نگاهي به كتاب «سياست و حكومت
در خاورميانه (غرب آسيا) و شمال آفريقا»
آيينه واقعيتهاي تاريخي خاورميانه
محمد لطفاللهي
اهميت تاريخي، سياسي، تمدني، فرهنگي و اقتصادي منطقه خاورميانه (غرب آسيا) و شمال آفريقا بر كسي پوشيده نيست و آگاهي از مسائل پيچيده اين منطقه بدون شناخت ويژگيها و روندهايي كه وضعيت موجود را شكل داده ممكن نخواهد بود. هرچند بسياري از تحليلگران امروزه تاكيد دارند كه به دليل تغيير در منابع انرژي مورد استفاده در جهان و رقابت ابرقدرتها نگاهها به منطقه خاورميانه تغيير كرده و اين منطقه ديگر اهميت سابق را از منظر قدرتهاي جهاني ندارد، اما همچنان نميتوان انكار كرد كه آنچه در خاورميانه ميگذرد ميتواند بهطور مستقيم روي مناسبات جهاني تاثيرگذار باشد. گفتوگوهاي ايران، كشورهاي 1+4 و ايالات متحده براي احياي توافق هستهاي، تلاشهاي ابرقدرتي نوظهور به نام چين براي گسترش نفوذ خود در خاورميانه و تداوم نياز جهان به منابع انرژي در اين منطقه كه بحران اوكراين بيش از پيش آن را آشكار كرد همه و همه نشان ميدهد خاورميانه هرچند كانون اصلي رقابت قدرتهاي بزرگ نيست اما همچنان يكي از مهمترين و تاثيرگذارترين مناطق دنيا به شمار ميرود. حميد احمدي، استاد دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران در كتاب «سياست و حكومت در خاورميانه (غرب آسيا) و شمال آفريقا» كه چاپ اول آن در سال جاري منتشر شده تلاش كرده تا روايت كاملي از علل، عوامل و ريشههاي وضعيت امروز اين منطقه ارايه كند. نقطه آغازين اين كتاب، تلاش نويسنده براي مشخص كردن محدوده جغرافيايي منطقه «خاورميانه» يا «غرب آسيا» و تشريح علل نامگذاري و اختلافنظرها در اين حوزه است. نويسنده با توضيح هفت ديدگاهي كه پيرامون اين منطقه وجود دارد مينويسد كه اكثريت كارشناسان اعتقاد دارند «منطقه خاورميانه، منطقهاي جغرافيايي شامل امپراتوري سابق عثماني و ايران است.» در اين كتاب كه زباني آكادميك دارد و سعي شده با نقشهها و تصاوير، روايت گويايي از تاريخ و روندها در منطقه خاورميانه ارايه شود، خاورميانه «مهد تمدنهاي بشري» و «خاستگاه اديان بزرگ» معرفي شده است. نويسنده در بخشهاي آغازين با معرفي تمدنهاي كهن پيشزمينهاي براي تشريح وضعيت كنوني منطقه فراهم ميكند. بخشهاي انتهايي مهمترين بخشهاي اين كتاب به شمار ميروند. نويسنده در اين بخشها با نگاهي به ايدئولوژيها و جريانهاي فكري تاثيرگذار بر روند اتفاقات تاريخي در منطقه خاورميانه و غرب آسيا، ناسيوناليسم و گرايشهاي فكري ناسيوناليستي را «موثرتر» از جريانهاي فكري ديگر ميداند، ضمن اذعان به تاثير ناسيوناليسم ايراني و حوادثي نظير ملي شدن صنعت نفت بر خاورميانه، جريانهاي ناسيوناليسم عربي و پانعربيسم، ناسيوناليسم تركي و پانتركيسم و ناسيوناليسم يهود را به عنوان جديترين و اثرگذارترين جريانهاي مليگرايانه در منطقه ارزيابي ميكند و در ادامه به بررسي زمينههاي شكلگيري بنيادگرايي اسلامي ميپردازد. شناخت ريشههاي ناسيوناليسم در منطقه خاورميانه امري حياتي