ريسكهاي سرمايهگذاران خارجي در فوتبال باشگاهي ايران
مشيري نميتواند مالك باشگاه پرسپوليس شود
علي ولياللهي
چند روزي است شايعهاي اطراف باشگاه پرسپوليس به گوش ميرسد: فرهاد مشيري ميلياردر ايراني- بريتانيايي و مالك باشگاه اورتون انگليس براي خريد سهام پرسپوليس با وزارت ورزش و جوانان ايران رايزني كرده است. مشيري با ثروت ۲.۵ ميليارد دلار يكي از هزار فرد ثروتمند دنيا به حساب ميآيد كه عمده سرمايهاش را از طريق سرمايهگذاري روي صنعت و معدن، ارتباطات و باشگاههاي ورزشي به دست آورده است. پدر او كه در زمان پهلوي پزشك ارتش بود قبل از انقلاب به خارج از كشور مهاجرت كرد و تمام اعضاي خانوادهاش از جمله فرهاد را هم با خود برد. اقدام مشيري براي خريد سهام باشگاه پرسپوليس از آنجايي مطرح شد كه وزير ورزش در يكي از وعدههاي بيانتهايش براي خصوصيسازي سرخابيها اعلام كرد اين كار تا پايان امسال انجام خواهد شد. جدا از اينكه آيا واقعا مشيري با وزارت ورزش رايزني كرده است يا خير، ميتوان اين سوال را مطرح كرد كه آيا يك سرمايهگذار مولتي ميلياردر از بخش خصوصي كه اتفاقا در فوتبال هم تخصص دارد ميتواند مالكيت باشگاه پرسپوليس يا استقلال را به دست بگيرد يا خير؟
شكي در ارزش برند دو باشگاه پرطرفدار تهران نيست. بيشتر اين ارزش هم مربوط به هواداران دو تيم ميشود. هرجاي دنيا تيمي دهها ميليون طرفدار پر و پاقرص داشته باشد برند پرارزشي به حساب ميآيد. از طرف ديگر اين دو برند در حال حاضر تحت تملك دولت قرار دارند و بسياري از پتانسيلهاي دو باشگاه معطل مانده. در كنار اين مساله مهم سرخابيها اين است كه در ايران حضور دارند! كشوري با مختصات خاص خود از لحاظ امنيت سرمايهگذاري.
مشيري يا هر ميلياردر ديگري براي كار در فوتبال ايران با چالشهاي عظيمي روبهرو خواهد بود. به فرض اينكه وزارت ورزش بالاخره از سرخابيها دل بكند و بخواهد سهام دو باشگاه را واگذار كند، هنگامي كه يك سرمايهگذار پا پيش ميگذارد در مرحله اول با اين سوال مواجه ميشود: آيا شما اهليت داري؟ اهليت در قانون معناي خاص و مشخص خودش را دارد. در بحث خريد سهام سرخابيها اين اهليت علاوه بر مسائل حقوقي و قانوني از جمله شفافيت مالي، نداشتن بدهي مالياتي، نداشتن شاكي خصوصي و عمومي و چيزهايي از اين دست شامل يكسري موارد نانوشته و بينهايت غيرشفاف و غيرقابل اندازهگيري هم ميشود. به بيان سادهتر نگاه ميكنند ببينند طرف چجور آدمي است. بالاخره وقتي قرار است باشگاهي با چهل ميليون هوادار را بدهند دست يك فرد پاي مسائل امنيتي و سياسي هم در ميان ميآيد. اينجاست كه اعمال نظرهاي شخصي و برداشتهاي متفاوت از قانون مطرح ميشود. اهليت در يك دولت يك معنا پيدا ميكند و در دولت بعدي معناي متفاوت. حالا بايد پرسيد فردي با مختصات مشيري كه دو تابعيتي است و پدرش ارتشي زمان پهلوي بوده و در قيد و بند مسائل ديني هم نيست آيا اهليت خريد پرسپوليس را به دست ميآورد؟ پاسخ مشخص است!
فرضا مشيري اهليت خريد پرسپوليس را به دست آورد، اين تازه اول بدبختيهاي اوست. مشيري يا هر فرد ديگري نظير او كه در فوتبال روز دنيا فعاليت حرفهاي ميكند در حوزه درآمدزايي برنامهريزيهاي خاصي انجام ميدهد. مثلا نگاه ميكند ببيند اورتون چه مقدار از حق پخش درآمد دارد. تعداد هوادارانش چندتاست و چقدر از طريق بليتفروشي و فروش پيراهن به سود ميرسد. زيرساختهاي باشگاه چيست و چه املاكي دراختيار دارد. مشيري در همان بدو شروع كار به سدي به نام صداوسيماي جمهوري اسلامي ايران برخورد ميكند. صداوسيما ميگويد ما رسم نداريم حق پخش بدهيم! اين يعني 80درصد شانس مشيري براي درآمدزايي از بين ميرود. در مرحله بعد او تلاش ميكند از طريق فروش پيراهن به سود برسد پس با برندهاي معتبر وارد مذاكره ميشود كه احتمالا به او خواهند گفت به دليل تحريم امكان همكاري وجود ندارد. او برندهاي درجه دوم يا داخلي را مدنظر قرار ميدهد و كيت رسمي هم رونمايي ميشود. اما عصر همان روز متوجه ميشود بازار منيريه پر شده از كيت تقلبي باشگاه. او خيلي زود خواهد فهميد كه روي بليتفروشي هم نميتواند چندان حسابي باز كند. مسالهاي كه متولي آن هر روز عوض ميشود و يك روز دراختيار باشگاه است و يك روز دراختيار سازمان ليگ و فردا به دست فدراسيون سپرده ميشود، نميتواند منبع درآمد پايدار باشد.
ميتوان فرض كرد مشيري با آن ثروت سرشار اصلا به دنبال درآمدزايي از پرسپوليس نباشد و بخواهد فيسبيلالله پولش را بريزد در چاه ويل فوتبال ايران. در اين صورت بحثهاي مربوط به حوزه درآمدزايي اهميت خودشان را از دست ميدهند. آن وقت آقاي سرمايهگذار با مشكلات ديگري روبهرو ميشود. مدير عادت كرده به نظم و انضباط در ليگ برتر انگليس سر هفته سوم از حجم حاشيههاي فوتبال ايران و مشكلات عجيب و غريبش حتما به جنون خواهد رسيد. فقط كافي است او يك بار ببيند گلرهاي يك تيم ليگ برتري در حال گرم كردن با توپ فرضي هستند! قطعا همانجا تسمه تايم پاره ميكند.
مشيري با علي دايي رفاقت ديرينه دارد. حتي گفته ميشود با درويش مديرعامل فعلي پرسپوليس هم مراوداتي داشته. اما هيچ كدام از اينها نميتواند باعث شود يك سرمايهگذار كه طبيعتا آدم باهوشي است چنين ريسك بزرگي در مورد سرمايهاش انجام دهد. نه تنها مشيري كه هيچ سرمايهگذاري علاقه ندارد چند سال بعد نامش كنار افرادي نظير هدايتي، شفيعزاده، حميداوي، زنوزي و چند نفر ديگر به عنوان نماد ناموفق بودن فعاليت بخش خصوصي در فوتبال ايران قرار بگيرد.