• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۰ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5187 -
  • ۱۴۰۱ شنبه ۲۷ فروردين

فردا بهتر از امروز نيست!

فياض زاهد

با نگاهي به تحولات شتابنده منطقه‌اي و بين‌المللي، شاهد تغييرات مهمي در منطقه و جهان هستيم. دولت عمران خان سقوط كرده است. هنوز ابعاد و برنامه‌هاي اين تغيير را نمي‌دانيم. بسياري از هواداران وي امريكا را مسوول اين كار مي‌دانند. در افغانستان تلاش براي ايجاد دوئيت و تنفر اجتماعي از ايران در حال كار است. دورنماي روشني از مذاكرات ايران و عربستان مشاهده نمي‌شود. اگر هم مقامات ايران و عربستان چيزي مي‌گويند به لفاظي‌هاي كم اثر شباهت دارد. در مقايسه با سال قبل، موقعيت سياسي‌مان در عراق پسرفت داشته است. دولت آذربايجان بي‌پرواتر و گستاخ‌تر درصدد اعلام برنامه‌هاي راهبردي خود در جهت گسترش پيوندهاي سياسي و امنيتي با اسراييل است. اين دولت ابايي هم ندارد كه اين تصميم را اعلام كند. در همين راستا تركيه اعلام كرده كه روابط بلندمدت و مستحكم خود با رژيم اشغالگر را در ماه آينده وارد مرحله جديدي خواهد كرد. بسياري از كشورهاي محور شوراي همكاري خليج‌فارس ذيل پروژه ابراهيم روابط سياسي با اسراييل را عملي كرده يا به صورت دوفاكتو اين قبح شكسته شده است. روسيه در باتلاق اوكراين گير افتاده است. تصوير روسيه در اذهان جامعه بين‌الملل از دو جهت ترك برداشته. ماشين رسانه‌اي غرب بلايي بر سر روسيه آورده كه تا 10 سال آينده نيز نمي‌تواند تصوير زشت و سياه ايجاد شده را ترميم كند. هر چند در اين ترفند رسانه‌اي، رهبران متوهم روسيه بيش از همه عوامل موثرند. آنها در دامي افتادند كه خود بيش از ديگران در ايجاد اين ببر پوشالي سهم داشتند. روسيه قرباني تصوير روتوش خورده از قدرت خويش شد. داستان و روايت جنگ به ضرر روسيه نوشته شد و حتي اگر آنها كي‌يف را هم تصرف كنند -كه محال به نظر مي‌رسد- بازنده جنگ در اذهان عمومي شده‌اند. 
مشكل دوم براي روسيه فارغ از تخريب وجهه، بي‌اعتبار شدن قدرت نظامي و اثرگذاري در تحولات آينده است. كافي است به اخبار غرق شدن رزم‌ناو مسكو نظري بيندازيم. اين وضعيت بي‌شباهت به اتفاقي كه در سال 1905 براي سربازان روسيه افتاد نيست. مهم‌ترين تاثيرش در كوتاه‌مدت، ضعف اعتماد به‌نفس و بي‌اعتمادي و خيانت به رهبران كرملين خواهد بود. مضافا تحريم‌هاي شركا و اليگارش اطراف پوتين، حلقه متحدان و مگسان دور شيريني را با ترديد و ابهام مواجه مي‌كند. براي سال‌ها روسيه در دام تحريم‌ها گرفتار خواهد ماند. نه امريكا و نه اروپا اجازه بيرون آمدن از دام نخوتي كه پوتين براي مردمش تدارك ديد، نخواهند داد. 
اين موضوع بر سرشت سياست در ايران هم تاثير خواهد گذاشت. مقوله سياست و قدرت، باور عقيم بودن آن است. اينك بسياري مي‌دانند روسيه ديگر اسب برنده نيست. اين براي اصحاب خردورزي هوشيارانه و پشت پرده، پيامدهاي فراواني خواهد داشت. به تدريج نشانه‌هاي آن را در آينده خواهيم ديد. 
به اين مجموعه كه مي‌نگريم درمي‌يابيم، وضعيت در اطراف‌مان خيلي خوب نيست. بيش از هر زمان ديگري نيازمند بازبيني و دقت در درك وضعيت سياست‌هاي داخلي و خارجي خويش هستيم. 
ايران به دليل هوش تاريخي و ميراث هويتي، در بزنگاه‌ها حتي به صورت غريزي نيز خود را محفوظ مي‌دارد. آن هوش تاريخي هنوز در اين سرزمين وجود دارد. اما خطر بيخ گوش‌مان است. اگر در داخل كمربندهاي‌مان را نبنديم و با اتخاذ يك سياست مردمي-‌ ملي و همه‌جانبه از همه ظرفيت‌هاي ملت خود سود نبريم، فردا محل پشيماني خواهد بود. 
متاسفانه وضعيت در داخل هم چندان تعريفي ندارد. دولتي كه بر سر كار آمده با كمترين درصد پشتيباني ملي راي آورده -هر چند متوليان امر هيچ نيازي هم به تشكيل چنين شكلي از دولت نداشتند- اگر انتخابات آزادانه و عادلانه‌تري برگزار مي‌شد، باورم آن است كه آقاي رييسي رييس‌جمهور مي‌شد. آنچه رخ داد بيشتر ظلم به ايشان بود، اما پشتوانه دولتش را نزد افكار عمومي و قدرت‌هاي خارجي تضعيف كرد. 
اعتماد اجتماعي به شكل گسترده‌اي دچار تخريب شده است. ماشين تخريب تندروها و متوليان امنيتي بيشتر شخصيت‌ها و نهادهاي مرجع را نابكار و بي‌اعتبار كرده‌اند. برخي شايد اين اقدام را خدمت به نظام دانسته‌اند، در حالي كه چنين نيست. عالي‌ترين مرجع سياسي نظام، رهبري انقلاب در همراهي با مراجع مستقل و نهادهاي مرجع از قدرت اثرگذاري افزون‌تري برخوردار بود. اين عناصر در روزهاي ابتلا مي‌توانند عصاي دست نظام باشند. اما به شكل غيرقابل باوري اين خودتخريبي صورت گرفت. اين خودتخريبي تنها در سطح رهبران و نخبگان سياسي و ديني باقي نماند. ماشين تخريب ارزش‌هاي ملي، براي هيچ دسته و گروهي اعتبار نگذاشت. ما به شكل وحشتناكي به تخريب خويش دست زديم. نه معلم، نه روحاني، نه شاعر و نه نويسنده، نه بازنشسته و نه شاغل، نه پزشك و نه راننده... هيچ‌كس در دامنه اعتبار و وجاهت عمومي باقي نماند. نمي‌توانم حجم بلايي را كه بر سر خود آورده‌ايم باور كنم. تجربه‌هاي تاريخي مي‌گويد وقتي ملتي به چنين مرحله‌اي مي‌رسد، فقط خدا بايد ياري كند تا بتواند ثبات و ماندگاري خويش را حفظ كند. لذا مرا اميد آن است كه همان ميراث برشمرده به وقت مصيبت به داد رسد. 
در كنار همه اين عوامل ناهنجار در حوزه بين‌المللي و داخلي، هنوز رگه‌هايي از اميد و بالندگي وجود دارد. به برخي از آنها مي‌توان اشاره كرد. 
مردم ايران براساس اكثر پويش‌هاي مطالعاتي، همچنان به تغييرات و اصلاحات داخلي و كم‌هزينه بي‌اعتنا نيستند. سطح مطالبات بيش از آنكه خواهان تغييرات سياسي كلان باشد، معتقد به امكان ترميم و افزايش سطح كارايي سيستماتيك است. 
با كاهش شاخص نااميدي، همچنان مي‌توان به صورت نمادين به برخي اقدامات اميدآفرين كه چندان هزينه‌زا هم نيستند، دست زد. اقداماتي كه برخي بنيادي و تعدادي نيز نمادين هستند، اما حامل پيام‌هاي روشن سياسي و اجتماعي هستند. مثلا اعلام عفو عمومي و دعوت از ايرانياني كه سال‌هاست به كشور نيامده‌اند. به نتيجه رسيدن مذاكرات برجام و بازگشت ثبات به بازار، دعوت از سرمايه‌گذاران داخلي و خارجي، رونق گردشگري با اصلاح قوانين، تصويب FATF، بازگشت فردوسي‌پور به تلويزيون، ورود بانوان به ورزشگاه‌ها، كنترل افسارگسيخته قيمت‌ها، تغيير ائمه جمعه حاشيه‌ساز - مثل علم‌الهدي در مشهد و امام جمعه اصفهان و...- ترميم كابينه دولت و بهره‌وري از شخصيت‌هاي متخصص و باسابقه...
ادامه روند بهبود قوه قضاييه كه در دوره جناب اژه‌اي با بارقه‌هاي اميد همراه شده. هر چند تا وضعيت ايده‌آل فاصله زيادي دارد. تغيير تركيب مجمع تشخيص مصلحت نظام و شوراي نگهبان با استفاده از چهره‌هاي ميانه و مورد اجماع. اصلاح سياست فرهنگي و سياسي در رسانه ملي. به اين فهرست مي‌توان بسياري اولويت‌هاي سخت و ساده را نيز افزود. 
اما مي‌دانم؛ 
 بسياري از شما خواهيد گفت چه دل خوشي داري! اگر قرار بود امورات بدين شكل اصلاح شود كه كار به اينجا نمي‌رسيد. اصلا برخي مقامات جمهوري اسلامي طرفدار قاعده مرغ يك پا دارد، مي‌باشند. آنها معتقدند اگر الف را بگوييم بايد تا ي هم برويم. پس از اول در برابر هر تغييري حتي كوچك مي‌ايستيم تا پيام ضعف و تغيير به مخاطب ندهيم. 
من هم اينها را مي‌دانم. اما اين را هم مي‌دانم كه اين انسان نيست كه هميشه تاريخ را تغيير مي‌دهد، گاهي هم تاريخ انسان را وادار به تغيير مي‌كند. چه بسيار دولت‌ها و مردماني بوده‌اند كه با خود گفتند كاش زودتر چنين مي‌كرديم. از سويي تغيير نشان ضعف نيست. نشانه قدرت ماندگاري و تحمل ريسك مثبت براي نيل به افق‌ها و فرصت‌هاي بهتر است. وضعيت برشمرده منطقه و تحولات جنگ روسيه و اوكراين، فرصت‌هاي بي‌بديلي در اختيارمان قرار داده است. بياييم با حق انتخاب و هوشمندي براي ايران و آينده كشور از آنها بهره بريم. اين فرصت مناسبي براي دولت آقاي رييسي هم هست. در چنين اتفاقي بيشترين اعتبار متوجه دولت انقلابي خواهد شد. اميدوارم كه قدر بداند، چون بعيد مي‌دانم فردا بهتر از امروز باشد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون