به مناسبت برگزاري نمايشگاه «بافتهها و نبافتهها»
در نگارخانه فيوز كاشان
آفتاب كاشان ابريشم است
و سايهاش مخمل
فاروق مظلومي
كمتر خانهاي در ايران است كه يك قطعه پارچه نفيس در آن نباشد. يا صاحبخانه خودش خريده است يا هديهاي از مادر و مادربزرگ است. ميشود هر شهر ايران را يك موزه پارچه دانست اما كاشان با آن آفتاب ابريشمي و سايههاي مخملياش مأوايي ديگر براي پارچه و پارچهبافان شده است. رنگرزيهاي محلي رنگي ديگر به شهر دادهاند. در ايام تعزيه سردار آفتاب حسين (ع) پارچهنوشته و پارچهنگاريهاي سبز و سياه و سرخ نمايشي با شكوه از هنر ديني و هنر پارچه در كاشان است. كاش جاي اين همه صفحه بيفايده در فضاي مجازي يك صفحهاي باشد كه اعضاي صفحه، عكس پارچههاي نفيسشان را با هم به اشتراك بگذارند.
حضور نامهاي پارچههاي مختلف در اشعار، ضربالمثلها و مراودات سياسي ايرانيان نشان از اهميت آن در تاريخ ايران دارد. در سايت دنياي اقتصاد به نقل از زهره روحفر، محقق پارچه ميخوانيم: «از محوطه چغاميشِ خوزستان متعلق به ۳۳۰۰ قبل از ميلاد، مهري به دست آمده است كه زني را در حال نخريسي نشان ميدهد. يكي از معروفترين پارچههاي اين دوره، طراز نام دارد. طراز به پارچههايي اطلاق ميشد كه حاشيهاي كتيبهدار داشت. در زمان خلافت امويان و عباسيان پارچههاي طراز اهميت ويژهاي داشته؛ بهطوري كه كارگاههاي بافت اين پارچه در جوار قصر خلفا داير ميشد. بر اين پارچهها نام و نشانههاي ويژه خلفا را مينوشتند. اهميت اين پارچه به اندازه ضرب سكه يا خواندن خطبه بوده است و از علامتهاي خلع يد اين بوده كه نام خليفهاي را روي طراز ننويسند. قطعه طرازي در موزه مترو پليتن نگهداري ميشود كه كتابت آن گلدوزي شده و در سال ۲۶۶ هجري در شهر نيشابور بافته شده است.»
عليرغم قدمت چند هزار ساله پارچه و الياف تاريخ مطرح شدن آن به عنوان هنر در گالريها و موزهها طولاني نيست و امري معاصر است. هنر پارچه از قرنها پيش در پارچههاي كاربردي مثل لباس، پرده و پارچههاي آييني وجود داشته است و در حال حاضر هنرمندان پارچه در كنار آثار كاربردي، از پارچه يا الياف به عنوان آثار هنري مفهومي يا صرفا زيباييشناسانه هم استفاده ميكنند.
منطقي است كه قبول كنيم هنر پارچه و الياف يا به عبارت بينالمللي Textile and Fiber Art به هنري اشاره ميكند كه فقط با مواد پارچه و الياف امكان حضور و تاثير دارد. به همين دليل وقتي اثري با عنوان هنر پارچه ميبينيم كه شبيه نقاشي شده است، تعجب ميكنيم. البته پارچههاي كاربردي را بايد از اين قاعده مستثني كرد، چراكه احتمال دارد ما نقشي شبيه نقاشي را روي يك قطعه لباس يا پرده ببينيم كه كاربرد آنها از وجوه انحصاري پارچه و طراحي آنها از مشخصات آثار هنري است اما قبول كنيم وقتي اثري با عنوان هنر پارچه به شكل يك تابلوي خوشنويسي ميبينيم، باعث تعجبمان ميشود. البته در اينجا از تاثير متفاوت بافت و جنس پارچه نسبت به رنگ يا هر ماده ديگر نبايد غافل شويم. همين بحثها موجب شده است كه هنر پارچه هم مثل خود هنر در مقابل تعريف و شناسايي مقاومت كند كه بخشي از جذابيت اين هنر كهن
به شمار ميرود.
كيوريتورها، گالريدارها و مجموعهداران غرب در بخشي از طرح هميشگي از آنِ خودسازي با اظهار افراد مختلف به عنوان هنرمند پارچه در حال تثبيت اين هنر به نام خود هستند. اين هنرمندان معروف اغلب با نسخهبرداري از وضعيتهاي از پيش كشف شده مثل اغتشاش، انباشتگي و بزرگنمايي ذوق عموم را تحريك كرده و نام و نشاني بههم زدهاند. مثلا هنرمند امريكايي 1934 – Sheila Hicks با انباشتن پشتههاي بزرگ و رنگارنگ نخها همان تاثيري را كه در انبار يك كارخانه توليد كاموا وجود دارد، بازسازي كرده و به گالريهاي عريض و طويل ميآورد. يا اغتشاشي كه هنرمند ژاپني 1972 – Chiharo Shiato در آثار چيدمان با نخ ايجاد ميكند، تكرار همان وضعيت آنارشي و اغتشاش با هزاران خطوط متقاطع در يك اتاق است. وضعيتهاي احساسي غيرقابل نامگذاري در هنر معاصر ناياب شدهاند چون اغلب هنرمندان در فضاي مجازي با ديدن آثار هنرمندان ديگر احساسات مشابه را بازآفريني ميكنند.
اما دوختها و بافتهاي سنتي ايران زماني شكل گرفتهاند كه گاهي بافندهها آثار كشورهاي ديگر كه هيچ، حتي آثار نواحي ديگر كشورشان را نميديدند. طراحي، تناسبات و ديگر عوامل زيباييشناسي باعث ميشود كه قطعات بسياري از اين گنجينه عظيم را هم در قالب صنايع دستي بشناسيم و هم به عنوان اثر هنري.
نگارخانه يا همان گالري فيوز در كاشان بعد از سالها فعاليت جانبي مدتي پيش به بهرهبرداري رسمي رسيد و در نمايش سوم خود با مجموعه «بافتهها و نبافتهها» آثار بافندههاي سنتي را در كنار هنرمندان فعال در حوزه پارچه و الياف عرضه كرد. هنرمندان اين نمايشگاه: سودابه فراهاني، سيدخليل ياالله، سيدرضا ياالله، افسانه مديراماني، صونا قائم، سارا هدايت، هما شجاعي، آزاده ياسمن نبيزاده، محمد بينوا، شقايق مهاجري، ساناز نتاج، ليلا قروي، بيتاقزل اياغ، شادي ملك، هدا اربابي، مهرنوش شاهحسيني و محمد خراسانيزاده هستند. اثري منتسب به آقاي نيازي هم در اين نمايشگاه وجود دارد.
گالري فيوز سعي دارد با اين نمايش چالش تاريخي و هميشگي مرزبندي بين هنر و تكنيك را دوباره مطرح كند. اگر انتخاب و چيدمان از عناصر سازنده يك اثر هنري است در بافتههاي سنتي كاشان هم انتخاب هنرمندانه داريم و هم چيدمان هنري. از طرفي وابستگي بافتههاي سنتي به رنگرزي، دو عامل موثر ديگر در آثار هنري پارچه يعني عنصر رنگسازي و رنگشناسي را هم وارد بافته سنتي ميكند.
در مقايسه با هنرمندان معاصر پارچه كه مواد و ابزار مختلف را در اثر خود به كار ميگيرند، بافنده سنتي با حداقل عوامل از قبيل نخ، رنگ، طرح و تكنيك دست به آفرينش ميزند و قرنها است كه اين جريان را با همين عوامل محدود زنده نگه داشته است. از سوي ديگر در جرياني مقابل با بافندههاي سنتي، اغلب هنرمندان معاصر پارچه با زدودن كاربردهاي سنتي پارچه، به كاربرد زيباييشناسانه پارچه و الياف توجه كردهاند كه در اين نمايشگاه اثر هما شجاعي نمونه شاخص اين جريان است. اثر صونا قاِئم هم به عناصر زيباييشناسي و هم به كاربرد به عنوان يك پرده توجه ميكند و تفاوتش با پردههاي سنتي در عوامل زيباييشناسي متفاوت با ذات پرده يعني شبكهاي از شكافها با فرمهاي هندسي است.
مخاطب در اين نمايشگاه با حضور در يك فضاي مشاهده منحصر به فرد، مطالعهاي عميق در عناصر سازنده بافتههاي هنري سنتي و آثار هنري جديد كه گاهي كاربرد روزمره هم دارند، خواهد داشت. نمايش مجموعه «بافتهها و نبافتهها» كه آثاري شاخص از هنر پارچه ايران هستند تا 13 ارديبهشت در گالري فيوز كاشان ادامه دارد.