به حساب ميآيد، چرا كه نه تنها اين تفكر موتور حركتي اصلي برخي كشورها در منطقه به حساب ميآيد، دقيقا همان كشورها براي تضعيف رقباي اصلي منطقهاي خود با معرفي كردن ناسيوناليسم به عنوان يك تفكر ضد بشري، رقبايشان را به اتخاذ رويكردهاي ناسيوناليستي معرفي ميكنند. ايمان الحسين، پژوهشگر سياست خارجي در شوراي روابط خارجي اتحاديه اروپا با بررسي اين مساله در عربستان سعودي مينويسد: «عربستان سعودي با در پيش گرفتن نوع خاصي از مليگرايي در وضعيتي قرار گرفته است كه اين مليگرايي سياست داخلي و خارجي اين كشور را هدايت ميكند.» به نوشته او، «هدف از توسعه اين نوع مليگرايي كه ساختارهاي مذهبي در عربستان را بهشدت تضعيف كرده، تثبيت جايگاه محمد بن سلمان وليعهد اين كشور است.» با اين وجود، عربستان سعودي كه نمونهاي از مليگرايي جديد در جهان عرب به حساب ميآيد، ايران را به نقض حقوق اقليتها از طريق تكيه بر ناسيوناليسم فارس متهم ميكند. العربيه فارسي، رسانه دولتي عربستان سعودي در اين خصوص ادعا ميكند: «ايران از شش مليت اصلي شامل عرب، بلوچ، كرد، فارس، ترك، تركمن و گروههاي كوچكتر از ديگر گروههاي قومي، زباني و قبيلهاي تشكيل شده است. هيچ گروه قومي داراي اكثريت عددي نيست. ايران همچنين خانه سنيها، مسيحيان، يهوديان، بهاييان، زرتشتيها، يارسانها، منداييها و ديگران است. اين گروههاي قومي و مذهبي حداقل 50 درصد و بر اساس برخي برآوردهاي ميداني دوسوم جمعيت را تشكيل ميدهند. با اين حال، به اين گروهها حقوق شهروندي برابر اعطا نشده است.» نويسنده در بخشهاي بعدي كتاب ادعا ميكند: «با توجه به زوال احتمالي جريان اسلامگراي سلفي و جريان اسلامگراي افراطي، گرايش ميانهرو اسلامي از پايگاه بيشتري در منطقه برخوردار خواهد بود» اما همزمان مينويسد: دو عامل ميتواند تحقق چنين آيندهاي را با مشكل روبهرو كند. به نوشته او، تداوم حضور دولتهاي اقتدارگرا در منطقه و گرايش تدريجي اسلامگرايان ميانهرو به سوي سكولاريسم اصليترين عوامل تهديد غلبه يافتن اسلامگرايي ميانه رو در منطقه خواهد بود.
اين پيشبيني در حالي است كه همزمان هراس مردم منطقه و حتي كشورهاي خارج از خاورميانه از گسترش اسلامگرايي افراطي روز به روز بيشتر ميشود. براساس مطالعاتي كه موسسه دادهسنجي پيو انجام داده، بيشتر شهروندان خاورميانه رفتارهاي افراطي نظير حملات انتحاري يا اعمال محدوديتهاي بسيار سختگيرانه عليه جامعه را تاييد نميكنند اما به ويژه پس از جنگ سوريه و گسترش نفوذ گروههايي نظير داعش كه ترسناكتر از افراطيون گذشته بودند، هراس مردم منطقه از احتمال اوجگيري نفوذ اين گروهها نيز افزايش يافته است. براساس اين ارزيابي مردم لبنان، تونس، مصر، اردن و تركيه بسيار بيش از قبل نگرانند كه مجموعه تحولات منطقه به بازگشت جريانهاي راديكال به قدرت منجر شود. بخشهاي پاياني كتاب «سياست و حكومت در خاورميانه (غرب آسيا) و شمال آفريقا» به بررسي شاخصهايي نظير دموكراسي، جامعه مدني، توسعه اقتصادي، محيط زيست و وضعيت زنان در خاورميانه ميپردازد.