برنامه مطالعات روسيه، اروپاي شرقي و اوراسيا و بورسيه پوينتر
براي روزنامهنگاري در دانشگاه ييل
«ايالات متحده چگونه ولاديمير پوتين را ايجاد كرد»
- بخش اول
اين نشست در سال 2018 در دانشگاه ييل و با حضور ولاديمير پوزنر، روزنامهنگار و مجري و همچنين پروفسور كنستانتين موراونيك و پروفسور داگلاس راجرز برگزار شده است.
داگلاس راجرز: «عصر همگي بخير و به مراسم امروز خوش آمدين. اسم من داگلاس راجرز هست من در دانشكده مردمشناسي (دانشگاه ييل) تدريس ميكنم و من مدير برنامه مطالعات روسيه، شرق اروپا و اوراسيا هستم. امروز برنامه خاصي داريم البته نه به خاطر ميهمانمان كه البته يكي از شناخته شدهترين و متمايزترين روزنامهنگاران و مجريان 50 سال اخير در كل جهان است بلكه بدين دليل كه اگر بخواهم بهطور خلاصهتر و خاضعانهتر بگويم اين است كه اولينبار است كه برنامه مطالعات روسيه، شرق اروپا و اوراسيا (دانشگاه ييل) به صورت عمومي در دانشگاه ييل پخش ميشود. تشويق كردن اقدام مناسبي خواهد بود. تاريخ آغاز برنامه ما اول جولاي 2018 است و ما فكر ميكنيم علاقهاي كه ما داريم در كل دانشكده شاهدش هستيم و حضور پرشور حضار شبيه به امروز نشانه توسعه بيشتر علاقهمندي به اين بخش از جهان است. از شما بابت حضورتان تشكر ميكنم. به وبسايت ما رجوع كنيد، خبرنامههاي ما را ببينيد، ما اميدواريم كه شما را به بسياري ديگر از نشستها و برنامههايي شبيه به برنامه امروز بكشانيم. من ميخواهم از مركز مك ميلان، شوراي مطالعات اروپا به دليل كمك به ما در برگزاري اين نشست تشكر كنم و همچنين بهطور خاص از بورسيه پوينتر براي روزنامهنگاري و مركز ارتباطات و امور عمومي (دانشگاه ييل) تشكر كنم. ايلين اوكانر بايد اينجا جايي در ميان جمعيت باشد، از شما بايد براي مشاركت جهت برگزاري اين نشست و بسياري ديگر از نشستهاي قبلي و نشستهايي كه اميدوارم در آينده داشته باشيم، بسيار ممنونم. برنامه امروز اين است كه من اداره برنامه را به كنستانتين موراونيك ميسپارم. من از او بابت پيشنهاد برگزاري اين نشست و انجام كارهاي زياد به منظور تحقق آن قدرداني ميكنم. او ميهمان ما را معرفي ميكند، كسي كه كمي بعد صحبت خواهد كرد، سپس جلسه براي پرسش و پاسخهاي عمومي آماده خواهد شد. خب قبل از اطاله بيشتر كلام، كنستانتين.»
كنستانتين موراونيك: «اين افتخار من است كه به ولاديمير پوزنر بابت حضور در دانشگاه ييل خوشامد بگويم. آقاي پوزنر در اين كشور براي آنهايي كه سن و سالشان آنقدري نيست كه بتوانند تحولات دهه 80 و نود (ميلادي) را به ياد بياورند، نياز به معرفي دارد، چراكه او بهطور مرتب در برنامه «نايتلاين» (شبكه ايبيسي نيوز) تد كاپل و برنامه «شوي فيل دوناهو» حضور داشت و سپس اجراي برنامه «پوزنر/داناهو شو» را در شبكه سيانبيسي برعهده گرفت. او آن زمان يك بار از دانشگاه ييل ديدن كرد در نتيجه امروز نبايد بگوييم كه به ييل خوش آمدي بلكه بايد بگوييم كه بازگشت دوباره شما را خوشامد ميگوييم. آقاي پوزنر همچنين شايد نياز به معرفي براي كساني داشته باشد كه از واقعيات تحولات جاري روسيه دور هستند، حوزهاي كه او در رسانهها دربارهاش در همه جا حضور دارد. او در 10 سال اخير يك برنامه هفتگي با نام پوزنر را اجرا ميكند كه در آن او با رهبران ملي و جهاني مختلف از اقشار مختلف مصاحبه ميكند از قبيل گورباچ، ساكولوف، گايدار، شويگو، تد ترنز، ويكسلبرگ، هيلاري كلينتون، استينگ، مايكل مك فال، كسنيا، سابچاك و بسياري ديگر از افراد فرصتي براي رو در رو شدن با بررسي موشكافانه و متفكرانه آقاي پوزنر و مورد قضاوت قرار گرفتن از سوي ميليونها بيننده روس را داشتند. نظرات آقاي پوزنر در طيف گستردهاي از مسائل از سياست گرفته تا فوتبال، از تاريخ تا ستارهشناسي و هنر به سرعت دست به دست ميشود و موج ايجاد ميكند. اينها تا آنجا به واقعيات زندگي روسيه تبديل شده كه به او به صورت نيمه شوخي و نيمه جدي، «لقب رهبر معنوي مردم» و قطبنماي اخلاقيات جامعه داده شده است.
اينها با وجود اين واقعيت انجام شده است كه ايشان به همان اندازه كه روستبار است به همان اندازه امريكايي يا فرانسوي هم هست. او در فرانسه به دنيا آمد و در كليساي نوتردام غسل تعميد داده شد، در ايالات متحده بزرگ شد و در نوزده سالگي به روسيه رفت. شايد اين جنبه جهانشمول زندگينامه او است كه باعث شده او از احترام نزد افكار عمومي روسيه برخوردار شود، يعني افكار عمومي جايي كه شبيه به افكار عمومي در كشورهاي ديگر از دستوركارهاي ايدئولوژيك خسته هستند. شايد اين قابليت كه آقاي پوزنر همزمان بتواند روس، امريكايي و اروپايي باشد او را قادر كرده كه بتواند با چشماندازها و رويكردهاي مختلف خودش را وفق دهد و او را يك قدم به حقيقت نزديكتر كند مخصوصا الان كه گستردهتر شدن شكافها در حال ايجاد تفرقه ميان حكومتها و كشورها از يكديگر است و هر طرفي از پذيرش نظرات طرف مقابل امتناع ميورزد. آقاي پوزنر طي بيش از پنج دهه تلاش در عرصه روزنامهنگاري دستي در اقدامات حزبي و تبليغاتي داشته اما اين موضوع در دهه 80 تغيير يافت، يعني هنگامي كه ايشان در ارايه طرحي موسوم به «پلهاي فضايي» يا «پل از راه دور» پيشگام شد كه مخاطبان امريكايي و روسي را به هم متصل ميكرد. بينندگان شبكههاي مسكو در سال 1989 به او لقب «خبرنگار شماره يك تلويزيون» داده بودند و اين تمجيد پرطمطراق بعد از آن هرگز كاهش نيافته است. در سال 1989 و در سال 1994 تا 2008 رياست آكادمي تلويزيون روسيه را برعهده داشت. او در سال 1997 مدرسه عالي تلويزيون را تاسيس كرد كه در آن روزنامهنگاران جوان آموزش داده شدند و آنها در اين مدرسه رشد كردند. او چندين كتاب نوشته و چندين مستند كوتاه درباره كشورهاي مختلف، فرهنگها و مردمانشان ساخته است. اين فيلمها ايالات متحده، فرانسه، ايتاليا، آلمان، انگلستان، اسراييل و اسپانيا را به ميليونها نفر از مردم روسيه نزديكتر كرده است. اين اميدواري من است كه گفتوگو با آقاي پوزنر در دانشگاه ييل همچنين باعث تحقق يك موضوعي شود كه او واقعا در آن تبحر دارد: اينكه نظرات روسها و عقايدشان را به دانشجويان و همكاران ما كمي نزديكتر كند و به حفظ آنچه همه ما اكنون بيش از هر چيز به آن نياز داريم كمك كند: يك گفتوگو براساس فهم و احترام متقابل. خب خواهش ميكنم در استقبال و خوشامدگويي به ولاديمير پوزنر با من همراه شويد.
ولاديمير پوزنر: چه معرفي خوبي. ميخواهم صرفنظر از حرفهايي كه گفته شد كمي درباره اينكه من كه هستم و نماينده چه چيزي هستم صحبت كنم. مهم است بدانيد من نه نماينده كسي هستم و نه نماينده هيچ چيزي، اعم از هيچ سازمانِ سياسي يا اجتماعي يا هر نوع سازمان ديگر. من فقط نماينده خودم هستم. من يك روزنامهنگار مستقل هستم و اين موجوديتي است كه در روسيه دارد رو به انقراض ميرود و البته اين قضيه فقط هم مختص روسيه نيست. براي من مهم است كه اين موضوع را بگويم و اميدوارم كه صحبتم طولاني نشود، چراكه به من گفته شد بعد از سخنانم قرار است گفتوگو كنيم و به نظر من، اين بخش جالبترين بخش (برنامه و نشست امروز) خواهد بود براي اينكه شما سوالات يا نظراتي خواهيد داشت كه شايد بخواهيد با من در ميان بگذاريد و من پيشاپيش نميتوانم آنها را حدس بزنم البته برخي چيزهاي خاص وجود دارد كه من بخواهم قبل از گفتوگو و مكالمه ما، درباره آنها حرف بزنم. اول از همه من دوست دارم بگويم كه ما امروز در يك برهه بسيار خطرناك قرار داريم. هرگز روابط بين روسيه و ايالات متحده (يا بين امريكا) با اتحاد شوروي قبل از آن هرگز در چنين سطح نازلي نبود. در بدترين مقاطع جنگ سرد -كه من آن موقع در اتحاد جماهير شوروي زندگي ميكردم و وقايعش را به خوبي به خاطر ميآورم- روسها مخالف كاخ سفيد و والاستريت بودند، اما خيليهايشان ضدامريكايي نبودند. در واقع، مردم احساسات بسيار گرمي نسبت به امريكاييها داشتند.
امروز كاملا متفاوت است. امروز ضدامريكايي بودن در سطوح زيرين افكار عمومي روسيه است و دليلي هم براي اين وجود دارد. يك چيز ديگر هم وجود دارد كه براي من ترسناك است و آن اينكه به نظر ميرسد هيچيك از دو طرف از تسليحات اتمي واهمه ندارند. 30 سال پيش آنهايي كه همسن و سال من هستند قطعا فيلم امريكايي به نام «روز بعد» را به خاطر دارند؛ فيلمي كه موضوعش درباره اين بود كه چه اتفاقي بر سر شما و كشورتان پس از يك حمله اتمي ميافتد. از اين تسليحات ترس وجود داشت. همينطور در اتحاد شوروي كه اين درك وجود داشت كه اين تسليحات در صورتي كه استفاده ميشد، كشور شما را نابود ميكرد. امروز اين احساس وجود دارد وقتي كه شما با مردم حرف ميزنيد، انگار كه هيچ سلاح اتمي وجود ندارد. به نظر ميرسد كه واقعا اين موضوع هيچ نقشي در نوع رفتار و عمل ما ايجاد نميكند و البته خطر يك حمله اتمي غيرعامدانه و تصادفي هم افزايش يافته است به دليل اينكه سطح بياعتمادي بين دو كشور هم افزايش يافته است. چندينبار در گذشته بوده كه رايانهها درباره بروز يك حمله اتمي هشدار دادند اما موضوع هرگز به يك مساله واقعي تبديل نشد چراكه افراد زمان گذاشتند و مساله را مورد بررسي دقيق قرار دادند البته آنها زمان زيادي نداشتند اگر يك موشك بالستيك قارهپيما از روسيه شليك شود، 10 دقيقه زمان ميبرد كه به ايالات متحده اصابت كند. خب البته ميدانيد كه برعكس آن هم صادق است. خب در نتيجه شما زمان زيادي نداريد اما به هر حال كمي زمان داريد اما حس من اين است كه امروز اگر همان رايانهها دچار نقص شوند و اين موضوع در هر دو طرف صادق است و يارانهها بگويند كه يك حمله انجام شده است، پاسخ به آن فوري خواهد بود براي اينكه اين حس وجود دارد كه اين اتفاق دارد انجام ميشود.
-بخش دوم اين پاورقي را در شماره روز يكشنبه مطالعه كنيد.