قاسم محبعلي در گفتوگو با «اعتماد» مطرح كرد
ديپلماسي چندوجهي قطر
قطر از رابطه با تهران براي بهبود رابطه با واشنگتن و از رابطه با امريكا
براي بهبود رابطه با ايران استفاده ميكند
شهاب شهسواري
جو بايدن، رييسجمهور امريكا روز دوشنبه ميزبان شيخ تميم بن حمد آل ثاني، امير قطر بود. ديدار امير قطري با رييسجمهور امريكا، در شرايطي كه واشنگتن از برقراري روابط نزديك با بسياري از سران كشورهاي عربي منطقه خليج فارس اجتناب ميكند، نشان از موقعيت ويژه دوحه در سياست خارجي ايالات متحده امريكا داشت. تميم بن حمد، در اين سفر علاوه بر مسائل دوجانبه در مورد ايران نيز با امريكا گفتوگو كرد. هر چند وزير خارجه قطر تاكيد كرده است كه دوحه مسووليت پيامرساني ميان تهران و واشنگتن را بر عهده ندارد، اما علاقهمند است كه مذاكرات دو طرف براي احياي برجام به موفقيت برسد. در گفتوگو با قاسم محبعلي، مديركل پيشين خاورميانه وزارت امور خارجه ايران در مورد نقش قطر در سياست خارجي امريكا و اهميت اين كشور جنوب خليج فارس در سياستهاي منطقهاي واشنگتن پرسيديم. مشروح گفتوگوي «اعتماد» را با قاسم محبعلي، تحليلگر مسائل منطقه در ادامه مطالعه ميكنيد.
سفر امير قطر به امريكا تا چه اندازه براي منطقه حايز اهميت است؟
قطر بيش از دو دهه است كه سياست متوازن و پيچيدهاي را در منطقه دنبال ميكند و در عين حال كه سعي ميكند روابطش را با همه شركاي منطقهاي گسترش بدهد، اما متحد اصلي خودش را امريكا تلقي ميكند. امروزه بزرگترين پايگاه نظامي امريكا در منطقه در قطر واقع شده و فرماندهي ناحيه مركزي امريكا در قطر قرار گرفته است. دوحه از اين ابزارها براي پيشبرد موقعيت و افزايش اعتبار منطقهاي و بينالمللي خودش استفاده ميكند.
زماني كه عربستان سعودي و متحدانش تصميم گرفتند كه قطر را تحت محاصره اقتصادي و ديپلماتيك قرار دهند، رييسجمهور وقت امريكا از اين اقدام حمايت و قطر را عنصر نامطلوب در منطقه معرفي كرد، اما بعد از مدتي اين سياست امريكا تغيير كرد و جايگاه قطر نزد امريكا به حالت قبل بازگشت، فكر ميكنيد اين اتفاق به دليل توانايي ديپلماتيك سران قطر بود يا امريكاييها به اشتباه خود پي بردند؟
ميتوان اينگونه تلقي كرد كه عربستان سعودي تصور ديگري را به امريكا داده بود و امريكاييها متوجه اين تصور اشتباه شدند. البته بايد در نظر داشت كه دونالد ترامپ، رييسجمهور وقت امريكا در واقع قصد نداشت قطر را براي هميشه رها كند، چراكه بزرگترين پايگاه خاورميانهاي امريكا هنوز در قطر بود. در عين حال امريكا ميخواست از فرصت عربستان حداكثر بهرهبرداري را چه به لحاظ اقتصادي و چه از لحاظ سياستي كه همكاران ترامپ براي عاديسازي روابط كشورهاي عربي با اسراييل داشتند، پيش ببرد. اما آن سياست جواب نداد، چراكه قطر نسبت به عربستان بازيگر منعطفتري بود و در اين شرايط رابطه خود را با تركيه حفظ كرد، همزمان با ايران رابطه خودش را حفظ كرد و عربستان موفق نشد كه خواستههاي امريكا را برآورده كند، علاوه بر اينكه امريكاييها هم مايل نبودند همه تخممرغهاي خودشان را در سبد عربستان بگذارند. در مورد يمن هم همينطور است، امريكاييها بهرغم اينكه به عربستان كمك ميكردند، اما اينگونه نبود كه اجازه بدهند تمام خواستههاي عربستان به يمن تحميل شود. ديگر متحدان عربستان مانند عمان يا مصر هم سياست متفاوتي را نسبت به عربستان دنبال ميكردند و قطر هم سياست متفاوتي داشت.
بنابراين سياست امريكا در منطقه يك سياست يكوجهي و يكطرفه نيست و سعي ميكند از بازيگران خردتر در چارچوب سياستهاي منطقهاي خودش استفاده و در عين حال مديريت بحران بكند.
امتيازي كه امريكا به عربستان داده بود، باعث ايجاد تصور اشتباهي در رياض شده بود كه عربستان ميتواند از ابزار امريكا براي برخورد با ديگر رقباي منطقهاياش مانند قطر و ايران استفاده كند يا در يمن كامل موفق شود. ارزيابي دولت عربستان از سياستهاي امريكا غلط بود و تصورش نسبت به توانايي ساير بازيگران منطقهاي دقيق نبود. به همين دليل هم عربستان توفيق چنداني پيدا نكرد و زماني كه اشتباه مهلك قتل جمال خاشقجي را مرتكب شد، درون امريكا هم موقعيت خود را از دست داد و حتي ترامپ و جمهوريخواهان را هم به دليل حمايت از محمد بن سلمان دچار مشكل كرد.
مسائل خاورميانه يكطرفه نيست و نميتوان آنها را يكطرفه قضاوت كرد. بازيگراني در خاورميانه موفق هستند كه بتوانند سياستهاي چندوجهي و چندجانبه داشتهباشند. قطر از اين وضعيت كمال استفاده را ميكند و هم با ايران، تركيه، امريكا، روسيه، اروپا، چين و هم هند روابط گستردهاي را ايجاد كرده است. يكي از مهمترين تامينكنندگان گاز مايع هندوستان، چين وقطر است. دوحه با مجموعه بازيگران قدرتمند دنيا ارتباط برقرار ميكند و گرچه دولت كوچكي است و اصطلاحا Microstate به حساب ميآيد، اما به دليل تواناييهايي كه در بازيگري بينالمللياش ايجاد كرده است، توانسته نقش خودش را در منطقه بهبود ببخشد. اگر دقت كنيد قطريها هر زمان قصد داشته باشند سياستي را در پيش بگيرند، قبل از هر چيز سعي ميكنند با بازيگري كه تصور ميكند از اين سياست ضرر ببيند، ارتباط برقرار كنند. نزديك به ۲۰ سال پيش زماني كه قطريها ميخواستند دفتر تجاري براي اسراييل در كشور خود افتتاح كنند، يكي از مهمترين سفرهاي ديپلماتيك آن زمان را به تهران انجام دادند و اين تصور را در تهران ايجاد كردند كه قطر به دنبال رابطه نزديك با ايران است، اما در همان حال با اسراييليها رابطه برقرار كردند. امروز هم اگر نگاه كنيد، قبل از انجام سفر امير قطر به ايالات متحده امريكا، وزير خارجه اين كشور به تهران ميآيد تا تصور مثبتي در تهران ايجاد شود و هم از ابزار رابطهاش با ايران در رابطه با امريكا استفاده ميكند و هم حساسيتهاي ايران را كاهش ميدهد و همزمان وقتي به واشنگتن ميرود با دست پر به مذاكرات وارد ميشود، چون اين امتياز را دارد كه نظرات تهران را هم با خود به آنجا برده است.
همانطور كه اشاره كرديد يكي از دستور كارهاي گفتوگوي جو بايدن، رييسجمهور امريكا با تميم بن حمد آل ثاني، امير قطر، مساله ايران بود. فكر ميكنيد قطر چه مسووليت و ماموريتي در مورد ايران بر عهده دارد؟
دولتهاي معمولا كوچكتر مانند عمان و قطر يا در اروپا كشورهايي مانند سوييس، اتريش و امثال آن، سعي ميكنند وقتي بحراني به وجود ميآيد، تبديل شوند به دولتهايي كه بتوانند از ارتباطهايي كه دارند براي كاهش بحران يا زمينهسازي گفتوگو استفاده كنند. يكي از موضوعاتي كه قطريها علاقهمند به وساطت در مورد آن هستند، مساله برجام است. علاوه بر آن مسائل ديگري در حاشيه برجام مطرح هستند، مثلا زندانيان امريكايي كه در ايران يا زندانيان ايراني كه در امريكا هستند. در گذشته زماني كه سلطان قابوس زنده بود و بن علوي نقش مهمي در سياست خارجي عمان داشت، اين مسووليت عمدتا بر عهده عمان بود. با تغيير رويكردهاي سياسي كه در عمان ايجاد شده و نقش عمان كاهش پيدا كرده است، قطريها سعي ميكنند جاي عمان را پر كنند. قطريها اگر بتوانند وساطت موفق داشته باشند، حداقل نتيجهاش اين است كه مبادله احتمالي زندانيان ميان ايران و امريكا، يك اقدام ديپلماتيك بسيار بزرگ است كه به نام قطر نوشته خواهد شد.
رييسجمهور امريكا در شرايطي كه از گفتوگو و ديدار با بسياري از سران كشورهاي عربي منطقه اجتناب ميكند، با آغوش باز پذيراي امير قطر است و حتي بعد از ديدار در سندي رسمي از قطر با عنوان متحد غيرعضو ناتو ياد ميكند. آيا ميتوان گفت كه قطر جاي متحدان پيشين عربي امريكا را در خليجفارس ميگيرد؟
اشاره كردم كه دستكم به لحاظ نظامي، قطر همواره متحدي نزديكتر به امريكا محسوب ميشد. درست است كه عربستان يكي از اصليترين مشتريان تسليحات امريكايي در منطقه است، اما يكي از بزرگترين پايگاههاي فرامرزي امريكا در جهان در خاك قطر واقع شده است. اين پايگاه در ۴۰ سال گذشته ماموريتهاي بسيار بزرگي را براي امريكا انجام داده است، از دو جنگ خليج فارس با عراق گرفته تا جنگ افغانستان و تامين امنيت اسراييل و مهار ايران، همه از طريق سرفرماندهي امريكا در ناحيه مركزي در پايگاه عديد قطر مديريت شده است.
عربستان به دلايل مختلف چه شرايط داخلي، چه نوع سياستهايي كه در طول سالها در پيش گرفته است، هم بياعتمادي كه بين امريكا و عربستان بعد از ۱۱ سپتامبر به وجود آمده، قطر توانسته است كه رابطه نزديكتري را با امريكا شكل دهد و اين سياست چندوجهي قطر باعث شده است كه امريكاييها به قطر بيشتر توجه كنند. به ويژه بايد توجه داشت كه قطر كشور ثروتمندي است. مساله جديدي هم كه جايگاه قطر را در سياست خارجي امريكا ارتقا داده، مساله گاز طبيعي است. با توجه به خلأ ايران در بازار گاز طبيعي كه اين روزها در مساله رقابت بين غرب با روسيه به يك مساله مهم تبديل شده است، طبيعتا قطر ميتواند در صورت وقوع بحران ميان اروپا و روسيه و قطع گاز طبيعي، به عنوان يك رقيب جدي براي روسيه در مساله تامين گاز اروپا باشد. در حاشيه اشاره كنم كه اين تنش ميان روسيه و غرب، يك فرصت مناسب براي ايران است. اگر هوشمندي در ايران وجود داشته باشد، الان فرصتي است كه ايران هم از روسها امتياز بگيرد و هم از اروپا و امريكا، چراكه بحران جاري ميان روسيه و غرب در مورد اوكراين و در كنار آن بلاروس، ممكن است كه روسها براي ابزار فشار از قطع گاز استفاده كنند، كما اينكه امروز هم اين صدور گاز را كاهش دادهاند. علاوه بر اين امريكاييها تمايل ندارند كه خط لوله دوم گاز شمال با عنوان نورد استريم ۲ ايجاد شود و اگر تحريمهاي ايران لغو شود، ايران ميتواند جاي روسيه را در اروپا پر كند. روسها علاقه ندارند كه ايران وارد بازار گاز اروپا شود و اروپا و امريكا، به دليل منافع بزرگترشان در دعواي كلانتر با روسيه علاقهمند هستند. بنابراين قطر چون مشكلات ما را ندارد، از اين فرصت كمال بهرهبرداري را ميبرد. عربستان سعودي، فعلا امتياز گاز طبيعي را براي اولويت پيدا كردن در سياست خارجي امريكا، ندارد.
مساله ترك خاورميانه يا كاهش اولويت خاورميانه در سياست خارجي امريكا تا چه اندازه در نزديكتر شدن قطر به واشنگتن موثر است؟
امريكا قصد دارد درگيريها و اشتغالهاي خود را در خاورميانه كاهش دهد تا به اشتغالهاي بزرگتري كه با چين و روسيه دارد، بپردازد. بايد توجه كرد كه قطر در قضيه افغانستان كمك بزرگي به امريكا كرد. دوحه مركز مذاكرات امريكا با طالبان بود، دوحه طالبان را مديريت و نگراني امريكا در زمينه خلأ قدرت را پس از خروج از افغانستان برطرف كرد.
امريكا وقتي ميخواهد مشغوليتهايش را در منطقه كاهش دهد به بازيگران منطقهاي بيشتر نياز پيدا ميكند. بازيگران منطقهاي در خاورميانه كدامها هستند؟ عربستان سعودي، ايران، تركيه، قطر و مصر. عربستان با توجه به مساله يمن و سياستهاي يكوجهي و يكطرفهاي كه دارد، نميتواند بازيگر قابل اعتماد و توانمندي در منطقه باشد. ايران هم كه در حال تخاصم با امريكاست. تركها هم بعد از قضايايي كه در سوريه رخ داد، به اضافه وقوع كودتا خيلي رابطه مثبتي با امريكا ندارند و بعد از مسائل مرتبط با خريد سامانههاي اس۴۰۰ از روسيه، با امريكاييها دچار چالش شدند. اردوغان شايد مطلوبيت گذشته را براي واشنگتن ندارد. در مصر هم يك حكومت كودتايي بر سر كار است و امريكاييها به خصوص دموكراتها چندان به آن اعتماد ندارند. قطر در اين شرايط موقعيت ويژهاي پيدا كرده است. دوحه با همه طرفها رابطه خوبي دارد، درگير نيست، ميتواند به امريكا كمك كند، چراكه مهمترين پايگاه نظامي امريكا را در منطقه ميزباني ميكند و امريكاييها ميتوانند بخشي از مسووليتهايي را كه خودشان نميخواهند بر عهده بگيرند، از طريق قطر به نتيجه برسانند، مسائلي مانند رابطه با ايران، مديريت طالبان، كمكهايي كه بعضي وقتها لازم است براي تعديل سياستهاي برخي دولتها مانند پاكستان انجام دهند از طريق قطر به دليل ارتباطات و ثروتش ميسر ميشود. اين نوع رابطه يك منفعت دوجانبه و سود متقابل براي دو طرف دارد. قطر با توجه به اينكه دولت كوچكي است، براي امنيت و حفظ استقلال خودش به همپيماني به يك قدرت بزرگ فرامنطقهاي نياز دارد. اگر قطر همپيماني چون امريكا نداشت، عربستان همانگونه كه صدام كويت را اشغال كرد، قطر را اشغال ميكردند. آنچه امنيت قطر را تضمين كرده، اين است كه همپيماني با يك قدرت بزرگتر و سياست خارجي چندوجهياش باعث شده است كه هيچ يك از همسايگان بزرگترش اين جرات را نداشته باشند كه با قطر برخورد كنند. بحرين و امارات متحده عربي از جمله همسايگان مشابه قطر هستند كه از انتخاب سياستهاي يكوجهي و عدم انعطاف كافي آسيب ميبينند و اماراتيها به اين سمت ميروند كه مانند قطر به سمت سياست چندوجهي بروند. بحرين چون نتوانسته است يك سياست چندوجهي در پيش بگيرد، دچار مشكلات متعددي شده است.
در دوران رياستجمهوري دونالد ترامپ يك سياست ايجاد اتحاد نظامي در منطقه عليه ايران دنبال ميشد كه با عنوان ناتوي عربي يا اتحاد نظامي خليج فارس مطرح ميشد كه تلاش ميكرد قطر و ديگر كشورهاي عربي جنوب خليج فارس را وارد يك اتحاد نظامي براي رويارويي با ايران و برعهده گرفتن مسووليتهاي نظامي امريكا در منطقه بكند. فكر ميكنيد اين سياست هنوز از سوي امريكا دنبال ميشود يا نه؟
من فكر ميكنم سياست مذكور نتيجه پيگيريهاي لابي صهيونيستي در امريكا و نتيجه اتحادي بود كه با ترامپ ايجاد كرده بود و جمهوريخواهان تندرو علاقه زيادي به آن پيدا كرده بودند. يكي از عوامل خروج ترامپ از برجام هم همين اتحاد بود. بر خلاف دوران گذشته دموكراتها تصور نميكنم كه چندان علاقهاي به دنبال كردن اين سياست داشته باشند، چراكه آنها دنبال چندجانبهگرايي هستند و علاقهمند نيستند كه در منطقه همه تخممرغهايشان را در سبد يك طرف بگذارند و حتي نميخواهند تمام سياستهايشان را در اختيار اسراييل يا عربستان بگذارند.
در حال حاضر امريكاييها توجه دارند كه براي متعادل كردن سياستهايشان در منطقه و كاهش مشغوليتهايشان و ايجاد يك امنيت نسبي، نياز به حضور ايران دارند. به همين دليل هم علاقهمند هستند كه برجام به نتيجه برسد تا بتوانند از يك طرف تهديد بالقوه ايران را كاهش دهند و از سوي ديگر رابطهشان با ديگر كشورهاي منطقه را با اهرم قويتري دنبال بكنند و بتوانند امتيازهاي بيشتري از آنها بگيرند. اگرچه دولت كنوني امريكا مسير عاديسازي روابط با اسراييل را تاييد ميكند، اما علاقهمند نيستند فقط يك جبهه را تقويت كنند و ايران را در يك گوشه قرار بدهند و در نتيجه مجبور شوند كه دنبالهروي سياستهاي تندروهاي منطقه مانند بنسلمان و نتانياهو و مشابه آن باشند. اين رويكرد به سياستهاي امريكا لطمه زده است، ترامپ سياست خارجي امريكا را در خاورميانه تضعيف كرد. امريكاييها اگر بتوانند احياي برجام را به نتيجه برسانند، در ادامه مسير هم در عراق توفيق بيشتر خواهند داشت، هم در سوريه و هم در مديريت روابطشان با عربستان سعودي و اسراييل. حتي عاديسازي رابطه با ايران به امريكا در تقابل با روسيه هم كمك ميكند، چراكه نقش ايران در مديريت مسائل قفقاز و آسياي ميانه بسيار اثرگذار است.
امريكاييها ميتوانند بخشي از مسووليتهايي را كه خودشان نميخواهند بر عهده بگيرند، از طريق قطر به نتيجه برسانند، مسائلي مانند رابطه با ايران، مديريت طالبان، كمكهايي كه بعضي وقتها لازم است براي تعديل سياستهاي برخي دولتها مانند پاكستان انجام دهند از طريق قطر به دليل ارتباطات و ثروتش ميسر ميشود.
درست است كه عربستان يكي از اصليترين مشتريان تسليحات امريكايي در منطقه است، اما يكي از بزرگترين پايگاههاي فرامرزي امريكا در جهان در خاك قطر واقع شده است.
قطريها اگر بتوانند وساطت موفق داشته باشند، حداقل نتيجهاش اين است كه مبادله احتمالي زندانيان ميان ايران و امريكا، يك اقدام ديپلماتيك بسيار بزرگ است كه به نام قطر نوشته خواهد شد.
نزديك به ۲۰ سال پيش زماني كه قطريها ميخواستند دفتر تجاري براي اسراييل در كشور خود افتتاح كنند، يكي از مهمترين سفرهاي ديپلماتيك آن زمان را به تهران انجام دادند و اين تصور را در تهران ايجاد كردند كه قطر به دنبال رابطه نزديك با ايران است، اما در همان حال با اسراييليها رابطه برقرار كردند.
اين تنش ميان روسيه و غرب، يك فرصت مناسب براي ايران است. اگر هوشمندي در ايران وجود داشته باشد، الان فرصتي است كه ايران هم از روسها امتياز بگيرد و هم از اروپا و امريكا، چراكه بحران جاري ميان روسيه و غرب در مورد اوكراين و در كنار آن بلاروس، ممكن است كه روسها براي ابزار فشار از قطع گاز استفاده كنند، كما اينكه امروز هم اين صدور گاز را كاهش دادهاند. علاوه بر اين امريكاييها تمايل ندارند كه خط لوله دوم گاز شمال با عنوان نورد استريم ۲ ايجاد شود و اگر تحريمهاي ايران لغو شود، ايران ميتواند جاي روسيه را در اروپا پر كند.