سرپرست موسسه پرندهشناسي سوييس و كارشناس تنوع زيستي دانشگاه تهران در پاسخ به «اعتماد» تشريح كردند
دردسرهاي حفاظت پرندگان
فرناز حيدري
چند دهه است كه فعاليتهاي حفاظت از پرندگان در ايران جديتر گرفته شدهاند اما كماكان طرحهاي مديريتي، يك نقطه ضعف بزرگ در اين فرآيند محسوب ميشوند علاوه بر آنكه سازمان حفاظت محيطزيست هم برنامهريزي موثري براي جذب علاقهمندان در اين زمينه ندارد.
با وجود گامهايي كه در مسير حفاظت علمي از پرندگان برداشته شده، اما تاكيد بر رويكردهاي تاريخي در زمينه تحقيق و پايش، اغلب امكان تهيه دادههاي كافي و حتي درك صحيح از نحوه مديريت كارآمد جمعيتهاي مختلف در مقياسهاي فضايي بزرگ را سلب كرده لذا در حال حاضر فقدان استراتژي يكپارچه و ارايه يك مجموعه جامع از اولويتهاي تحقيقاتي، يك نقطه ضعف بزرگ در مسير حفاظت از 560 گونه مختلف پرندگان ايران محسوب ميشود.
هدف مهمتر از روش
مايكل شاب؛ سرپرست دپارتمان بومشناسي موسسه پرندهشناسي سوييس در پاسخ به «اعتماد» درباره اولين گام براي جمعآوري داده از وضعيت پرندگان ميگويد: «مهمترين گام تعيين هدف است، در حقيقت بايد به اين سوال پاسخ دهيم كه چه چيزي را ميخواهيم بدانيم. آيا هدف اين است كه پراكنش فعلي گونههاي مختلف پرنده را در يك منطقه شناسايي كنيم يا تنها يك برآورد و تخمين ساده از ابعاد جمعيت مدنظر است، آيا ميخواهيم تغييرات پراكنش و فراواني را در طول زمان پايش كنيم يا تنها ميخواهيم بدانيم كه وضعيت كنوني به چه صورت است، آيا ميخواهيم پراكنش و فراواني را در كل كشور ارزيابي كنيم يا هدف تنها ارزيابي مناطقي خاص و مشخص است، بنابراين اگر هدف مشخص شود، تازه آن وقت است كه ميتوانيم فكر كنيم با چه روشي بايد دادهها را جمعآوري كرد، چراكه جمعآوري دادهها در راستاي رسيدن به يك هدف مشخص است.»
شاب كه به تازگي پروژهاي با عنوان «مطالعه بر ديناميك جمعيت هدهد و داركوب قهوهاي را آغاز كرده، درباره هدف از سرشماري پرندهها ميگويد: «هدف اصلي شمارش پرندهها معمولا اين است كه درك بهتري از پراكنش فضايي يا تراكم آنها (تعداد پرنده در سطح) به دست آوريم اما از طرفي اين كار كمك ميكند كه ببينيم متغيرها چگونه در طول زمان تغيير ميكنند. بديهي است كه امكان شمارش همه افراد يك گونه وجود ندارد، بنابراين ملزم به تعريف يك استراتژي (به عنوان مثال پروتكل مشخص براي نمونهبرداري) و شمارش پرندهها تنها در برخي مناطق هستيم. در مجموع اگر دادههاي جمعآوريشده مناسب باشد، آنگاه ميتوان تخمين درستي هم از پراكنش يا فراواني پرندهها در محدودههاي مناطق وسيعتري داشت اما همانطوركه گفتم اگر هدف و استراتژي براي اين كار مشخص نباشد، امكان تخمين صحيح جمعيت هم وجود نخواهد داشت.»
اين پرندهشناس به چالش سرشماري پرندهها اشاره كرده و ميگويد: «درست است كه سرشماري پرندهها يك كار چالشبرانگيز است اما در عين حال لذتبخش هم هست مخصوصا اگر تعداد گونههاي جانوري زياد باشد.» وي در پاسخ به اين سوال كه ايران به هر حال حدود 560 گونه پرنده دارد و اصولا چه اهميتي دارد كه چه تعداد از هر گونه در كجا زيست ميكند، ميگويد: «دانستن پراكنش و فراواني پرندهها و تغييرات آنها در طول زمان يك امر ضروري و لازمالاجرا براي حفاظت اصولي است. تنها اگر وضعيت يك گونه را بدانيم، ميتوانيم به رفع مشكلات آن فكر كنيم يا قدمي براي كمك به آن برداريم، در حالي كه اگر سرشماري نكنيم، بهطور قطع متوجه مشكلات گونه هم نخواهيم شد و در زماني كه ميتوانيم و بايد براي جلوگيري از انقراض اقدامي درست نخواهيم كرد.»
چطور پرندهها را ميشمارند؟
شاب كه بر مدلهاي تلفيقي جمعيت
(Integrated Population Models) كار ميكند، روشهاي سرشماري پرندگان را اينگونه تشريح ميكند: «روشها و رويكردهاي عملي متعددي براي سرشماري پرندهها وجود دارد. در وهله نخست، بايد اين نكته را روشن كنيم كه تنها امكان سرشماري پرندهها در مكانهاي معدودي وجود دارد اما براي اينكه به نتيجه دلخواه برسيم، ميبايست يك برونيابي از كل كشور به دست آوريم. (برونيابي Extrapolation يك برآورد رياضي است كه وراي محدوده مشاهدات اصلي انجام ميشود و مقدار يك متغير را براساس ارتباط آن با ساير متغيرها تخمين ميزند و عدم قطعيت در آن زياد است). انجام چنين برونيابي زماني ممكن است كه طرح (تعداد و موقعيت سايتهاي سرشماري) مناسب و درست تنظيم شده باشد. دوم اينكه حتي در جايي كه پرندهها سرشماري نهايي شده باشند هم ما معمولا تكتك افراد را نميبينيم، از اين رو هيچوقت نميتوانيم ادعا كنيم كه تشخيص ما صددرصد درست است، بنابراين مجبوريم كه از تكنيكهاي سرشماري استفاده كنيم كه امكان تشخيص احتمالي
(Detection Probability) را بدهد و از اين طريق ميتوان تعداد صحيح افراد را در يك مكان مشخص تعيين كرد.» (احتمال تشخيص يك روش آماري است كه با استفاده از نمونهبرداري مكرر از يك سايت انجام ميشود).
شاب در ادامه تاكيد ميكند كه اين كار معمولا نيازمند جمعآوري دادههاي اضافه تكميلي هم هست به عنوان مثال مسافتهايي كه هر پرنده ديده ميشود يا مدت زماني كه براي تشخيص گونه هم لازم است؛ بايد در سرشماري مدنظر باشد. وي ميافزايد: «در سوييس ما گروه انبوهي از داوطلبها را كه همگي عاشق پرندهنگري هستند، داريم و اين داوطلبها هستند كه هر ساله در گردآوري دادهها به ما كمك ميكنند. البته بايد اشاره كنم كه طرح اصلي جهت انجام كار ميداني توسط زيستشناسهاي حرفهاي سازماندهي ميشود و به همين دليل است كه پايشهاي ما از نظر هزينه نيز كارايي دارند.»
وي در پاسخ به اين سوال كه چگونه ميتوان يك روش سرشماري را از نظر قابل اعتماد بودن آزمايش كرد، ميگويد: «دو روش براي ارزيابي روش سرشماري وجود دارد. نخست اينكه ميتوانيم طرح مطالعاتي را بررسي كنيم و ببينيم كه آيا روشي كه براي آناليز دادهها به كار رفته، خوب كار ميكند يا نه. اين كار را هم ميتوانيم از طريق شبيهسازي كامپيوتري انجام دهيم. دوم اينكه روشهاي سرشماري مختلف به تخمينهاي خاصي استناد دارند كه هركدام از اين تخمينها در عمل تا درجه خاصي تغيير ميكنند، بنابراين با مقايسه روشهاي سرشماري مختلف ميتوانيم بررسي كنيم كه آيا تخمينها دستخوش تغيير شدهاند يا نه. اين مساله نيازمند اين است كه برخي سايتها همزمان با استفاده از روشهاي مختلف شمارش شوند. اما راستش من خودم معمولا خيلي نگران اين نيستم كه آيا روش سرشماري قابل اعتماد است يا نه، چون ارزيابيهاي لازم براي اين كار از قبل انجام شده. موضوعي كه به نظرم مهم است، توسعه طرح نمونهبرداري بهينه در جايي است كه پرندهها در آن سرشماري ميشوند و اين امر هم اغلب به هدف پايش پرندهها و موانع لجستيكي مخصوصا در كشورهاي كه وسعت زياد دارند، برميگردد.»
ضرورت تدوين ساختار براي افراد داوطلب
صياد شيخي، دكتراي تنوع زيستي دانشگاه تهران و دبير پيشين اتحاديه انجمنهاي علمي دانشجويي محيطزيست كشور، استفاده از ظرفيت افراد داوطلب و نهادهاي غيردولتي در امر حفاظت از حياتوحش را يك موضوع جاافتاده ميداند، اما در عين حال معتقد است كه اين كار در كشورهاي توسعهيافته به صورت برنامهريزي شده انجام ميشود، ولي در كشور ما هنوز ساختار لازم براي ورود و همكاري اين افراد در عرصههاي حفاظت از حياتوحش تدوين نشده و جايگاهي كه بايد به آنها اختصاص داده نشده است.
اين كارشناس تنوع زيستي در ادامه ميافزايد: «سازمان حفاظت محيطزيست به عنوان متولي حفاظت بايد اين ساختارها را تدوين كند و دورهها يا آموزشهايي را براي داوطلبها اختصاص دهد كه بتوانيم ورود نيروهاي داوطلب به موضوع حفاظت را داراي ساختار و نظاممند كنيم. هرچند افراد داوطلبي در كشور هستند كه از لحاظ اطلاعات و آموزشهاي حفاظتي داراي مرتبه و رتبه بالايي باشند ولي چون هنوز در عمل ساختاري براي استفاده بهينه از اين ظرفيت وجود ندارد، لذا هم بستر حضور افراد فعال با دانش بالا ميسر نخواهد شد و هم سازوكاري براي ارايه هر گونه اظهارنظر يا حتي ورود آنها به فعاليتهاي مديريتي و اجرايي حوزه محيطزيست وجود نداشته و لذا كنترل اين فضا بسيار دشوار خواهد بود. اين مهم هم بايد دير يا زود انجام شود، چراكه سازمان حفاظت محيطزيست با اندك كارشناسان خود نميتواند در سطح گستردهاي مانند كشور ايران، اقدامات حفاظتي را آنگونه كه بايد پيادهسازي كند. پس بديهي است كه نياز مبرم به حضور افراد داوطلب هست اما تا ساختار نظاممند نباشد، مسير كار مشخص نخواهد بود.»
اين مدرس و پژوهشگر اكوتوريسم، باور دارد كه در بحث حفاظت از پرندگان بايد مطالبهگري صحيح و فعاليت در مسير درست شكل بگيرد: «اينكه افراد داوطلب و علاقهمند به حوزه پرندهنگري ميتوانند در امر حفاظت از تنوع زيستي ارزشمند باشند، بر كسي پوشيده نيست و مبرهن است. اما رويكردهاي محوري حوزه حفاظت، بايد از طريق كارشناسان اين حوزه پيگيري شده و فعالان بازوان قدرتمند اين تصميمات باشند، در مجموع هر اقدامي در حوزه حفاظت از حيات وحش حتما بايد پشتوانه حضور كارشناسان را داشته باشد و نقشه راه حفاظت با محوريت كارشناسان و همراهي و همدلي فعالان تدوين شود.»
وي ميافزايد: «افراد داوطلب، ظرفيتها و توانمندي بالايي دارند اما اين ظرفيت زماني در مسير درست است كه آنها در كنار مرجعيت تخصصي حفاظت از پرندگان قرار گيرند. مادامي كه اين دو بخش از يكديگر جدا باشد، يعني اينكه اگر از يكطرف كارشناسان و بحث مرجعيت حفاظت، افراد علاقهمند و داوطلبها را به رسميت نشناسند و جايگاهها درست تعريف نشود و از طرف ديگر هم اگر افراد داوطلب ساختارها را درنظر نگيرند و خودمحور، ساختار تعريف كنند و برنامه حفاظتي از صفر تا 100 بدهند؛ با مشكلات جدي مواجه خواهيم شد. در نتيجه معتقدم اين تعامل بايد شكل بگيرد چون هريك از اينها به تنهايي كارآمد نيستند و به موفقيت نميرسند.»
حفاظت پرندهها در چه نقاطي مهمتر است؟
شيخي به مطالعه موردي استفاده از گنجشكسانان جهت انتخاب شبكههاي حفاظتي و بررسي كارايي مناطق حفاظتشده اشاره كرده و ميگويد: «دادههايي كه در رساله دكتراي اينجانب در مورد الگوهاي توزيع گنجشكسانان در لكه داغ ايرانو-آناتولي مورد استفاده قرار گرفت، دادههايي بود كه در پايگاه داده (Global Biodiversity Information Facility, GBIF) وجود دارد. دادههاي آن هم در بخش پرندگان معمولا از eBird اقتباس ميشود كه يك پايگاه داده آنلاين از مشاهدات پرندگان است. هدف مطالعه اين بود كه در منطقه داغ تنوع زيستي ايرانو-آناتولي كه يك محدوده وسيع و ارزشمند از لحاظ تنوع زيستي است، يكسري micro-Hotspot يا لكههاي داغ در مقياس خرد شناسايي شوند كه بتوانند در بحثهاي حفاظت از حيات وحش موثرتر عمل كنند. اين مناطق داغ تنوع زيستي در دنيا بر اساس 2 معيار انتخاب ميشوند؛ يكي به دليل تخريب بالايي كه در آنها اتفاق ميافتد و ديگري به دليل تنوع گونهاي بالايي كه دارند؛ لذا معرفي آنها كمك ميكند كه تلاشهاي حفاظتي بيشتري صورت بگيرد اما تلاشهاي حفاظتي تنها در ذيل مناطق حفاظتشده ميتواند محقق شود بنابراين بايد شبكههاي حفاظتي را با اولويت در مناطق داغ تنوع زيستي در دنيا طراحي و همگونسازي كنيم تا در نهايت مديريت صحيح هم اعمال شود. در اين تحقيق سوال بود كه چه مناطقي از اين محدوده لكه داغ ايرانو-آناتولي در كشور ما اهميت حفاظتي دارند و ما چه جاهايي را براي حفاظت از پرندگان در اولويت بگذاريم. از گنجشكسانان در اين تحقيق تنها به عنوان شاخص براي نمايندگي ساير گونههاي جانوري استفاده كرديم تا مشخص شود كه چه مناطقي براي بحثهاي حفاظتي مهمتر هستند.»
شيخي ميگويد: «يكي از ظرفيتهاي خوبي كه در دانشگاهها داريم، شبكههاي دانشجويي هستند كه از آنها با عنوان انجمنهاي علمي دانشجويي محيطزيست ياد ميشود. ساير انجمنهايي هم كه در حوزه محيطزيست و توسعه پايدار فعاليت ميكنند، جزو ظرفيتها هستند. اتحاديه انجمنهاي علمي دانشجويي محيطزيست و باشگاه دانشجويان حامي محيطزيست و منابع طبيعي، دو شبكه بزرگ دانشجويي حوزه محيطزيست در كشور هستند كه رويكردهاي متفاوتي دارند، اتحاديه انجمنهاي علمي دانشجويي محيطزيست به صورت تخصصي در ارتباط با حوزههاي محيطزيست فعاليت ميكند و باشگاه دانشجويان حامي محيطزيست و منابع طبيعي بستري را فراهم كرده كه انجمنها و دانشجويان با رشتههاي مختلف در صورت علاقهمندي در حوزه محيطزيست فعاليت كنند. اينجا هم همان موضوع ساختار وجود دارد و تلاش كردهايم كه نقطه تلاقي درستي بين علاقهمندان و كارشناسان ايجاد كنيم. قطعا اين شبكهها ميتوانند خلأ بين بحثهاي علمي و كارشناسي و مرجعيت ساختاري را با گروههاي داوطلب و انجمنهاي فعال در حوزه حفاظت از حياتوحش فراهم كنند. نظرم اين است كه چون كليد آغاز اين كار از دانشگاه زده شده، ميتواند به سطح علاقهمندان در سطح كشور هم بسط يابد تا بتوان به شكل نظاممند يك فضاي مشاركتي براي فعاليت در حوزه محيطزيست فراهم كرد.»
شيخي ميگويد كه نميتواند ارزيابي دقيق يا قابل قبولي از حفاظت پرندگان در كشور ارايه دهد؛ به اين خاطر كه ارايه ارزيابي از نحوه حفاظت پرندگان در كشور زماني ممكن است كه بتوان به نتايج گزارش فعاليتها، اقدامات حفاظتي كه تا به امروز انجام شده و در عين حال به برنامههاي عمل سازمان حفاظت محيطزيست دسترسي داشت، اما وي چنين چيزي را تاكنون نديده است: «تا زماني كه گزارشهايي كه براي بحثهاي حفاظتي انجام شده را نتوان از نزديك مشاهده و تحليل كرد، نميتوان ارزيابي درستي هم ارايه كرد. با تنها يك يا دو مثال موردي نميتوانيم در مورد وضعيت حفاظت در كشور صحبت كنيم و اينكه بخواهيم حفاظت از پرندگان را در كشور براساس يكسري تجربيات ميداني يا فعاليت در چند پروژه حفاظتي محك بزنيم، صحيح به نظر نميآيد. البته همين خلأ نشان ميدهد كه روند مثبتي را در حفاظت از پرندگان شاهد نيستيم و متاسفانه به جز چند گونه شاخص كه همواره در كانون توجهات بودهاند، بقيه گونهها در عمل به فراموشي رفتهاند؛ ذكر اين نكته هم ضروري است كه عمده تمركز حفاظتي در كشور الان روي پستانداران است و نياز بيشتر به كار روي پرندگان به ويژه در سطوح جامعه محور و زيستگاه محور بهشدت احساس ميشود.»