انگشت در چشم جامعه نكنيم
علي ربيعي
به طور كلي سياستگذاري براي نيل به اهداف مشخص از وظايف مهم دولتها است. در اين ميان تجربه زيست اجتماعي ثابت كرده كه سياستگذاريهاي غيرواقعي و ناقص نه تنها موجب ناكارآمدي شده بلكه برخلاف هدف اصلي سياستگذار عمل ميكند. هر سياستي براي اثربخشي و كارآمدي نيازمند نهادهاي لازم براي اجرا و نيز پذيرش جامعه است. برخي سياستگذاريها به علت فقدان نهاد مناسب و برخي نيز با توجه به اينكه جامعه همراهي لازم را ندارد، محكوم به شكست هستند. نمونه عيني يك چنين سياستگذاريهايي را ميتوان در قانون محدوديت ماهواره در سالهاي ابتدايي دهه 70 خورشيدي مشاهده كرد كه بعد از مدتي به سياستي ناكارآمد تبديل شد و به جز ايجاد تعارضهاي رفتاري جامعه با قانون، هيچ اثر ديگري نداشت. تداوم اين سياست در حوزههاي فناورانه ديگر مانند استفاده از ماهواره منجر به تقويت اين ايده شده است كه سياستگذار ايراني دچار نوعي از «فناوريهراسي» مزمن است. او از فناوري و نوآوري ميترسد و همواره از آن ناحيه احساس خطر ميكند؛ به همين دليل است كه نخستين موضعگيري او در برابر هر فناوري نوپديد ابتدا انكار و ممنوعيت استفاده از آن است. در مورد طرح «صيانت از كاربران فضاي مجازي» نيز موضوع از همين جنس است و اين «فناوريهراسي» به گونهاي ديگر بروز و ظهور مييابد؛ درباره اين طرح -كاهش پهناي باند با سياست عدم افزايش پهنا- مدتها است بحثهاي مختلفي توسط اساتيد دانشگاهي، كاربران مطلع و متخصصان در حوزههاي مختلف از جمله حوزههاي اقتصادي، فناوري و... مطرح شده، اما سياستگذاران بدون توجه به اين ديدگاهها عمل ميكنند. با واكاوي نظر اين سياستگذاران مشخص ميشود به اشتباه تصور ميكنند تغييرات ارزشي و گروههاي مرجع، نگاههاي فرهنگي تغييرات سبك زندگي عمدتا ناشي از تاثير تكنولوژيهاي ارتباطي است. براساس اين تفسير سياستهايي را اتخاذ ميكنند كه بهزعم خود دسترسي افراد به تكنولوژيهاي ارتباطي و مزاياي آن محدود شود. به نظر سياستگذاران در درك رابطه عِلي تغييرات فرهنگي، دچار اشتباه هستند. علاوه بر آن اساسا امكان به دور نگه داشتن جامعه از تكنولوژيهاي ارتباطي، ديگر وجود ندارد.
سرعت تحولات به نحوي است كه در كوتاهمدت به هرگونه محدودسازي پيشي خواهد گرفت. با ملاحظه دقيق در اين طرح مشخص ميشود، بحث محدودسازي دسترسي به طور غيرمستقيم مدنظر سياستگذاران بوده و اِعمال كنترل بر توليدات محتواي فضاي مجازي نيز پيشبيني شده است. در وهله نخست بايد ديد كدام مرجع پژوهشي و تحقيقاتي قابل استناد، محاسبه كرده كه تغييرات در سبك زندگي و تحولات ارزشي جامعه، صرفا برآمده از ابزارهاي نوين ارتباطي است؟ مطالعات نشان ميدهد: بخش اعظم اين تغييرات بر بلنداي تحولات تاريخي و تغييرات اقتصادي، سياسي، اجتماعي و... شكل گرفتهاند. به عنوان مثال، نوع نگاه افراد به مشاركتهاي عمومي و اعتماد سياسي بيشتر از اينكه ناشي از ابزارهاي نوين ارتباطي باشد، برآمده از عملكردهاي سياسي است. حتي اگر فرض بگيريم كه فضاي مجازي و تكنولوژيهاي ارتباطي در حوزه ارزشها و فرهنگسازي، اثرات و تبعاتي داشتهاند، آيا هيچ پژوهشي صورت گرفته كه همه اين تغييرات منفي است يا صرفا ارزشهاي نويني هستند كه ميتواند منفي تبيين نشوند - البته من معتقدم همانند فضاي واقعي جامعه اين فضا نيز حاوي بدآموزيهايي ميباشد كه ما هيچ قاعده انسداد كامل براي فضاي واقعي طبيعتا قايل نيستيم- جامعه محاسبه كرده است كه اين ابزارها تا چه اندازه فايده به جامعه رساندهاند؟ به عبارت روشنتر، آيا سياستگذار ميزان هزينه- فايده ابزارهاي نوين ارتباطي در گستره عمومي جامعه را اندازهگيري كرده است؟ هيچ ابزاري در جهان، بدون هزينه نيست و تنها زماني ميتوان راي به محدوديتها داد كه اين هزينهها بيش از منافع آن باشد. بايد ديد اساسا آيا پيشرفتهاي تكنولوژي ارتباطي نوين، اين امكان را ايجاد ميكنند كه شهروندان بعد از محدودسازي اين ابزارها به استفاده از ساير ابزارهاي جديدتر روي نياورند؟ تجارب گذشته نشان ميدهد محدودسازي توليد محتواي داخلي، گِرهي از هزار توي فضاي مجازي باز نميكند. با اين نوع تصميمات اتفاقاتي كه پيش از اين درخصوص تغيير مرجع رسانهاي و خبري جامعه رخ داد، تكرار خواهد شد و اكنون كه بخشي از جامعه، سرگرمي و تفريح را با ديدن سريال و فيلم از محتواي توليد شده در داخل بهره ميگيرند اينبار مرجعيت رسانه، تفريح و سرگرمي به خارج از كشور كوچ كند. متاسفانه امروزه، سهم كمي از مرجع رسانه و اعتبار خبري به دليل تصميمات غيرتخصصي و غيركارشناسي در اختيار رسانههاي صدا و تصوير داخلي است. من قصد ندارم در اين يادداشت درباره تغيير وضعيت نيروي كار از بخشهاي صنعت و كشاورزي به بخش خدمات در فضاي مجازي صحبت كنم. اين روزها ابزارهاي نوين مجازي به اندازه زيادي از آثار روحي كرونا و تحريمها و تاثير آن بر روان جامعه كاسته است. امروز دامنه وسيعي از نسلهاي ايراني از جمله جوانان، نوجوانان، كودكان و ساير اعضاي خانواده، مجموعه فعاليتهاي ارتباطي، آموزشي و اجتماعي خود را با استفاده از فضاي مجازي ساماندهي ميكنند و هرگونه محدودسازي اپليكيشنها و كاهش پهناي باند، باعث بروز مشكلات جدي براي آنان خواهد شد. بسياري از ايرانيان از طريق فضاي مجازي، تبادل افكار و انديشه ميكنند و بر عمق دانش و فرهنگ خود ميافزايند. من فكر ميكنم، كساني كه يك چنين سياستهاي سلبي و غيركارشناسي را دنبال ميكنند در واقع انگشت در چشمان مردم جامعه ميكنند و نهايتا نيز يك چنين سياستهاي ناپايداري، محكوم به شكست خواهد بود، همانگونه كه سياستهاي سلبي قبلي به شكست دچار شدند. اگرچه در اين يادداشت به انواع هزينهها يا منافع فضاي مجازي در حوزههاي اقتصادي، آموزشي، اجتماعي، سياسي، عدالت دسترسي به فرصتها و... اشاره نميشود؛ ولي منطق و عقلانيت سياستگذاري حكم ميكند تا تحليلهاي دوگانه مورد اشاره، يعني تحليل هزينه- فايده و همچنين برآورد هزينههاي بالقوه آتي به همراه اين طرح ارايه شود.