فاصله سني بمبهاي خارجي و ايراني
ترسناكتر از خط حمله 106 ساله
علي ولياللهي
هرچه بمبهاي نقل و انتقالاتي فوتبال روز دنيا سن كمتري دارند، در ايران هنوز دود از كنده بلند ميشود و بازيكنان پا به سن گذاشته مشتريان پر و پاقرصتري پيدا ميكنند. پيش از شروع فصل پرسپوليس به دنبال جذب شيمبا مهاجم 38 ساله فولاد بود. پيش از سرخها، استقلال هم ميخواست اين بازيكن را جذب كند. خود فولاد در پنجره زمستاني خلعتبري 38 ساله را به عنوان زوج مهاجم برزيلي به خدمت گرفت تا مجموع سن سه مهاجم اين تيم يعني شيمبا، خلعتبري و ساسان انصاري به 106 سال يعني بيش از يك قرن برسد! در پنجره زمستاني بمب نقل و انتقالاتي براي پرسپوليس رامين رضاييان 32 ساله بود كه درنهايت نتوانست رضايتنامهاش را از تيم قطري بگيرد. بعد صحبتهايي در مورد جذب امين قاسمينژاد 35 ساله مطرح شد كه در سال گذشته به عنوان شاهماهي بازار به جمع آبيها پيوست و انتظارات را برآورده نكرد. امين درنهايت به صورت قرضي روز گذشته راهي گلگهر شد. يكي ديگر از انتقالات پر سر و صداي نيم فصل رفتن مهدي كياني از مس به تراكتور بود؛ بازيكني در آستانه 36 سالگي. رضا قوچاننژاد مهاجم سابق تيم ملي با 35 سال سن ديگر مهاجمي است كه هميشه در بين تيمهاي ايراني خواهان داشته و همين امروز به هر تيمي اضافه شود مثل يك بمب سر و صدا خواهد داشت. از آن طرف در فوتبال روز دنيا گرانترين بازيكنان و پر سر و صداترين چهرهها كساني هستند كه هنوز در حوالي بيست سال سن دارند. تيمهاي فوتبال اروپايي آنقدر در پي شكار ستارههاي 15، 16 ساله هستند كه فيفا مجبور شده قوانين خاصي در اين مورد وضع كند تا به سوءاستفاده ايجنتها نينجامد. اين رويكرد جديد فوتبال روز دنيا حتي با آنچه قبلا انجام ميدادند هم تفاوت دارد. در ساليان گذشته بيشتر براي سرمايهگذاري بازيكن زير 18 ساله به خدمت گرفته ميشد ولي اين روزها بازيكنان با سنين 16، 17 يا 18 سال به وفور در تركيب تيمها به صورت فيكس بازي ميكنند. توضيح چنين تفاوت قابل توجهي تنها يك جمله است؛ استعداديابي و استعدادپروري در فوتبال ايران در چند سال گذشته اتفاق نيفتاده است يا اگر اتفاق افتاده به صورت سيستماتيك و درست نبوده. اين مشكل يحيي گلمحمدي يا فرهاد مجيدي يا جواد نكونام نيست. اينها مربيان سازنده نيستند يعني فرصتي براي سازندگي ندارند. مربيان سرخابيها نميتوانند خودشان بازيكن نوجوان به خدمت بگيرند و مهياي حضور در زمين بازي كنند. آنها مجبورند نزديكترين گزينهاي كه جواب ميدهد را به خدمت بگيرند. بازيكنسازي و معرفي استعدادها مربوط به ساختار فوتبال ايران و فعاليت تيمهاي پايه ميشود. اگر يورگن كلوپ ميتواند از تيم آكادمي باشگاه ليورپول بازيكن بياورد و در جام حذفي استفاده كند به اين معناست كه يك سيستم قوي در باشگاه وظايفش را در اين زمينه به صورت كامل انجام داده است. كلوپ نميتواند هم آكادمي را بچرخاند هم تيم اصلي را! ترسناكتر اينكه امروز ميانگين سني تيمهاي ليگ برتري به 30 سال و بالاتر نزديك ميشود اين است كه فردا روزي همين ستارههاي بازمانده از نسلهاي گذشته هم خداحافظي كنند. ترسناكتر اين است كه همين چهارتا استعدادي كه به صورت ديم پرورش يافتهاند خيلي زودتر از سنين بيست و چند سالگي راهي كشورهاي عربي حوزه خليجفارس شوند، آنوقت نميتوان تاسف خورد كه چرا كيفيت ليگ اينقدر پايين آمده. به جاي اين بايد هشدارها را بهموقع جدي گرفت. همه اينها در شرايطي است كه بارها و بارها به درستي گفته شده ايران از لحاظ استعداد فوتبالي يكي از كشورهاي غني نه فقط در آسيا كه در جهان شناخته ميشود، اما همانطور كه در ساير بخشهاي مملكت استعدادهاي زيادي نميتوانند بالفعل شوند، در فوتبال هم چنين شرايطي حاكم است.