• ۱۴۰۳ يکشنبه ۲ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5191 -
  • ۱۴۰۱ چهارشنبه ۳۱ فروردين

خاطرات سفر و حضر (191 )

اسماعيل كهرم

در انگلستان هم شانس من به كوه و كمر و بيابان بود. من از انگلستان و اسكاتلند بيش از خود انگليسي‌ها ديده‌ام. به محض آنكه چمدانم را توي اتاقم مي‌گذاشتم بوتسي مي‌آمد روي آن مي‌نشست. گردن را كج مي‌كرد و به‌ من نگاه مي‌كرد. با نگاهش از من مي‌خواست كه نروم. باور كنيد با صد زبان به من مي‌گفت نرو. به فرموده مولوي از قول جانوران: ما سميعيم و بصيريم و هشيم/ با شما نامحرمان ما خامشيم. 
امروز تكنولوژي تا حدودي ما را محرم كرده. يك بار كه به دل كوه و دشت رفتم، در بازگشت متوجه شدم كه غريبه‌اي به خانه‌ام آمده. به پليس اطلاع دادم آمدند. انگشت‌نگاري از خودم كردم و بعد از نقاط خاص خانه. سه ساعت طول كشيد تا رفتند. هفته پيش ساعت 5/3 صبح در خانه بوديم كه صداي سر و صداي فراوان را شنيدم. به بيرون از خانه رفتم يك نفر دزد بي‌شرف در حال تكان دادن درب آهني ساختمان بود. شايد نمي‌دانست كه ما در خانه بوديم بنده را ديد فرار كرد. به پليس تلفن كردم. يك ساعت بعد يك مامور آمد، با موتور، بيرون خانه منتظرش شدم، آمد پيش من نگاهي به شيشه شكسته داخل خانه انداخت و مشغول نوشتن گزارش شد، در ساعت 3 و ربع صبح... موتور را خاموش كرده بود و روي زين ماند و از دور گزارش را تكميل كرد. پيراهن آبي، شلوار زرد ورزشي... گفتم تشريف نمي‌آورين تو! گفت نه گزارش را داد و رفت. 
تفاوت: يك هفته بعد از ورود دزد به خانه‌ام در انگليس به من خبر دادند كه دزد را دستگير كردند و دزد ايراني؟ ما هيچ‌گاه او را نخواهيم ديد. مبارزه قاطع با جنايت.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون