• ۱۴۰۳ جمعه ۲۵ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5152 -
  • ۱۴۰۰ پنج شنبه ۲۸ بهمن

من هم آدمم

محمد خيرآبادي

- مي‌خواهي چه كار كني؟
-مي‌برمش يك جايي ولش مي‌كنم ديگر.
-گناه دارد. 
-تو مي‌گويي چه كار كنم؟
-دو، سه ماه صبر كنيم، لااقل اين سرما تمام شود.
-اينها خيلي با سرما مشكلي ندارند. نگران نباش.
-چرا ندارند؟ كي گفته؟ ... اصلا اينكه به ما كاري ندارد. خرجي هم ندارد. غذاهايي كه مي‌خواهيم بريزيم دور مي‌دهيم به اين. سر سكو هم يك گوشه براي خودش جا دارد.
-كاري به ما ندارد؟! ... پاي بچه‌ها را همين بريده.
-آنها قبل از اين هم دير به دير مي‌آمدند. كار و زندگي دارند. يكي گرفتار اداره است، يكي گرفتار بچه، يكي گرفتار شوهر.
-بالاخره بيشتر مي‌آمدند ... آن روز نديدي نرگس را؟ بچه داشت زهره ترك مي‌شد.
-بيخود جيغ مي‌زد. او از بچگي همين‌طور بود. يادت رفته؟... خجالت نمي‌كشد. مثلا پسرش امسال كنكوري است.
-به هر حال مي‌ترسند. بدشان مي‌آيد. دست خودشان نيست.
-چرا بدشان بيايد؟ سر سفره كه نياورديمش. موهايش جايي ريخته؟ بوي بد توي خانه مي‌آيد؟!
-چند روز پيش نبودي. رفته بودي خريد. از زير زمين كه مي‌آمدم بالا، سيني توي دستم بود. مثل برق خودش را رساند. پيچيد لاي پاهام. استكان افتاد شكست. اعصابم خرد شد. گوني پيدا نكردم و‌گر نه مي‌افتادم دنبالش و مي‌كردمش توي گوني و مي‌بردم.
-نكني يك وقت اين كار را. من صبح به صبح از همين پنجره چشمم كه بهش مي‌افتد سرپا مي‌شوم. هوا كه خوب باشد مي‌آيم سر سكو. يك چاي مي‌خورم. خودش را مي‌مالد به پاهام. گرم مي‌شوم. شماها هر كدام سرتان به يك چيزي گرم است. گفتم بازنشست مي‌شوي وقت بيشتر پيدا مي‌كني.
- من كه هميشه همين پايينم. كافيه صدا كني. بالاخره وسيله مردم را مي‌گيرم، قول مي‌دهم، بايد درست كنم يا نه؟ خرج زندگي را بايد در بياوريم يا نه؟
- بله درست. ولي من هم آدمم. 
- من كه مي‌گويم حوصله‌ات سر رفت، بيا پايين، صندلي بگذارم بنشين كنار من.
-بنشينم چه كار كنم؟ از كار فني خوشم نمي‌آيد.
-ببين! اينها وفا ندارند. يك دفعه مي‌بيني رفت و پشت سرش را هم نگاه نكرد.
-وفاي‌شان از خيلي‌ها بيشتر است.
-تعدادشان هم زياد شود ديگر جمع كردن‌شان راحت نيست ... آن روز كه نبودي يكي ديگر هم با خودش آورده بود.
-راست مي‌گويي؟ من نديدم. چه شكلي بود؟ چه قدري بود؟
-قد خودش. عين خودش. چقدر هم به سر و كول هم پريدند.
- چه خوب. يك سبد ديگر همين‌جا كنار همين مي‌گذارم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون