• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5142 -
  • ۱۴۰۰ شنبه ۱۶ بهمن

ادامه از صفحه اول

خودرو، پتروشيمي، محصولات غذايي

اگر محصول مزبور بر‌خلاف اين ويژگي‌ها توليد و فروخته شود، خريدار خارجي آن را برمي‌گرداند، لذا بايد كيفيت را رعايت كنند، ولي آيا در داخل هم همين‌طور است. قطعا خير؟ اگر اين كارخانجات محصولات كم‌كيفيتي را به بازار داخلي دهند كه خلاف مشخصات اعلامي باشد به دو دليل كسي نمي‌تواند گريبان آنها را بگيرد در نتيجه محصولات توليد شده از آنها كم‌كيفيت خواهد شد. دليل اول ساختار قيمت‌گذاري است. هنگامي كه قيمت‌گذاري مي‌شود، رقابت و پاسخگويي بي‌اعتبار مي‌شود. در ميان كارخانجات پتروشيمي، رقابت هست ولي اگر توليدات قيمت‌گذاري شود ديگر مقايسه معني ندارد، همه كالاها خريداري مي‌شود چه كم‌كيفيت چه با و بي‌كيفيت. بنابراين آنها مي‌توانند توليدات مشكل‌دار يا كم‌كيفيت خود را روانه بازار داخلي كنند. عامل ديگر اين است كه شكايت از آنان نيز در عمل به جايي نمي‌رسد. پس خريدار در برابر توليدكننده؛ هم از حيث جايگزين كردن كالا تسليم است و هم از حيث پيگيري حقوقي.
صنعت خودرو از اين نظر با دو صنعت قبلي كاملا متفاوت هستند. اولا رقابتي نيست. درست است كه دو خودروساز بزرگ داريم ولي هر دو در عمل يكي هستند. هر دو به كلي تحت مديريت دولت هستند، حتي اگر سهم دولت از سهام اين دو شركت اندك باشد، در عمل اين وزارت صمت است كه مديران آنها را تعيين مي‌كند. صنعت خودرو بسيار پيچيده است. فرآيند قطعه‌سازي و خريد آن تاثير مخربي بر اين صنعت دارد. مالكيت قطعه‌سازان در شركت اصلي يكي از عوامل فسادزا است. قيمت‌گذاري توليدات آن رانت وحشتناكي ايجاد مي‌كند. استخدام نيرو به دستور سياسي و لابي‌ها كل فرآيند اين شركت‌ها را دچار اختلال مي‌كند. واردات خودرو يا ممنوع است يا اگر هم آزاد است، چنان تعرفه‌هايي دارد كه در عمل موجب بهبود كيفيت توليد داخل نمي‌شود. هم مالكيت سهام در آنها معناي موثري ندارد و غيرخصوصي است، هم دخالت دولت در آن شديد است و هم رقابتي وجود ندارد و هم شرايط استاندارد ندارد، البته پيچيدگي زياد اين صنعت و وابستگي آن به خارج نيز در كنار تحريم، مشكلات را بيشتر كرده است. صادرات هم كه در حد شوخي است. 
نيروي انساني كشور براي مديريت سه صنعت يكسان و از يك آبشخور است. براي دو صنعت پتروشيمي و خودرو مي‌توان مديران متوسط منصوب كرد، ‌گر چه مديران قوي هم داشته‌اند ولي دست‌شان باز نبوده است. پس اصل مشكل به ساختار متفاوت حاكم بر اين سه صنعت، يعني چگونگي و كيفيت مالكيت، رقابت، دخالت دولت، قيمت‌گذاري، فقدان حقوق مصرف‌كننده و... مربوط مي‌شود. تا اينها را حل نكنيد، مشكل كيفيت خودرو حل نخواهد شد. مسووليت اينها نيز به عهده دولت است ربطي به شركت‌هاي خودروسازي ندارد.


