صباح زنگنه، كارشناس مسائل منطقه در گفتوگو با «اعتماد»:
قطر، ايران را سنگ ثبات منطقه ميداند
كشورهاي منطقه اگر خودشان را تغيير ندهند، تغيير از بيرون به آنها تحميل خواهد شد
شهاب شهسواري
سيدابراهيم رييسي، رييسجمهور اسلامي ايران روز دوشنبه براي ديدار رسمي با امير قطر، شيخ تميم بن حمد و شركت در ششمين اجلاس سران كشورهاي صادركننده گاز وارد دوحه شد و مورد استقبال امير قطر قرار گرفت. اين سفر نخستين سفر رييس دولت سيزدهم به يكي از كشورهاي عرب جنوب خليجفارس است. سيدابراهيم رييسي از ابتداي تشكيل دولت يكي از اهداف اصلي خود را توسعه مناسبات با كشورهاي همسايه عنوان كرده است و انتخاب قطر به عنوان نخستين كشور عربي منطقه كه رييسجمهور به آن سفر ميكند از اهميت دوحه در سياست خارجي دولت جديد خبر ميدهد. براي بررسي ابعاد مختلف سفر رييسجمهور به قطر و نقش قطر در تحولات جاري منطقهاي با صباح زنگنه، نماينده پيشين جمهوري اسلامي ايران در سازمان همكاري اسلامي گفتوگو كرديم. زنگنه معتقد است كه ايران و قطر در بسياري از موضوعهاي منطقهاي با يكديگر همراي و همفكر هستند و مسائلي هم كه مورد اختلاف طرفين است هرگز باعث ايجاد تنش در روابط دوجانبه نشدهاند. در ادامه متن كامل گفتوگوي «اعتماد» را با صباح زنگنه، نماينده پيشين جمهوري اسلامي ايران در سازمان همكاري اسلامي مطالعه ميكنيد.
سيدابراهيم رييسي، رييسجمهور اسلامي ايران، قطر را به عنوان نخستين مقصد سفرهاي خود به منطقه جنوب خليجفارس انتخاب كرده است، فكر ميكنيد با توجه به اينكه رويكرد دولت سيزدهم توسعه همكاريهاي منطقهاي است، در شرايط كنوني منطقه قطر تا چه اندازه بتواند به عنوان شريكي مطمئن براي ايران در همكاريهاي منطقهاي باشد؟
روابط جمهوري اسلامي ايران و قطر، روابطي دوستانه بوده و هست. اين روابط رو به توسعه است و كمتر دچار تنش و مشكل شده است. تلاش هر دو كشور بر اين است كه به يكديگر در بحرانهايي كه در منطقه پيش ميآيد به يكديگر كمك كنند. در بحران محاصره قطر توسط عربستان سعودي، امارات متحده عربي و مصر، ايران با روحيهاي مثبت رفتار و كمك كرد كه اين محاصره تاثير سوئي بر مردم و دولت قطر برجاي نگذارد. از طرف ديگر قطر هم در مناسبتهاي مختلف منطقهاي و بينالمللي از مواضع برحق ايران دفاع و حمايت كرده است.
تبعا ممكن است تفاوتهايي در ديدگاههاي تهران و دوحه در برخي مسائل منطقه وجود داشته باشد كه اين اختلافنظر و ديدگاهها هيچگاه باعث ايجاد تنش ميان دو كشور نشده است. در مسائل متعددي هم اتفاقنظر وجود دارد، ازجمله در مورد بحران يمن كه هر دو كشور معتقد به ضرورت قطع حملات از سوي عربستان و امارات و برطرف كردن محاصره مردم يمن هستند. در مسائلي مانند مساله فلسطين هم در حمايت از مردم فلسطين و نيروهاي مقاومت فلسطيني همچون حماس ديدگاههايي نزديك به يكديگر ميان دو پايتخت وجود دارد. ممكن است در ساير مسائل منطقهاي تفاوتهايي هم در ديدگاهها وجود داشته باشد. ولي قطر معتقد بود و هست كه جمهوري اسلامي ايران سنگ ثبات منطقه است و ضرورت برقراري نظامي امنيتي با همكاري همه كشورهاي مشرف بر خليجفارس از جمله ديدگاههاي مشترك ايران و قطر است.
قطر بعد از كشف ميدان گازي ميدان گنبد شمالي براي آنها و پارس جنوبي براي ما، بخش عمدهاي از ثروت صادراتي خود را از طريق صادرات گاز طبيعي به دست ميآورد. در عين حال كه ميان دو كشور توافق و تعامل براي برداشت مشترك از اين ميدان عظيم گازي وجود دارد، اما اگر روزگاري سد تحريمها از مقابل ايران برداشته شود، ايران به يك رقيب جدي براي قطر در بازار بينالمللي انرژي تبديل ميشود. فكر ميكنيد اين رقابت ميتواند در آينده تاثيري منفي در روابط دو كشور داشته باشد؟
براي مسوولان سياسي با ذهنيتهاي سياسي ضعيف، ممكن است چنين احتمالي وجود داشته باشد. اما اگر مسوولان در هر دو كشور در حد مسووليت خودشان، مسووليتهاي ملي و تاريخي خودشان براي رفاه ملتهاي خودشان عمل كنند و براي ايجاد ساز و كارهاي منطقهاي تلاش كنند، هرگز به فكر رقابت مخرب نخواهند افتاد. رقابت امر نامطلوبي نيست، رقابت ميتواند وجود داشته باشد، اما رقابتي مطلوب است كه حساب شده، با هماهنگي و همكاري و تكميل نيازمنديهاي يكديگر اتفاق بيفتد.
با اين اوصاف من معتقدم كه دو فاكتور ميتواند رقابت را سالمتر كند. فاكتور اول گرايش كشورهاي مختلف به خصوص كشورهاي صنعتي به استفاده از گاز و ترجيح دادن گاز طبيعي به ساير منابع انرژي به ويژه نفت است. اين رويكرد، فضا را براي دو كشور و بلكه بقيه كشورهايي كه توليدكننده و صادركننده گاز هستند، ايجاد ميكند كه با يكديگر به رقابت مخرب نپردازند. فاكتور دوم نيازمندي كشورها به زيرساختهاي بهرهبرداري از گاز، ترانزيت يا سواپ گاز است. با فناوريهاي جديد ميتوان به يك فضاي همكاري منطقهاي و بينالمللي رسيد كه منافع ملتهاي منطقه از طريق آن تامين شود. مثالهاي زيادي در اين زمينه ميتوان زد. خطوط لوله گازي كه در منطقه وجود دارد، ابزارهايي مهم در رسيدن به اين هدف هستند. ايران دومين كشور در منطقه از لحاظ طول و گستردگي شبكه خطوط لوله گاز طبيعي از جنوب تا شمال و شرق تا غرب است. اين خطوط لوله اين امكان را براي كشورها ايجاد ميكند كه به جاي رقابت مخرب با يكديگر همكاري كنند و با يك هماهنگي و تعامل بتوانند گاز را از طريق خطوط لوله موجود به كشورهاي مصرفكننده برسانند. فاكتور سوم امكان تبديل گاز به انرژيهاي ديگر از جمله الكتريسيته است. از طريق تبديل گاز به برق منافع بيشتري نصيب كشورهاي توليدكننده و صادركننده گاز خواهد شد. تبديل گاز به محصولات پتروشيمي با ارزش افزوده بسيار بالاتر ازجمله فاكتورهاي تعيينكننده ديگر براي كشورهاي منطقه در مسير همكاري و تعامل براي صادرات انرژي است. همه اين موارد در منطقه با داشتن يك نقشه راه درست و چشماندازي صحيح و تفاهم سياسي معقول قابل دستيابي است.
به لزوم داشتن نقشه راه و چشمانداز صحيح در روابط اقتصادي اشاره كرديد، در رابطه ميان ايران و قطر از گذشته مسائلي مطرح شده است كه به نظر ابعاد تبليغاتي بزرگتري نسبت به تواناييهاي تكنيكي، اقتصادي و سياسي دو كشور داشتند. از جمله انتقال آب ايران به قطر در دهههاي گذشته يا اخيرا مساله ساخت تونل زيرآبي ترانزيتي و خط آهن ميان ايران و قطر. فكر ميكنيد چنين وعدههايي در چشمانداز روابط دو كشور امكانپذير است؟
به لحاظ امكانات فني چنين اقداماتي كه بيان ميشود، غيرممكن نيست. چنين پروژههايي بايد به لحاظ ميزان كارايي اقتصادي و هزينه و فايده ارزيابي شود. البته راهاندازي تونل ريل زيرآبي و خطوط لوله از جمله آب و انرژي و اينترنت، از لحاظ فني امكانپذير است. اما اينكه مبادلات اقتصادي دو كشور تا چه اندازه ظرفيت استفاده از چنين خطوطي را دارد مسالهاي است كه بايد مورد بررسي قرار گيرد، بايد انديشيد كه تا چه اندازه چنين پروژههايي ميتواند منفعت داشته باشد، حجم مبادلات و تجارت بالقوه از طريق اين مسيرها بايد محاسبه شود. البته براي قطر كه روابط بسيار نزديكي با تركيه دارد، عبور از مسير ايران يا استفاده از آسمان يا زمين ايران براي ترانزيت، خيلي بهصرفه است، اما
باز هم بايد حساب و كتاب كرد كه اين حجم مبادلات براي صرف چنين هزينهاي بهصرفه است يا نه.
شايد امارات متحده عربي جهت انجام چنين پروژه عظيمي مقرون به صرفهتر باشد، چراكه بندر جبل علي دوبي يك هاب بينالمللي صادرات و صادرات مجدد به كشورهاي جهان است. اينكه چه زماني بندر بزرگ و جديد قطر بتواند جاذبههاي سرمايهگذاري و تجاري ايجاد بكند و مقررات داخلي اين كشور بتواند جوابگوي جايگزيني بخشي از تجارت دوبي باشد، بايد مورد مطالعات دقيقي قرار بگيرد.
سال گذشته زماني كه قطر بعد از چند سال تنش ديپلماتيك، با عربستان سعودي نسبتا آشتي كرد، موضوع ميانجيگري و وساطت ميان تهران و رياض از سوي مقامهاي اين كشور مطرح شد. اخيرا و پيش از سفر رييسجمهور به دوحه نيز يكي از مقامهاي ارشد وزارت خارجه قطر به صورت جداگانه با سفراي ايران و عربستان در قطر گفتوگوهايي را انجام داده است. فكر ميكنيد شرايط براي آشتي تهران و رياض مهياست و تا چه اندازه قطر ظرفيت ديپلماتيك ميانجيگري در اين زمينه دارد؟
به نظر ميآيد كه شرايط آشتي و كنار گذاشتن تنش ميان جمهوري اسلامي ايران و عربستان سعودي فراهمتر از گذشته است. اما در مورد ظرفيت قطر بايد گفت كه در هر نوع ميانجيگري يكي از عوامل مهم تجربيات پيشين يك كشور در ميانجيگري در ميان كشورهاي ديگر يا بحرانهاي ديگر اهميت دارد. قطر تجربههاي خوبي در برخي كشورهاي آفريقايي مانند چاد و سودان داشت يا در بحث افغانستان، نقشي به عنوان واسطه ميان امريكا و طالبان بازي كرده بود. اما در مورد دو كشور بزرگ مانند ايران و عربستان كه هر يك داراي توانها و ظرفيتهاي بالايي هستند، خيلي متفاوت از كشورهايي مانند سودان و چاد يا افغانستان و امريكا هستند. تهران و رياض استقبال كردهاند از اينكه قطر، عمان، كويت، ژاپن و حتي چين دعوت به گفتوگو، آشتي و توسعه روابط كنند. اين پذيرش از سوي هر دو كشور وجود دارد. منطقه در حال ورود به فضاي جديدي است كه اگر خودش را تغيير ندهد، ناگزير خواهد شد تغييرات را به شكل تحميلي بپذيرد. اين تغييرات بزرگي است و موجهاي بزرگي در راه است. به نظر ميرسد كشورهاي منطقه قبل از اينكه اين موجهاي سونامي مانند را تجربه كنند، بايد مسائل را با تدبير و عقلانيت حل و فصل كنند و به فكر حفظ منافع منطقهاي و همكاري باشند تا در آينده دچار خسارت نشوند.
فرموديد كه منطقه در آستانه تحول و تغيير است، اما يكسري بحرانهاي پايدار در منطقه از نزديك به يك دهه پيش همچنان جريان دارند، از جمله مساله سوريه و يمن. فكر ميكنيد ايران و قطر تا چه اندازه بتوانند در حل اين بحرانها با يكديگر همكاري كنند؟
در موضوع يمن به نظر ميرسد ديدگاههاي دو كشور نزديك به يكديگر است. يعني دو كشور معتقدند كه جنگ يمن جنگي عبث بود و پر از ضرر براي اغلب كشورهاي منطقه، چه براي عربستان و امارات و چه براي مردم يمن. هر دو كشور به راهحلهاي ديپلماتيك و سياسي معتقدند و معتقدند كه بايد حملهها متوقف و محاصره يمن پايان داده شود و استفاده از زور براي تحمل ديدگاهها و روشهاي كشورهاي مهاجم كنار گذاشته شود. اين ديدگاهها بين ايران و قطر مشترك است.
در مورد سوريه هم مسوولان قبلي قطر اعتراف كردهاند كه توسط امريكا و يك كشور عرب ديگر تشويق ميشدند كه فضاي اعتراضات را از يك فضاي مسالمتآميز به يك فضاي خشن و به سمت استفاده از زور، خشونت و اسلحه سوق بدهند. بعد از اين بود كه به تدريج قطر متوجه ميشود و تا حدودي كوتاه ميآيد. البته به جاي قطر متاسفانه عملا تركيه وارد شد و نيروهاي افراطي و گروههاي مسلح و حتي گروههاي تروريستي را زير چتر خودش گرفت و در منطقه ادلب مستقر كرد كه حتي برخي نيروها و رهبران داعش هم در آن منطقه مستقر بوده و هستند. اما آن تجربه به نظر ميرسد كه به قطر و ديگر كشورهاي منطقه نشان داد و ثابت كرد كه تلاش براي تغيير يك رژيم به زور و با تحريك و تجهيز و تسليح مردم آن كشور اشتباه است و بايد سراغ راههاي دوستانه و مسالمتآميز و حل اشكالات و بحرانها از طريق گفتوگو رفت. به نظر ميرسد كه اين وضع با برقراري روابط ديپلماتيك ميان دمشق و دوحه تحقق پيدا كند و صفحات گذشته تاريخ تلخ به فراموشي سپرده شود.
به روابط تركيه و قطر اشاره كرديد. در طول يك سال گذشته از زماني كه قطريها توانستهاند به سمت تنشزدايي با همسايگان عربشان بروند، تركيه هم تا حدي به اين سمت قدم برداشته است و سفرهاي اخير رهبران تركيه و امارات به پايتختهاي يكديگر نشان ميدهد كه تا حدود زيادي آنكارا در آشتي با كشورهاي جنوب خليجفارس موفق بوده است. در عين حال به نظر ميرسد شكافهايي هم در روابط ميان قطر و تركيه در حال نمايان شدن است، چراكه اين دو كشور در طول ساليان گذشته عمدتا سياستهاي يكساني در مورد مسائل منطقهاي داشتند، اما به تدريج در حوزههايي بهويژه در حوزه فلسطين و اسراييل شاهد تغيير رويه تركيه و گمانهزنيهايي مانند اخراج سران حماس از تركيه و بهبود روابط با اسراييل هستيم. فكر ميكنيد آيا شاهد تحولي جدي در روابط تركيه و قطر باشيم؟
مشكلي كه دوستان و برادران تركيهاي ما دارند اين است كه وسوسه بازگشت به دوران عثمانگري بر ذهن و دلشان سلطه پيدا كرده است. خروج از اين فضا براي آنكارا سخت است. برداشت اشتباهي از موضوع فلسطين و رژيم صهيونيستي در تركيه و برخي كشورهاي عرب پديد آمده است. ملاحظه كرديم كه امارات يا بحرين همين تجربه اشتباه را تكرار ميكنند. تصور اشتباه اين است كه هر كشوري كه بخواهد دوستي و همكاري امريكا را جلب كند، بايد از طريق رژيم صهيونيستي اقدام كند و به اين رژيم امكانات بدهند، تسهيلات بدهند و اجازه حضور اين رژيم در مسائل اقتصادي و حتي امنيتي و نظامي خودشان بدهند. حتي اقداماتي مانند اجازه اقامت و شهروندي به صهيونيستها مطرح ميشود كه تا حدي زيادي نشان از افراطيگري در يك تصور اشتباه است. اين تصور اشتباه ناشي از فقدان درك صحيح از سياستهاي داخلي رژيم صهيونيستي و درون امريكاست. رژيم صهيونيستي هيچگاه از توسعهطلبي دست برنداشته است. اين رژيم به هيچ قراردادي كه با فلسطينيها بسته پايبند نمانده است؛ با مصر و اردن به همچنين. اردن امتيازات و تسهيلات زيادي به رژيم صهيونيستي داده بود، اما به آنها هم رحم نكردند و تعدي و تجاوز به سرزمين و آبها و فعاليتهاي جاسوسي عليه اين كشور را هرگز متوقف نكردند.
اين توسعهطلبي و اين اقدامات عليه برخي كشورهاي حاشيه جنوبي خليجفارس آغاز شده است و قطعا در تركيه هم بروز خواهد يافت. رجب طيب اردوغان زماني كه از لحاظ اقتصادي دچار تزلزل و روابطش با امريكا دچار مشكل شد، بلافاصله سراغ خاخامهاي يهودي رفت به اين خيال كه اينها ميتوانند رابطهاش را با امريكا اصلاح كنند. اما اين تصور اشتباه بود و در عوض باعث دور شدن ملتهاي مسلمان از تركيه شد و حتي اسراييل به تركيه هم رحم نخواهد كرد. نه وضع اقتصادي تركيه بهبود پيدا كرده است و نه امريكاييها روي خوش به اردوغان نشان دادند. به همين دليل هم هست كه ميبينيم اردوغان تمام دعواها و اختلافاتش را با امارات كنار گذاشت تا بتواند از سرمايههاي امارات براي بهبود وضع اقتصادي و بدهيهاي سررسيد شده استفاده كند. اين رفتار نشان ميدهد كه رابطه با اسراييل نتوانسته است به تركيه كمكي بكند.
به نظر ميرسد دوستان قطري هم به تدريج احساس كردهاند كه يك معيار مشخصي در سياستهاي تركيه وجود ندارد و سياست خارجي اردوغان براساس اصول و بنيادهاي محكمي بنا نشده است.
زماني كه سال ۲۰۱۶ عربستان سعودي با همكاري متحدانش قطر را تحت محاصره اقتصادي و سياسي قرار دادند، يكي از انگيزههايشان را رابطه دوحه و تهران عنوان كردند. با گذشت ۵ سال و نيم از آن زمان فكر ميكنيد كه اين ايده كاملا كنار گذاشته شده است يا اينكه همچنان نسبت به بهبود روابط تهران و دوحه نگراني دارند؟
تجربه محاصره قطر از روز اول يك تجربه شكست خورده بود. شكست خوردن آن پروژه اميدواريم به كشورهايي كه آغازكننده آن بودند، ثابت كرده باشد روشهاي محاصره و ايجاد ممنوعيت رفت و آمد نميتواند به ايجاد فضاي مثبت در آينده منتهي بشود. شكست آن تجربه به كشورهاي ديگر ثابت كرد كه همكاري بهتر از تقابل است و زمان اعمال دشمني با روشهاي قرون وسطايي گذشته است.
منطقه در حال ورود به فضاي جديدي است كه اگر خودش را تغيير ندهد، ناگزير خواهد شد تغييرات را به شكل تحميلي بپذيرد.
رقابت امر نامطلوبي نيست، رقابت در حوزه انرژي ميان ايران و قطر ميتواند وجود داشته باشد، اما رقابتي مطلوب است كه حساب شده، با هماهنگي و همكاري و تكميل نيازمنديهاي يكديگر اتفاق بيفتد.
قطر معتقد بود و هست كه جمهوري اسلامي ايران سنگ ثبات منطقه است و ضرورت برقراري نظامي امنيتي با همكاري همه كشورهاي مشرف بر خليجفارس از جمله ديدگاههاي مشترك ايران و قطر است.
تجربه سوريه به قطر و ديگر كشورهاي منطقه نشان داد و ثابت كرد كه تلاش براي تغيير يك رژيم به زور و با تحريك و تجهيز و تسليح مردم آن كشور اشتباه است و بايد سراغ راههاي دوستانه و مسالمتآميز بروند.
تصور اشتباهي بين برخي كشورهاي منطقه وجود دارد كه هر كشوري كه بخواهد دوستي و همكاري امريكا را جلب كند، بايد از طريق رژيم صهيونيستي اقدام كند و به اين رژيم امكانات بدهند، تسهيلات بدهند.
دوستان قطري هم به تدريج احساس كردهاند كه يك معيار مشخصي در سياستهاي تركيه وجود ندارد و سياست خارجي اردوغان براساس اصول و بنيادهاي محكمي بنا نشده است.
شكست تجربه محاصره قطر به كشورهاي ديگر ثابت كرد كه همكاري بهتر از تقابل است و زمان اعمال دشمني با روشهاي قرون وسطايي گذشته است.