ادامه از صفحه اول
مهندس بازرگان و پرسشي تاريخي
در عوض، مخالفانش بر جنبههاي راديكال و انقلابي فكر و عمل او انگشت ميگذاشتند. اين داستان منحصر به مهندس بازرگان نيست. ظاهرا عادت ايرانيان است كه چهرههاي مشهور و اثرگذار را بر مبناي اقتضائات روز بازتعريف كنند و به دفاع از آنان يا حمله عليهشان برخيزند.
اين عادت سياسي، اهل نظر را از كنكاش انتقادي منصفانه در راه و رسم و فكر و انديشه بزرگان و پيشينيان باز ميدارد و آنان را در چرخه و حصارِ «مرده باد و زنده باد» محبوس و محصور ميكند. اي كاش بازرگان زنده بود تا از خودش بپرسيم كه مبارزه او عليه رژيم پهلوي از چه جنس و معطوف به كدام هدف بوده است؟ آيا دل در گروي مرمت و بازسازي و اصلاح آن نظام داشته يا اينكه جز به فروپاشي و سرنگوني و اسقاط آن نميانديشيده است؟ با آنكه شادروان بازرگان جزو خردمندترينِ مبارزان دوران پهلوي به شمار ميرود، اما نسبت به ميزان اقناعكنندگي پاسخ او به پرسش فوق، نميتوان چندان مطمئن بود. قاعدتا افرادي مايلند بنا به ادبياتِ سياسي فضاي موجود، پاسخي در دهان مرحوم بازرگان بگذارند و از قول او بگويند؛ تا آن هنگام كه نظام سلطنتي را «اصلاحپذير» ميدانست در جهت مرمت آن حركت كرد و زماني كه آن را «اصلاحناپذير» يافت، موافق براندازي آن شد.
بعيد ميدانم مهندس بازرگان چنين پاسخي ميداد، چراكه اين نوع پاسخهاي «ذاتگرايانه» نه فقط تبيين و توضيحي عقلي از ماجرا به دست نميدهد، بلكه با روند تاريخي تغيير و تحول در حكومت پهلوي نيز همخواني و سنخيت ندارد. شايد نوعي گستاخي باشد اگر گفته شود كه پيشينيان ما به خصوص در دو دهه چهل و پنجاه خورشيدي چندان خود را درگير جزييات موشكافانه موردِ نياز يك تحليلِ سياسي سيال و روزآمد نميكردند و عمدتا از گزارههاي ايدئولوژيك يا ارزشها و رهنمودهاي كلان اخلاقي و ديني به عنوان هدايتگر فكر و عمل سياسي خود سود ميجستند. به همين دليل هم به نظر ميآيد كه طرح بسياري از پرسشهاي ضروري را يا مخل نوع كار خود ميديدند و ذهنشان را درگير آن نميكردند يا اصولا آن پرسشها به ذهنشان خطور نميكرد يا اينكه فضاي هيجاني غالب بر فرهنگ مبارزه، مانع از درگير شدن اذهان اهل انديشه به مسائل بنيادي از طريق طرد و نفي و تمسخر آنان ميشد. با اين حساب به نظر ميآيد مهندس بازرگان با آنكه در مورد شمار فراواني از مسائل مبتلابه جامعه فكر ميكرده و كتاب مينوشته، اما در مورد ماهيت مبارزهاي كه خود درگير آن بوده به اندازه كافي ژرفانديشي نداشته و به همين جهت نيز ظاهرا بين دو پديده اصلاح و انقلاب در نوسان و نسبت به كارآمدي و پيامدهاي هر يك مشكوك و مردد بوده است. در واقع، همين نكته نيز زندگي و حيات بازرگان را قدري تراژيك ميكند. او از رجال برآمده از فرهنگ سياسي مشروطيت با مزاجي ليبرال و علاقهمند به بهبود گام به گام اوضاع بود، اما در عمل درگير انقلاب و نخستوزير دورانِ گذارِ يك نظام انقلابي شد و بلافاصله پس از آن نيز تحت فشار و انزواي شرايط برآمده از آن، قرار گرفت.
روحش قرين رحمت پروردگار باد.
از مشكلات اصلي دولت
در هر حال دولت فاقد نظريه اقتصادي است و از آن بدتر اينكه دستاندركاران امر اقتصاد در اين دولت آشنايي كافي با موضوع ندارند و فقط در پي رفع و رجوع مشكلات موردي هستند، بدون اينكه نظريه جامعي اقدامات آنان را پوشش دهد.
در اينجا ميخواهم مساله مهمتري را بگويم. حتي اگر دولت هم به يك نظريه اقتصادي برسد، اين گام براي اداره كشور كافي نيست. بايد كليت حكومت نسبت به آن اتفاق نظر داشته باشند. اصولا يكي از عللي كه برخي افراد در انتخابات شركت نكردند، اين است كه بر اساس سازوكارهاي قبلي، دولت به نسبت منسجم و داراي نظريه انتخاب ميشد، ولي ساير اجزاي حكومت حاضر به پذيرش آن رويكرد نبودند و به همين دليلي دولت قادر به حل مشكلات نميشد، لذا با عدم شركت در انتخابات بهتر دانسته شد كه همه اركان قدرت از خودشان باشد تا حداقل به يك انسجام نسبي برسند، حتي اگر نظريهاي ضعيف را بپذيرند، با وجود هماهنگي قوا، باز هم اثراتش براي مردم بهتر از تنش ميان قواست. اكنون ميبينيم كه نه آن نظريه وجود دارد و نه اين هماهنگي. همچنان هر كدام مترصد آن هستند كه توپ را به زمين ديگري بيندازند. دولت ميتوانست ارز ۴۲۰۰ را حل كند، ولي آن را لايحه كرد و به مجلس داد تا مجلس را در اقدام خود شريك كند يا حتي مسووليت آن را به عهده مجلس بيندازد. مجلس هم زير بار نرفت. نهادهاي ديگر هم در اين باره سكوت كردهاند يا خود را كنار ميكشند، در حالي كه حكومت يك كل يكپارچه است. اگر قرار است دولت اقدامي كند كه به نفع جامعه است يا انجام آن ضرورت دارد، همه بايد پاي كار آن باشند، اعم از نهادهاي سياسي يا اقتصادي يا تبليغي يا حقوقي و نظامي و ... اينكه هر كدام بخواهند خود را از تصميمات مهم كنار بكشند، در نهايت موجب توقف كارها خواهد شد.
خلاصه اينكه با اين شيوهها و اين حد از فقدان نظريه اقتصادي و حتي سياسي و اين اندازه از عدم انسجام و هماهنگي، ممكن نيست كه گام موثري براي خير و صلاح كشور برداشته شود. خود دانيد.
توافق موقت و پيامدهايش
البته از آنجا كه تريبونهاي صدا و سيما و رسانههاي دولتي و حامي رييسجمهور، نماز جمعه، احزاب و تشكلهاي سياسي اصولگرا و... با تصميم دولت همراه خواهند شد، قاعدتا نبايد مشكل حادي پيش آيد، ضمن اينكه اين فرآيند ميتواند محبوبيت دولت كنوني را كه حتي از 28 خرداد (روز برگزاري انتخابات) پايينتر آمده است ترميم كند.