سايه پرخاشگري و خشونت
بر چهره اجتماع
حميدرضا گودرزي
چنانچه حوادث جنايي كشور را در سال 1400 مرور كنيم متوجه ميشويم كه وقايع جنايي كمي رخ نداده. آمارها بهطور قطع و يقين حكايت از افزايش ميزان جرايم كيفري دارند، اما نكتهاي كه ايجاد يك شوك عميق اجتماعي كرده است ماجراي ديگريست؛ اينكه نحوه وقوع جرايم جنايي هم پله پله تغييرات عجيبي كرده است و درجه خشونت اجتماعي به ميزان غير قابل تصوري بالا رفته. به چند مورد از اين وقايع اشاره كنيم.
21 آذر سال 1400 سه عضو يك خانواده به قتل رسيدند و 2 عضو ديگر آن مجروع شدند اين ماجرا در شهرستان شوشتر استان خوزستان رخ داد كه طبق آن شخصي مادر و خواهر و برادرش را به قتل رسانيد و سلاحهاي سرد و گرم وي ضبط شدند.
شخصي كه 5 عضو يك خانواده را به قتل رسانيده و 2 نفر ديگر را به گروگان گرفته بود كه نهايتا در شهرستان شيراز دستگير شد. علت اين ماجرا اختلاف بر سر ارث و ميراث عنوان شده ماجرا در سال 1400 و در استان فارس رخ داده است.
قتل سه عضو يك خانواده به خاطر اختلاف در ارثيه در يكي از روستاهاي شهرستان ملاير (استان همدان) بازهم در سال 1400 رخ داد. قاتل جواني 34 ساله بود وي 2 برادر و مادر خود را به قتل رسانيده است.
23 شهريور ماه سال 1400 ماجراي ديگري رخ داد در شهرستان اهواز 4 نفر از عموهاي يك طايفه به سمت خانواده برادرشان تيراندازي كردند كه متاسفانه پدر و مادر و دختر و پسر خانواده به قتل رسيده و ديگر دختر خانواده كه مجروح شده به بيمارستان منتقل شده است.
قتل عام وحشيانه در زاهدان بازهم در سال 1400 وقوع يافت و طي آن مردي 26 ساله با شليك سلاح 8 نفر از اعضاي يك خانواده شامل 2 زن و 3 پسر و 3 دختر را كه كودك بودند به قتل رسانيده است.
در سال 1400 يك ماجراي ديگري رخ داد. قتل 5 عضو يك خانواده در سنندج كه قاتل 42 ساله در روستاهاي اطراف شهرستان سنندج با استفاده از سلاح شكاري همسر و پدر و مادرهمسر و فردي ديگر را به قتل رساند و سپس خودش را هم كشت.
در اين مورد ماجراي قتل مونا حيدري معروف به غزل از همه تكاندهندهتر و صدرنشين خشونتهاي اجتماعي در سال 1400 است جاي تاسف دارد كه مرد جواني بعد از قتل همسرش، سربريدهاش را در دست گرفت و دور ميداني در اهواز جلوي چشم مردم چرخانيد تا درجه خشونت و توحش را به حد اعلا رسانيده باشد... همين دو سه روز قبل در شهر آبدانان مردي 70 ساله با سلاح شكاري همسر بختبرگشتهاش را كشته چرا و چگونه بماند امّا خشونت در آنجا حضور داشت مثل همه موارد بالا.
