• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۲ تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5157 -
  • ۱۴۰۰ چهارشنبه ۴ اسفند

ماكياولي سرمشق تاريخ‌خواني

محسن آزموده

كتاب‌هاي تاريخي در ميان ايرانيان پرفروشند. بسياري تاريخ مي‌خوانند و بسيار بيشتر از آنها افرادي هستند كه همه جا درباره مجد و شكوه گذشته سخن مي‌گويند و از روزگاران رفته با افتخار و بزرگي ياد مي‌كنند. سخن گفتن از گذشته تاريخي و دلمشغولي به تاريخ، آميخته با سرشت انسان به عنوان موجودي زمانمند است كه به تعبير فيلسوفان هستي‌اش در بستري زماني متحقق مي‌شود، همواره به ياد لحظه‌هاي رفته است و دلنگران آنچه پيش رو خواهد بود و به سختي مي‌تواند بر آنچه در لحظه حال رخ مي‌دهد، متمركز شود.
 فردريش نيچه فيلسوف آلماني در كتابي خواندني با عنوان «سودمندي و ناسودمندي تاريخ براي زندگي» نوشته: «به رمه‌اي كه در پيش روي شما مي‌چرد، بينديشد. اين حيوانات هيچ دركي از امروز و فردا ندارند جز آنكه به اين سو و آن سو مي‌جهند، مي‌خورند، مي‌آسايند، هضم مي‌كنند و دوباره مي‌جهند و از بام تا شام واز روزي به روز دگر به همين نحو ادامه مي‌دهند. خوشي و ناخوشي‌شان چندان معلوم نيست؛ سرمست لحظه‌اند و به همين دليل نه غمگين‌اند و نه افسرده. براي يك انسان ديدن چنين منظره‌اي آسان نيست. انسان قادر به فراموش كردن نيست و هميشه وابسته به گذشته باقي مي‌ماند، به هر سرعتي و به هر جا كه بگريزد هم چنان وابسته است.»
اما اشتغال به تاريخ، همچنان كه نيچه در كتابش نوشته، سودمندي‌ها و ناسودمندي‌هايي دارد. فوايد و مضرات تاريخ را شكل پرداختن به آن و نحوه درگيري با آن مشخص مي‌كند. اينكه مدام در حسرت و اندوه گذشته زاري سر بدهيم يا از گذشته تاريخي براي توجيه ناكامي‌ها و شكست‌هاي امروز يا وضعيت ناعادلانه اكنون بهره بگيريم، قطعا از ناسودمندي‌هاي تاريخ است. تحريف تاريخ وبازنمايي كژ و كوژ آن براي اهداف امروزين از ديگر شيوه‌هاي خطرناك اشتغال به تاريخ است كه معمولا پيروزمندان تاريخ دست به آن مي‌زنند. افتخار بيهوده به آنچه سپري شده و دلخوش كردن به آنچه زماني بوده و اينك نيست، از ديگر اشكال آسيب‌زا در مواجهه با تاريخ است. 
نيكولو ماكياولي (1469-1527) متفكر و سياستمدار مشهور ايتاليايي معمولا به عنوان يكي از بنيانگذاران علم سياست شناخته مي‌شود، انديشمندي كه استقلال سرزمين سياست از گستره‌هاي اخلاق و ديانت را نشان داد و كوشيد در دو اثر بزرگش يعني شهريار و گفتارها، قوانين و معيارهاي مناسبات نيرو در ميدان سياست را نشان بدهد. همين اقدام شجاعانه ماكياولي موجب بدنامي او به عنوان متفكري شد كه روح خود را به شيطان فروخته و فريبكاري و دروغگويي و نيرنگ‌سازي براي حفظ و گسترش قدرت سياسي را تجويز كرده. اين اتهام‌هاي ناروا به اين انديشمند سياسي در حالي وارد شد كه ابناي بشر از آغاز تاريخ در كردوكار سياسي خود از روش‌هايي مشابه آنچه ماكياولي توصيف كرده، بهره گرفته‌اند. گناه و در واقع شهامت و جسارت ماكياولي تنها در اين است كه تعارف و تكلف را كنار گذاشت و صريح و آشكار، منطق قدرت را عيان كرد. او به عنوان دانشمندي آگاه و هوشمند، به جاي مجامله و چرب‌زباني و توصيه‌هاي واهي و خيال‌پردازي‌هاي موهوم، واقعيت سياست را تحليل كرد و پيكر عريان قدرت را به نمايش گذاشت. 
اما ماكياولي در پيش بردن اقدام انقلابي و بنيانگذار خود در تاسيس علم سياست، غير از نبوغ و ذكاوت و تيزبيني و حساسيت شگفت‌انگيز نسبت به سوانح زمانه و وقايع روزگار پر تنشي كه در آن مي‌زيست، بيش از هر چيز از تاريخ بهره‌مند شد. در ايامي كه به علت وقايع اتفاقيه و ناگواري‌هاي ايام ناگزير طرد شده بود و كنج عزلت گزيده، به نوشته خودش در نامه‌اي بسيار زيبا و خواندني به فرانچسكو ورتوري از سياستمداران روزگار، به شيوايي شرح مي‌دهد كه چگونه پس از سپري كردن بام تا شام در ميان روستاييان و سپس قهوه‌خانه، شامگاه به خانه باز مي‌گردد و در آستانه اتاق رخت‌هاي گردآلود روزانه را با جامه‌اي شاهانه عوض مي‌كند و «با اين پوشاك مناسب گام در محضر بزرگمردان روزگاران باستان» مي‌نهد، يعني به مطالعه عميق و انتقادي تاريخ مي‌پردازد. ماكياولي مي‌نويسد: «[ايشان] با گشاده‌رويي استقبالم مي‌كنند و در آنجا از يگانه مائده‌اي كه سزاوار من است و براي آن زاييده شده‌ام بهره مي‌گيرم. در آنجا اجازه دارم كه بي‌هيچ پرده‌پوشي و واهمه‌اي با حاضران سخن بگويم و علل كارهايشان را بپرسم و آنان نيز به شيوه‌اي انساني پاسخ مي‌دهند.»
ماكياولي در سرآغاز كتاب گفتارها، سياستمداران و تحليلگران را به علت عدم توجه دقيق و درست به تاريخ شماتت مي‌كند و مي‌نويسد: «از يك سو مي‌بينم كه مردمان براي آثار باقي مانده از روزگاران گذشته چه ارجي مي‌نهند و از سوي ديگر مي‌بينم كه كارهاي بلند و حيرت‌آوري كه به روايت تاريخ كشورهاي پادشاهي و جمهوري روزگاران باستان، به دست فرمانروايان و سرداران و شهروندن و قانونگذاران انجام گرفته‌اند بيشتر به چشم اعجاب و تحسين نگريسته مي‌شوند و به ندرت مورد تقليد قرار مي‌گيرند. اين امر هم مرا به شگفتي مي‌آورد و هم غمگينم مي‌كند. به عقيده من علت اصلي اين امر نه سستي و ضعفي است، بلكه فقدان شناخت واقعي تاريخ است: زيرا كه مردمان هنگام مطالعه تاريخ نه معني واقعي آن را در مي‌يابند نه آثار ناشي از آن معني را احساس مي‌كنند. به همين سبب كسان بي‌شماري كه تاريخ مي‌خوانند تنها از مطالعه گزارش وقايع گوناگون تاريخ لذت مي‌برند ولي هيچ به فكر تقليد از كارهاي بزرگ گذشتگان نمي‌افتند چون چنين تقليدي را نه تنها دشوار بلكه محال مي‌انگارند.» ماكياولي به تعبير خودش در كتاب‌هايش مي‌كوشد آدميان را از اين اشتباه برهاند. اين مي‌تواند سودمندترين نحوه مواجهه با تاريخ باشد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون