بحران اوكراين: تابوشكني
«نقطه عطف» سياست خارجي و امنيتي آلمان
مصطفي مالكي
با توقف پروژه اعطاي مجوز شروع به كار «نورداستريم 2»، آلمان هنوز اميدوار بود كه اين اقدام آخرين اقدامي است كه اين كشور تحت فشار اوكراين، همسايههاي شرقي چون لهستان، افكار عمومي و شركاي اروپايي و امريكايي خود، بايد صورت دهد تا سهم خود عليه روسيه را ايفا كرده باشد. اما به يكباره با اقدام نظامي روسيه عليه اوكراين، ورق برگشت و احساسات نيز بيتاثير نبود تا سياست خارجي آلمان در قبال تحولات اوكراين چرخشي كامل را تجربه كند و مقامات آلماني اعلام كنند كه «امروز در جهاني ديگر بيدار شدهايم» و «جنگ پوتين» جدي است.
اين چرخش رويكرد كه از آن به عنوان «نقطه عطف» سياست خارجي و امنيتي آلمان نيز ياد ميشود، در سه بُعد اصلي قابل رويت بود: اولا، همراهي آلمان به عنوان مركز اقتصادي اروپا و يكي از شركاي اصلي تجاري روسيه در اين قاره به خارج كردن بانكهاي روسي از شبكه مالي بينالمللي سوييفت، گامي مهم تلقي ميشود.
ثانيا، ارسال سلاح به «منطقه جنگي» ديگر تابو نيست و آلمان تنها در يك محموله 1000 جنگ افزار ضدتانك و 500 موشك استينجر به اوكراين ارسال ميكند.
ثالثا، تقويت بنيه دفاعي و نظامي آلمان با ايجاد صندوق ويژه 100 ميليارد يورويي براي ارتش اين كشور (بودنس وِر) يا سهم بودجه نظامي سالانه بالاي دو درصد از توليد ناخالص ملي، در دستوركار ويژه احزاب پارلمان آلمان قرار گرفته است.
همزمان با مصاديق چرخش در سياست خارجي آلمان، كه در بالا در سه بُعد بدان اشاره شد، در فضاي حزبي-سياسي نيز مثلث احزاب حاضر در ائتلاف دولت (از سر اجبار) حاضر به پرداخت هزينههايي خواهند بود. حزب سبز كه حضورش در دولت، انتظار پيشبرد سريعتر اهداف اقليمي آلمان را افزايش داده است، اكنون احتمالا بايد حاضر به پذيرش حتي استفاده از مضرترين سوخت براي محيطزيست، زغالسنگ، براي جبران كمبودهاي انرژي ناشي از تنش با روسيه باشد. ضلع ديگر مثلث، حزب دموكرات آزاد (ليبرال)، نيز كه مهمترين پُست وزارتي، وزارت دارايي، را دراختيار دارد، بايد با بدهيهاي دولت در آينده براي جبران خسارتهاي تحريم روسيه دست و پنجه نرم كند و درنهايت حزب حاكم كه صدراعظم را معرفي كرده است، سوسيال دموكرات، بايد دست از اصوليترين پايههاي ايدئولوژيك خود مبتني بر محدوديت ارسال تسليحات و دوري از خشونت نظامي دست بردارند و به اصطلاح تابوشكني كند.
اينكه رفتار محافظهكارانه آلمان و تعلل اين كشور قبل از حمله نظامي روسيه به اوكراين، از سر عادت هميشگي، با هدف ادامه سياست تعادل و جلوگيري از تحريك روسيه و به بهانه استفاده از كانالهاي ويژه ديپلماسي آلمان براي گفتوگو با روسيه بروز پيدا كرد يا از روي ارزيابي نادقيق اين كشور نسبت به جديت و هدف پوتين، مسالهاي است كه در هفتههاي آينده موضوع بحثهاي جديد حزبي-رسانهاي خواهد بود. حرفِ سياستمداران در توجيه تعلل خود اين است كه پوتين كار خود را ميكرد، چه ما سلاح ارسال ميكرديم، چه ما نورد استريم را زودتر متوقف و تحريمهايي را زودتر وضع ميكرديم و چه اين كار را نميكرديم.
اما همچنين اينكه آيا آلمان اكنون از روي باور قلبي يا بيشتر به دليل فشارهاي خارجي در روزهاي گذشته چنين تصميمات تاريخي گرفته است نيز مسالهاي است كه زمان پرده از آن برخواهد داشت. اكنون، آلمان و احزاب اين كشور به دنبال نشان دادن وحدت و جديت خود در مساله «جنگ پوتين» هستند، به كليت «جنگ در وسط ميدان اروپا»، حمله به «دموكراسي» و «دنياي آزاد» و «نظم امنيتي اروپايي» ميپردازند و سعي در دوري از دعواهاي حزبي و جزييات دارند. برخي بر اين عقيدهاند كه تصميماتي نظير ارسال تسليحات يا سرمايهگذاري در امور نظامي-دفاعي در صورتي كه احزاب كنوني دولت به ويژه سبزها و سوسيال دموكراتها، در مقام اپوزيسيون ميبودند، حتي با وجود فشارهاي بينالمللي و شور احساسات به وجود آمده از طريق رسانهها، به راحتي امكانپذير نميبود. شايد تعلل آلمان در پذيرش مسائلي چون تحريم سوئيفتي يا ارسال سلاح به همان ميزان چهره آلمان را در سياست خارجي نزد همپيمانان غربي مخدوش ساخته باشد كه تلاش اين كشور در ليست كردن تنها برخي بانكهاي روسي و مستثني كردن آنهايي كه فعاليتشان با امنيت انرژي و روابط اقتصادي روسيه و آلمان ارتباط مستقيمي دارند. لذا، طبيعي است كه بُعد سمبليك و سياسي تصميمات آلمان (سخنراني تاريخي صدراعظم در بوندستاگ و تصميمات تاريخي كه بدان اشاره شد) هدفي باشد براي كاهش هرچه بيشتر انتظارات براي اقدامات عملي و محدود نگه داشتن اقداماتي كه ميتوانند آسيبي جدي بر منافع اقتصادي آلمان وارد آورند.
در هر صورت، تصميم قاطع آلمان در شكستن تابوهاي سياست خارجه در استفاده از ابزار تحريم عليه روسيه و ارسال سلاح به اوكراين، تحسين بسياري را در غرب در بر داشته است. البته تابوهاي سياست خارجه آلمان اگرچه همواره از سوي دولت اين كشور با ملاحظات تاريخي مربوط به جنگ جهاني دوم پيوند ميخورند، اما بر كسي پوشيده نيست كه منافع اقتصادي قبلا خود عامل اصلي اين تابوشكني بودهاند. نمونههاي ارسال تسليحات به كشورهاي منطقه درحالي كه در جنگ يمن مشاركت دارند، نمونهاي از اين تابوشكني است كه البته در فضاي رسانهاي حاكم كمتر مورد توجه قرار ميگيرد، چراكه جنگ حاضر در «وسط اروپاست» و نه در منطقهاي ديگر.