خشونت اجتماعي
وقتي صحبت از اين ميشود كه درجه خشونت اجتماعي بالا رفته و در راستاي آن هم ميزان جرايم كيفري افزايش يافته هم نوع جرايم كيفري تغييرات غير قابل پيشبيني از خود بروز ميدهند پس بهطور قطع و يقين بايد در پي ريشهيابي عل تشديد و افزايش خشونت اجتماعي در جامعه باشيم. با رشد خشونت در سطح اجتماع و حضور ماموران انتظامي در برخورد رخ به رخ و رو در رو با مردم ميزان درگيري پليس و مردم افزايش مييابد. ماجراي حمله بيمحابا به طرف سرهنگ علياكبر رنجبر افسر زحمتكش نيروي انتظامي استان فارس كه يكي از همين موارد است با سلاح سرد هدف قرار گرفته و به قتل رسيد. براي پايين آوردن شعله اين معضل بزرگ اجتماعي چه راهحلهايي وجود دارد؟ براي اينكه به اين سوال پاسخ بدهيم بايد اول علل افزايش خشونت در جامعه را بررسي كنيم. اساسا خشونت اجتماعي به نوعي با پايين آمدن يا كاهش آستانه تحمل افراد در مقابله با وقايع اجتماعي رخ ميدهد. در يك دستهبندي كليتر آنچه سبب خشونت در روح و روان افراد جامعه ميشود بيعدالتي اجتماعي است كه پسزمينه آن گراني، تورم افسارگسيخته، بيكاري روزافزون، فاصله بين طبقات اجتماعي و گرفتاريهاي روزمره افراد جامعه است. در واقع مردم احساس ميكنند ذخيره مالي آنها را به نوعي غارت كردهاند وقتي در عرض چندماه قيمت اجناس و اقلام مصرفي روز مره چند برابر معمول ميشود مثلا برنج 30 هزارتوماني سر از قيمت 70 هزار توماني در ميآورد. گوشت 20 هزار توماني يك مرتبه 70 هزار توماني ميشود. وقتي درآمد افراد معادل با تورم و گراني افزايش نمييابد استرس ناشي از اين شرايط خيرهكننده كنترل فرد را مختل ميكند و آستانه صبر و تحمل او را پايين ميآورد. به برادر و خواهرش مراجعه ميكند، ارث پدري را طلب ميكند و آن را فوري ميخواهد و چون با امروز فردا كردن آنها روبرو ميشود سلاح برميدارد 5 نفر اعضاي خانواده را كه عزيزان او هستند هدف گلوله قرار ميدهد و بعد اسلحه را به شقيقه خود ميگذارد و خودش را ميكشد. وقتي مردم داراي اختلال روحي و رواني هستند، وقتي شبانهروز شرايط اقتصادي زندگي آنها و عزيزانشان را تحت فشار قرار ميدهد راهحل اصلي براي درمان آن حتما رفع موانع و حل آن پارامترهايي است كه باعث خشم و خشونت ميشوند. كنترل تورم، افزايش قدرت پول ملي، ايجاد شغل متناسب با تحصيل، فراهم آوردن زمينه ازدواج، تهيه مسكن مناسب و ايجاد قدرت خريد براي همه افراد و آحاد جامعه.
خشم كه در درون همه انسانها به عنوان يك غريزه وجود دارد به پرخاشگري تبديل ميشود و جنبههاي كلامي (مثل فحش و عربده و ناسزا و كلام زشت مثل صداي بلند...) يا رواني (اضطراب شديد و افسردگي توام با عدم كنترل رفتار و كردار) يا (فيزيكي كه حركاتي چون زد و خورد ارتكاب جرايم را شامل ميشود يا حتي خودزني و خودكشي نظاير آن...)
احساس عدم امنيت اقتصادي، شغلي و زندگي
وقتي سرپرست خانواده يا كسي كه مسوول اداره خويش است نميتواند از پس اداره امور زندگي خود و خانوادهاش برآيد وقتي شغل او متزلزل است و در حال از دست رفتن، يا اينكه اصلا شغل ندارد و در فقر مطلق دست و پا ميزند. وقتي آسودگي خاطر به زندگيها برگردد طبعا پرخاشگري و از ميان رفتن آستانه تحمل در افراد جايش را به شادي و لبخند و مهرباني ميدهد تا زندگي آرامي براي شهروندان ايجاد شود چاره اينست.