فعال در شبكه اجتماعي مخالف بودند، امروز آنان را دعوت به جلسه ميكنند. آنان در تمام سخنان خود مفهومي به نام نئوليبراليسم را محكوم ميكنند، ولي هنگامي كه به قدرت ميرسند، ديدگاه نئوليبراليسم در برابر كارهاي آنان لُنگ مياندازد. با صفر و صد سياستهاي جاري مخالف هستند، ولي هنگامي كه خودشان به قدرت ميرسند، صفر و صد آن را اجرا ميكنند. در مقام منتقد فرياد عدالتخواهي آنان به فلك ميرسد، در مقام مجري و سياستگذار، شكافهاي اجتماعي و ناعادلانه را تشديد ميكنند. دروغگويي نيز مصداقي از اين رويكرد است كه متوجه تبعات بعدي دروغ نيستند و مثل آب خوردن دروغ ميگويند. شايد تصور كنيد كه اين افراد بيش از آنكه اقتضايي و ارتجالي سخن بگويند و رفتار كنند، فريبكارانه عمل ميكنند. اي كاش چنين بود، يعني اي كاش آنها حقيقت را ميدانستند و فقط براي رسيدن به قدرت نعل وارونه ميزدند، در حالي كه چنين نيست. بخش مهمي از آنان صادقانه ولي ناآگاهانه وضعيت موجود را نقد و با آن مخالفت ميكنند، لذا هنگامي كه به قدرت ميرسند، هيچ برنامهاي ندارند و تازه متوجه ميشوند كه اصولا كاري جز آنچه پيشينيان ميكردند نه بلدند و نه اطلاع دارند و نه مجاز به انجام آن هستند. جالب اينكه كارهاي جديد و متفاوت آنان نيز به معناي برنامه نيست، بلكه نوعي اقدامات عامهپسند و اقتضايي است كه جز زيان نتيجه ديگري ندارد. اين وضعيت از دو ويژگي ناشي ميشود؛ اول تخريب زمين بازي سياست در ايران است. هنگامي كه يك نفر ميتواند مبتذلترين تحليلهاي اقتصادي را جلوي مجموعه مديران عالي كشور ارايه دهد و كسي هم متعرض او نشود، يعني زمين سياست و انديشهورزي بهطور كامل شخم زده شده است. ويژگي دوم بنبست نظري جناحها و گروههاي سياسي است. گفتار و رفتار اقتضايي و ارتجالي ناشي از نداشتن تحليل و نظريه كلان نسبت به جامعه و روند پيش روي آن است. به نظرم فقدان نظريهاي منسجم موجب شده است كه اكثر سياستورزان ايراني اعم از اصولگرا، نواصولگرا، اصلاحطلب، منتقد، برانداز و... هر كدام به نسبتي در گفتار و رفتار اقتضايي و ارتجالي باشند و نتوانند مفهومي سازنده را به مخاطب منتقل كنند.