جمهوري اسلامي، سياست خارجي و روابط بينالملل
محمود فاضلي
كتاب «جمهوري اسلامي، سياست خارجي و روابط بينالملل» نوشته «سيد صادق حقيقت» است كه از سوي انتشارات «كوير» در 288 صفحه به چاپ رسيده است. كتاب ويراست جديد از مقالات نگارنده در موضوع سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران و برخي از مسائل روابط بينالملل با رويكرد ديني است. بحث نخست اين كتاب، يعني نسبت انقلاب اسلامي ايران و تجدد، از اين جهت مهم است كه ميتواند در اين زمان نيز چگونگي تقابل ج.ا.ا و تجدد غربي را توجيه كند. انقلاب اسلامي ايران در تقابل با مدرنيته شكل گرفت و بنابراين نميتوانست ماهيتي تماما متجددانه داشته باشد. اين امر باعث شد امر بر ميشل فوكو كه شاهد اين انقلاب بود مشتبه شود و آن را انقلابي پسامدرن بنامد. اين درست است كه شاه رويكردي متجددانه داشت و عليالقاعده انقلابي كه عليه او به پيروزي رسيد، بايد با اين جهتگيري مخالف باشد.
از سويي ديگر، كسي كه با شخصيت امام خميني به عنوان بنيانگذار انقلاب و همچنين با نظريه ولايت فقيه و شعارهاي آن دوران آشنايي داشته باشد، بهخوبي آگاه است كه معمار انقلاب، سوداي حكومتي همانند حكومت نبوي و علوي و در انداختن طرحي نو در سر داشت. از سويي، بسياري از شعارهاي انقلاب و نيروهاي انقلابي رويكردي اثباتي نسبت به مدرنيته داشتند. حتي شعارهاي رهبر انقلاب، اينگونه بود. اگر اين سوگيريها درست باشد، بايد ديد كه يك پديده چگونه ميتواند از جهتي مدرن، پيشامدرن و حتي پسامدرن تلقي شود.
فصل اول كتاب با عنوان «انقلاب اسلامي» و تجدد، تركيب و ويرايشي جديد از سه مقاله است: در مقاله نخست انقلاب اسلامي با رويكرد گفتماني تحليل و در مقاله دوم ماهيت انقلاب اسلامي با تجدد و پسا تجدد نسبتسنجي شده است. مقاله سوم، «انقلاب اسلامي ايران: ترديد بين سنت و تجدد، نشان ميدهد كه انقلاب ايران پسامدرن تلقي نميشد بلكه ويژگيهايي از سنت و تجدد را داشت و در واقع بين آن دو مردد بود.
بخش دوم به تبيين نظريه رهبري در خصوص انقلاب اسلامي اختصاص دارد. مفروض اين نظريه آن است كه پديدههاي اجتماعي، بالاخص انقلابها، چند عاملي هستند. به نظر ميرسد اين نظريه بهتر از نظريه توطئه، نظريه اقتصاد، نظريه مدرنيزاسيون، نظريه استبداد و حتي نظريه مذهب بتواند رويداد مهم انقلاب اسلامي را توضيح دهد. براين اساس، در گام نخست بايد عوامل زمينهساز را از عوامل پيروزي انقلاب جدا كرد. در بعد اول، مدرنيزاسيون و ناهمساز بودن توسعه اقتصادي و توسعه سياسي و در بعد دوم رهبري مذهبي بيشترين تاثير را داشتهاند. اين نظريه درصدد توضيح اين ناسازه است كه حكومت شاهنشاهي و همينطور بدنه جامعه كه روز بهروز با مظاهر تجدد آشنا ميشدند، چگونه با انقلابي مذهبي كه با پديدههاي مدرن سرسازگاري نداشت، روبرو شد. فصل سوم با عنوان «قيام عاشورايي و راهبرد انقلاب اسلامي» در مجموعه مقالات كنگره عاشورا به چاپ رسيد. فصل چهارم و پنجم با عنوان «سياست خارجي دولت اسلامي از ديدگاه امام خميني» و «نقد سياست خارجي ج.ا.ا» را به بحث ميگذارد. در متن اول اصول سياست خارجي از ديدگاه امام خميني تبيين ميشود تا مبنايي براي بخش بعد در بررسي و نقد سياست خارجي ج.ا.ا قرار گيرد. متن دوم هم سعي ميكند به برخي چالشهاي سياست خارجي ايران در طول زمان بپردازد. فصل ششم با عنوان «راهبرد وحدت اسلامي» متكفل نسبتسنجي مباني نظري راهبرد ايران در مساله تقريب است، مسالهاي كه به شكل خاص در ارتباط با كشورهاي عربي و اسلامي از اهميتي خاص برخوردار است.
يكي از مسائل مهم ديگري كه نقش كشور اسلامي را در روابط بينالملل مشخص ميكند، موضوع نظري و عملي دولت اسلامي نسبت به مساله جهاد ابتدايي است. به همين دليل است كه برخي مستشرقان از مفهوم «جهاد ابتدايي» جنگ دايمي كشور اسلامي با ديگر كشورها را برداشت كردهاند. به باور نويسنده هرچند به نظر ميرسد از ديدگاه اسلام، ايده جهان وطني بيش از ناسيوناليسم (اسلامي) قابل قبول باشد، ولي اين ايده كه گاه به «جهانگرايي» تعبير ميشود با ايده «جهاني شدن» تفاوت كلي دارد. در اين راستا، فصل نهم با عنوان «جهاني شدن غربي و جهادگرايي اسلامي» عهدهدار تبيين اين تفاوت است.
فصل بعد مساله مسووليتهاي فراملي را به پروسه جهاني شدن پيوند ميدهد. ايده اصلي اين كتاب آن بود كه مرز منافع ملي و مسووليتهاي فرا ملي از ديدگاه انديشه سياسي اسلامي را روشن ميكند. معيار سياست خارجي دولتهاي سكولار حفظ و ارتقاي منافع ملي است. برعكس، به نظر ميرسد دولتهاي ايدئولوژيك اهدافي فراتر از منافع ملي داشته باشند. مسووليتهاي فراملي دولت اسلامي، عبارت است از مجموعه اقداماتي كه آن دولت خود را مكلف به انجام آنها در خارج از مرزها ميداند. دولت اسلامي از آن جهت كه اسلامي و ايدئولوژيك است، درصدد انجام مسووليتهاي فراملي است. فصل يازدهم كتاب به موضوع «گفتوگوي تمدنها و برخورد تمدنها» اختصاص دارد. ايده گفتوگوي تمدنها كه توسط دكتر محمد خاتمي رياستجمهوري وقت ارايه شد، از سوي مجمع عمومي سازمان ملل مورد استقبال واقع شد. اولين سال هزاره سوم «سال گفتوگوي تمدنها» نام گرفت. هرچند اين ايده در مقابل نظريه برخورد تمدنهاي هانتينگتون توفيقاتي به دست آورد، اما واقعيت از امري ديگر حكايت ميكرد. فصل آخر مبحثي در خصوص صلح جهاني است. اين مقاله درصدد است مساله صلح جهاني از ديدگاه اسلامي را با مبناي كانتي مقايسه كند. مساله صلح جهاني ميتواند به خوبي جايگاه دولت اسلامي را در روابط بينالملل مشخص كند.