محبوبيت از دست رفته
ميعاد نيك
فدراسيوني كه پس از دوران سياه صدارت مهدي تاج بر عرصه و اعيانش ماهها به سرپرستي حيدر بهاروند اداره ميشد، 10 اسفند 1399 رييس جديدش را با راي اعضاي مجمع شناخت. شهابالدين عزيزيخادم اما هرگز شمع روي كيك يك سالگي رياستش بر فوتبال ايران را فوت نكرد تا اين مدير صنعتي جوان مانند نامش، شهاب؛ طلوع و افولي كوتاه و سريعالسير را تجربه كند. عزيزيخادم كه فدراسيون فوتبال را به صاحبان جديدش تحويل داد، قرباني اتحاد اعضايي از هياترييسهاش شد كه براي ورود برخي از آنها به چارت رهبري فدراسيون، تلاشها و لابيهاي بسياري را جهت داد و به نوعي آستينش را محل پرورش افرادي كرد كه در فرصت مقتضي، به نهال جوان رياستش بر فوتبال تبر بزنند.
اعضاي هياترييسه فدراسيون فوتبال و تيم مشاورهاي فعالشان در فضاي مجازي، عزل رييس فدراسيون فوتبال را اقدامي تاريخي و منطبق بر قدرت هياترييسه طبق اساسنامه فدراسيون ميدانند اما كيست كه نداند عزل و استيضاح عاليترين منصب فوتبال ملي، چندان هم اقدام اصلاحگرايانه و از روي دلسوزي نيست و مطمئنا تصميمات اصلي و استراتژيك از جايي غير از مركز ملي فوتبال اتخاذ شده. 8 عضوي كه به عزل شهابالدين عزيزيخادم از فدراسيون فوتبال راي مثبت دادند، جنبش و تحركشان را ناشي از منحرف شدن مسير فوتبال از مقصد اصلي و تلاش براي رفع انحراف ناميدهاند اما شايد همانها اين روزها بهتر از ما بدانند كه محبوب نيستند. ميشود اقدامي تاريخي را به سرانجام رساند اما مورد اقبال افكار عمومي و منتقدين مستقل قرار نگرفت، ميشود در انتخاب بين بدتر و بدتر؛ طرف هيچكدام نايستاد و به حال فوتبالي كه مورد غصب و تعرض عدهاي محدود قرار گرفته، غصه خورد و به نظاره نشست.
اعضاي هياترييسه فدراسيون فوتبال كه اين روزها قباي ظفر به تن كردهاند و در تمام شبكههاي تلويزيوني و راديويي از فتحالفتوحشان سخن ميگويند؛ به زودي به ابتلائاتي دچار خواهند شد كه در فوتبال سابقه نداشته، همانطور كه عزل عزيزيخادم. اتوبوسِ فوتبالي كه مانند غنيمت جنگي روي سيني خيرات گذاشته شود، قطعا سرنشينانش را به مقصد اصلح نخواهد رساند و در مسير مملو از سختيها، اين رفراندوم سفيد فرزندان خودش را خواهد بلعيد.