ساعد سهيلي از ابعاد دروني شخصيتي كه بر عهده داشته، گفت:
از نقشهاي بدون چالش فراريا م
درست مثل ديالوگ مندرج در فيلم شهرك كه دستيار كارگردان با تاكيد به شما ميگويد: «نقش مهمي را قراره بازي كني! بايد عاشق بازيگري باشي» خود واقعي شما در اين فيلم شخصيت دشوار و متفاوتي را بر عهده گرفتيد؛ فيلم پيچيدهاي كه لايههاي عميقي داشت. موافقيد؟ وقتي فيلمنامه را خوانديد مواجهه اوليه شما با نقش نويد فلاحتي چه بود؟
حقيقتا متعجب و دچار ترديد شدم. نه به خاطر ترس از نقش؛ همه كساني كه مرا ميشناسند، ميدانند كه من به سمت نقشهاي سخت حمله ميكنم و برعكس از نقشهاي بدون چالش فراري هستم اما در اين مورد خاص ترديد داشتم كه در كليت اين اثر چقدر امكان موفقيت دارد، چون حس ميكردم فيلمنامه بهشدت وابسته به اجراست. كاراكتري دروني و با كمترين ميزان واكنش.
شخصيت نويد فلاحتي جوان عاشق بازيگري است كه به نوعي بيانگر احوالات بعضي جوانان عاشق سينماست كه براي رسيدن به دنياي بازيگري حاضرند هر كاري انجام بدهند. قبول اين نقش بكراندي براي شما داشت؟ همان زمان كه بازيگري را تازه شروع كرده بوديد.
پارت اول فيلم و قسمتي كه نويد براي تست به دفتر كارگردان ميرود يادآور خاطرات خودم بود. در ذهن دارم كه قبل از ورود حرفهاي به دنياي بازيگري به دفاتر متعددي رفته و براي كارگردانهاي معروف تست داده بودم. اما پارت دوم و اينكه دو ماه در مكاني براي فيلم حضور داشته باشم دور از خانه و خانواده خير، هيچگاه تجربه نكرده بودم و اميدوارم هيچكس تجربه نكند. (ميخندد)
روحيه نويد فلاحتي در اين فيلم كه بايد عاشق بازيگري باشد به درستي درآمده و همچنين دوگانگياي كه اين شخصيت در فيلم دارد. توانستيد نقش را مال خود كنيد. از تلاشتان و تمرين و ممارست براي رسيدن به اين حالات روحي و رواني و چالشهايي كه با نقش نويد فلاحتي و فرهاد مدبر داشتيد برايمان بگوييد؟ به عبارتي چقدر طول كشيد در اين قالب قرار بگيريد؟
نهتنها اين نقش كه براي همه نقشهايم تمرين زياد ميكنم، كلا عادت ندارم كه سر صحنه يا شب قبل ضبط سراغ متن بروم و كاراكتر نويد هم از اين قاعده مستثني نبود و تقريبا تمام تعطيلات نوروز را درگيرش بودم، چيزي از نوروز هزار و چهارصد جز فيلمنامه شهرك به ياد نميآورم.
نويد فلاحتي آدم برونگرا و فرهاد مدبر يكجور درونگرايي خاصي داشت. تمركز همزمان بر دو بخش از دشواريهاي خاص اين نقش بود. موافقيد؟
كاملا به نكته درستي اشاره كرديد و شك نداشته باشيد كه اين تفاوتها و چالشها انگيزه حضورم در اين فيلم شد.
از تعامل با كارگردان در هدايت اين دشواريهاي نقش برايمان بگوييد؟
من با كارگردانهاي زيادي كار كردهام، علي حضرتي يكي از كارگردانهايي بود كه بهشدت روي متنش تسلط داشت و اين كمك شاياني به من كرد. عمده سوالاتي كه فراي فيلمنامه در مورد شخصيت فرهاد داشتم را پاسخ ميداد، كاملا آدمها و فضاي فيلم را ميشناخت و انگار فيلم را پيشتر در ذهنش ساخته بود و اين كمك شاياني در طول فيلمبرداري به من كرد.
آنهايي كه فيلم را ديدند نظرشان بر اين بود كه فيلم جهان فلسفي خاصي دارد. به عبارتي تماشاي دنيا از زاويه ديگر. نظر شما چيست؟
بله در ابتداي صحبت هم عرض كردم. دنياي شهرك متفاوت است. به نظرم زمان آن رسيده كه سينماي ايران فضاهاي جديد را تجربه كند و اين كار جسارت ميخواهد، ما توانايي انجام اين كار را داريم، نيروهاي جوان سينما ميتوانند قدم در مسير جديد بگذارند و شك ندارم با كمي صبر و حوصله و زمان درهاي موفقيت باز خواهد شد.
به جوانان علاقهمند به بازيگري چه توصيهاي ميكنيد؟ چون پدرتان از فيلمسازان شناختهشده هستند، احتمالا با اين افراد زياد سرو كار داريد.
دست تكتكشان را به گرمي ميفشارم، كوچكتر از آن هستم كه بخواهم نصيحت يا توصيهاي داشته باشم، فقط كمي از تجربه خودم ميگويم، همهچيز جدي است، كاملا جدي، ما وظيفه داريم خودمان را قوي كنيم، تمرين... تمرين و باز هم تمرين و در پايان همه اينها صبور باشيم، موفقيت در نتيجه صبر حاصل ميشود.
وقتي فيلمنامه شهرك را خواندم متعجب و دچار ترديد شدم. نه به خاطر ترس از نقش، ترديد داشتم كه در كليت اين اثر چقدر امكان موفقيت دارد، چون حس ميكردم فيلمنامه بهشدت وابسته به اجراست با كاراكتري دروني و كمترين ميزان واكنش.
همهچيز در بازيگري جدي است، كاملا جدي، ما وظيفه داريم خودمان را قوي كنيم، تمرين... تمرين و باز هم تمرين و در پايان همه اينها صبور باشيم، موفقيت در نتيجه صبر حاصل ميشود.