• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۷ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5163 -
  • ۱۴۰۰ پنج شنبه ۱۲ اسفند

خاطرات سفر و حضر (168)

اسماعيل كهرم

يك شب باراني و سرد در شهر زيباي زوريخ به دنبال آدرس منزل دوستي مي‌گشتم. رفت و آمد فراواني در لابي يك هتل نظرم را جلب كرد. يك نفر جلو درب ورودي هتل مرا به داخل دعوت كرد. رفتم داخل، يكي دو نفر به استقبالم آمدند. همه آنجا خوش‌لباس و شيك‌پوش بودند. يكي از مستقبلين از من پرسيد تا به حال تست «فنرا» داده‌ايد؟ گفتم خير و بعد پرسيدم كه اين چه امتحاني است؟ گفتند كه دنبال انشتين بعدي مي‌گردند! حدود يك ساعتي از من فيلم گرفتند و سوالاتي را نيز كه چاپ شده بود پرسيدند و پاسخ دادم. شماره موبايل را گرفتند و من مرخص شدم. يكي دو روز نگذشته بود كه سيل تلفن‌ها و پيام‌ها به طرف بنده سرازير شد! من را به صبحانه،‌ ناهار، شام و باز هم شام دعوت كردند با برادرانم مشورت كردم آنها هم با دوستان صحبت كردند و بالاخره يك نفر كه به اين دام افتاده بود گفت زنهار، نزديك آنها هم نشو. توضيح آنكه بعد از سركيسه كردن‌هاي فراوان از اين دوست هموطن، او را به دوراني كه در رحم مادر محبوس بود برگردانده بودند و اين دوست با شنيدن اسم mense هم منقلب مي‌شد. بله چو دزدي با چراغ آيد گزيده‌تر برد كالا‌! در غرب هم كلاش و متقلب و دزد وجود دارد ولي با برنامه‌ريزي منسجم و آگاهانه كار مي‌كنند و چنان مردم را به دام مي‌اندازند كه براي سال‌ها از قرباني‌ها بهره‌برداري مي‌كنند. جوانان ما كه براي اولين بار با اين شارلاتان‌ها مواجه مي‌شوند بايد با چشم باز و با مشورت با افراد با سابقه عمل كنند.
اي بسا ابليس آدم رو كه هست
پس به هر دستي نبايد داد دست

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون