برنامه جوكر دركي از تمسخر و طنز در نشان دادن فرهنگها ندارد
اين طنز نيست!
فرناز خطيبي
موقع شام بود. ميزبان از طريق راديويي كه بر ديوار نصب شده بود، زمان را اعلام و قوانين خوردن غذا را توضيح داد. ميزبان از مهمانان خواست روي زمين دور پلاستيك رنگياي كه پهن شده بود، بنشينند و ظروف سفالي دردار را تكان داده، در را كمي كنار بزنند، مايع داخل ظرف كوزهمانند را در كاسههاي روبهرويشان بريزند و سپس باقي مواد را با شيئي شبيه به هاون در همين كوزه له كرده، روي نانهاي گردي كه روبهرويشان بود، لقمه كرده و نوش جان كنند. برشهاي بزرگتر نان را هم بايد تكه كرده و داخل كاسه بريزند. مهمانان با تعجب ابتدا يكديگر را نگاه كردند. هيچكس نميدانست بايد چه بكند، حتي روي زمين نشستن را هم بلد نبودند. يكي از مهمانان داد زد كه بايد چه كار كنند، مگر ميشود دوزانو روي زمين چنين آدابي را اجرا كرد، مهمان ديگر كه رقصندهاي معروف بود در حالي كه با نشان دادن نرمي بدن خود فخر ميفروخت، چهارزانو كنار سفره نشست و گفت آقايان بنشينيد، حالا كمي هم به كمر و زانوهايتان سخت بگذرد. جمله خندهداري بود ولي هيچكدام از ساير مهمانان نخنديدند. به هر زحمتي بود دور آن سفره به سختي روي زمين نشستند. حالا نوبت پياده كردن آداب حاضر كردن آن غذاي پر از اطوار بود. يك نفر ظرف را بيش از حد تكان داد و مايع درون آن به بيرون ريخت، ديگري هاون را محكم كوبيد و ته ظرف سفالي شكست. يك نفر آب غذا را بدون نان درجا سركشيد، ديگري هاون را كنار گذاشت تمام محتوا را درون كاسه ريخت و مانند يك سوپ پر ملات ميخورد. يك نفر در نهايت بعد از مدتي كوبيدن و شكايت از دست درد دنبال ابتدا و انتهاي نان ميگشت تا بپيچد، آن ديگري مايع سفيد رنگي را كه فكر ميكرد شير است، مزهمزه كرده و با تصور اينكه چون ترش است، شيري فاسد شده را به داخل سينك آشپزخانه ريخت. بعد از يك ساعت هيچكدام از مهمانان موفق به خوردن كامل اين غذا نشده و با صداي بلند غرولند ميكردند كه ميزبان اين غذا را از خودش اختراع كرده، اين قوانين عجيب را هم گذاشته تا آنها را بخنداند و از بازي حذف كند. چهرهها و اطوار مهمانان حين خوردن شام حسابي خندهدار بود و بينندگان داخل استوديو به حركات آنها ميخنديدند تا اينكه يكي از مهمانان با كنجكاوي در راديوي داخلي از ميزبان پرسيد، دلقكبازي ديگري نميخواهي تا در كنار اين غذا برايت دربياوريم. ميزبان كه تصويرش را بينندگان حاضر در استوديو به صورت جداگانه روي پردهاي ميديدند گفت، پيشنهاد جالبي است، براي اينكه آداب خوردن اين غذا تكميل شود، لطفا با صداي بلند در حالي كه مابقي شام خود را ميخوريد، به فارسي صحبت كنيد و بعد رو به بينندگان در حالي كه نيشخند ميزد گفت خيلي طنز خوبي ميشود، حتما يكي از مهمانان سوتي داده و خواهد خنديد.
مهمانان كه همگي از هنرپيشگان و مجريان طنزپرداز معروف بودند با تعجب به راديو خيره شدند. يكي گفت فارسي چيست؟ آن ديگري گفت يك زبان عجقوجق كه صداي آ در آن زياد است، مثل اينكه دست را محكم بگذاري لاي در بايد هي بگويي آآآاِاِاُاُ، آن ديگري گفت من فارسي شنيدهام صدايي دارند انگار تيغ ماهي داخل گلو گير باشد بخواهي بالا بياوري نشود، خ خ خ ق ق، يكي ديگر با انگشتان سبابه و شست چشمان خود را درشت كرد و گفت ايرانيها چشمان بزرگي دارند، اين اندازه و... اينگونه بود كه مابقي زمان شام در روبهروي بينندگان، مرداني بسيار معروف، صداهايي عجيب شبيه به اصوات حيوانات و وحوش را به گمان اينكه فارسي چنين زباني است از خود درميآوردند و بينندگان قاهقاه به اين تمسخر زبان فارسي ميخنديدند.
آن برنامه گذشت اما براي بيننده فارسيزباني كه آن روز برنامه را ميديد و زبان مادري و بخشي از فرهنگ خود را دستخوش هزل و تمسخر مردمي ميديد كه از ايران و آدابش هيچ نميدانند، آن برنامه يك توهين تمامعيار بود كه هيچ بويي از طنز نبرده بود. گاهي فاصله طنز تا هزل در يك آوا خلاصه ميشود. ناداني و تفاخر به آن طنز نيست.
در همين شكل، در مملكت خودمان برنامه جوكر ساخته شده كه دركي از تفاوت تمسخر و طنز در نشان دادن ساير فرهنگها ندارد. در اين برنامه بخش ثابتي وجود دارد كه در آن ميزبان سيامك انصاري به بهانه خنداندن مهمانان خود از آنها ميخواهد كه به ژاپني يا چيني حرف بزنند و گاهي اين بخش با تناول غذاي شرق دور همراه ميشود. مهمانان معروف نيز كه گويا هيچوقت نه چوب غذا ديده، نه غذاي شرق آسيايي را خورده يا نه حتي زبان آنها را شنيدهاند با درآوردن صداي حيوانات وحشي در حالي كه با چوبهاي غذا ادا درميآورند، غذا را پخش كرده و به خيال خود، برنامه طنز اجرا ميكنند. مسخره كردن زبان و فرهنگ يك كشور چه عامدانه چه غافلانه رخ بدهد، طنز نيست و ارزش طنازي ندارد. خردهاي كه بر اين گزاره گرفته ميشود عمدتا روي باز گذاشتن دست طنزپرداز در بيان زشتيها و كاستيهاست. ميگويند اگر نتوان با هر موضوعي شوخي كرد و بخواهيم تيغ سانسور را روي كلام طنزپرداز بگذاريم، طنز را بايد تعطيل كرد. طنزپرداز در پي اصلاح از راه طنز است. آستانه تحمل افراد بايد بالا برده شود. چه اشكالي دارد با سنتها و رسوم شوخي شود، حالا غذا باشد يا زبان. چرا نبايد با لهجه جايي شوخي كرد يا به سخت بودن دستور زبان و تلفظ در زبان ديگري خنديد. نكته باريكي در اين ميان است كه آن برنامه و برنامههاي مشابه در نظر نميگيرند، يكي طنز و ديگري هجو يا تمسخر است. ميتوان به سخت بودن ساختار واژگان خنديد يا لهجه زباني را پيچيده كرد يا چند زبان مشابه را با هم تركيب كرد و از اين شباهتها يا سختيهاي زباني دستمايه طنز ساخت ولي خارج كردن اصوات فاقد معنا شبيه به صوت حيوانات يا نامفهوم الفبا را كنار هم قطاركردن، به نام صحبت كردن به ژاپني يا چيني همراه با تمسخر رفتار و آداب يك ملت، طنز نيست، هجو است و لاجرم سخيف. پينوشت: سطور ابتدايي داستاني تخيلي است براي تقريب به ذهن خواننده.