قلب قرمز
سروش صحت
يك قلب پارچهاي تو پُر و قرمز و يك مرسدس بنز كوچك اسباببازي روي داشبورد تاكسي بود.
داشتم به قلب قرمز و ماشين كوچك نگاه ميكردم.
راننده متوجه نگاهم شد و گفت: «هديه است. قلب مال روز ولنتاينه، ماشينه مال روز پدر.»
گفتم: «خوش به حالتون هم به خاطر اون عشق و علاقه هم به خاطر بچههاي خوبي كه داريد.»
راننده گفت: «عشق دارم، نه بچه.» تعجب كردم.
راننده گفت: «خودم براي خودم هديه ميخرم.
قبلها اينجورروزها خيلي غصه ميخوردم كه هيچكس را ندارم چيزي برام بگيره، الان چند ساليه خودم با خودم
حال ميكنم.
گفتم: «يه خورده تلخ نيست؟»
راننده گفت: «زندگي همهاش تلخه، بايد ياد بگيري لا تلخيها با خودت حال كني.» قلب قرمز تو پُر نگاهم كرد.