شما مقصريد، نه مهرشاد

نمي‌دانم چرا برادراني كه آن تدبير را رقم زدند و امروز در آن مانده‌اند، مجددا چنين مي‌كنند! يك پاسخ آسان به اين نگرش آن است. تربيت انسان‌هاي شايسته كار يكي، دو روز نيست. از سويي وقتي فضاي نخبگي حاكم شود، نمي‌توان اين دسته از تصميم‌سازان را متولي امر كرد. اين چرخه تداوم دارد. شما يك ساختار معيوب داريد. خروجي سيستم افراد اصيل و اثرگذار نخواهند بود، لذا شما نگرش و ساختار تشكل‌يافته را تغيير نمي‌دهيد، چون اگر چنين شود، براي شما ديگر جايي نيست. پس تصميم به توليد كاريكاتوري جعلي و مصنوعي مي‌زنيد. در داستان آن مجري زن مشهور كه به شكل دردناكي هم زندگي‌اش به پايان رسيد، اين مدل قابل خوانش است. از خودمان بپرسيم: چه كسي و سيستمي ما را وامي دارد تا آني نباشيم كه ادعا مي‌كنيم؟ او بيش از آنكه خود مقصر باشد، قرباني سيستمي شد كه مي‌گفت: دروغ بگوييد تا بتوانيد كار كنيد و ديده شويد. اين فضا حتي ظلم به مومنين و نيروهاي حقيقي حزب‌اللهي هم هست، چون آنها هرچه كرده و مي‌كنند مبتني بر يك باور اصيل است. امروز امثال ما كه منتقديم كمتر در معرض اين نگراني هستيم، چون تكليف‌مان معلوم است. فشار بر نيروهايي وارد مي‌شود كه نمي‌توانند اين حجم از دروغ را برتابند و مساله‌دار مي‌شوند. اين امر به ريزش گسترده نيروهاي مذهبي تبديل شده است. نگاهي به پژوهش‌هاي دولتي و مستقل اين گزاره را تاييد مي‌كند. دستگاه سري‌دوزي انسان سفارشي اين اشكال را دارد كه سر و ته محصول را مي‌زند و كميتي از نمونه‌هاي يك شكل برون مي‌دهد. وقتي به اين تيپ جماعت مي‌نگري، يك شكل حرف مي‌زنند، يك جور مي‌پوشند، از تعابير مشخصي بهره مي‌برند اما صاحبان دستگاه هم مطمئن نيستند، نمونه‌هاي ساخته‌شده چون به خلوت مي‌روند، چه مي‌كنند؟ مطالعات موسسه بروكينز در داستان مديريت ارشد در بيش از 70 كشور يك نتيجه درخشان برون مي‌دهد. سلسله‌مراتب ارتقاي سازماني نبايد تنها در چنبره خشك و بي‌روح بروكراتيك قرار بگيرد. شكلي از نوآوري و بدعت در بهره‌وري موثر است. اما نظام تصميم‌سازي نبايد شوك‌آفرين باشد. از سويي كارايي مديران و تصميم‌سازان در بازه سال‌هاي 50 تا 70 عمرشان به بار مي‌نشيند. به زبان ساده‌تر بهترين دوره مديريت ارشد و كلان در سال‌هاي 50 به بعد خود را نشان داده است. اين البته در راستاي ايجاد مكانيزم تزريق خون جديد هم هست. اينجاست كه جوانان در كنار آن تجربه‌هاي انباشت‌شده رشد مي‌كنند در نمونه‌هايي نيز جايگزين مي‌شوند. همه آن داستان مسلمان تازه‌وارد به مسجد را شنيده‌ايم. معمولا بايد تكريم كرد و قدر شناخت، اما هيچ‌گاه او را پيش‌نماز نمي‌گذارند. مهرشاد سهيلي مثل بسياري كه امروز وزير شده‌اند و ادعاهاي عجيب و غريب مي‌كنند، محصول اين سيستم فكري است. تنها دو نكته وجود دارد. شما امثال مهرشاد سهيلي و زندگي‌اش را نابود كرديد، چون او را در جايي نشانديد كه موجب نابودي آن بچه شد. بايد شما را محاكمه مي‌كردند نه او را. يا به دليل ساده‌لوحي‌تان يا به دليل رياكاري سازمان‌يافته‌تان. نكته بعدي آن است كه: مهرشاد مثل بقيه كه از اين نردبان بالا رفته‌اند و هر روز ادعاهاي خنده‌دار مطرح مي‌كنند، فقط بدشانسي آورد نه چيزي فراتر. همين...

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون