• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5193 -
  • ۱۴۰۱ يکشنبه ۴ ارديبهشت

رنج كليشه‌ها

شينا انصاري

به رسميت شناختن هرازگاه «حق كم آوردن» براي دوست، امنيت‌بخش‌ترين قسمت دوستي است و شناخت اين حق براي خود، نشان از صلح با خود دارد در عميق‌ترين لايه‌هاي وجود. 
«قوي باش، مثبت فكر كن، سرطان ديگه مثل سرماخوردگي شده، در ناخودآگاهت بر سلامت تمركز كن» اينها و جملاتي از اين دست را به دفعات از دوستان و آشناياني كه دلنگرانم بوده‌اند، شنيده‌ام. وقتي شيمي درماني امانت را بريده، شنيدن چنين جملاتي مانند پتكي هست كه بر سر آدم فرود مي‌آيد. مشكل اين است كه اين مهربانان حتي يك‌بار خودشان را به جاي بيماري كه در حال گذراندن سخت‌ترين درمان‌هاست، قرار نمي‌دهند. وقتي احساس مي‌كني آنقدر ضعيف شده‌اي كه ياراي بلند شدن از بسترت را نداري عبارت «قوي باش» بيشتر عصباني‌ات مي‌كند.  با وجودي كه منكر مثبت‌انديشي در بهتر شدن كيفيت زندگي نيستم، ولي هنگامي كه در اتمسفر بيماري سير مي‌كني جمله «مثبت فكر كن» ناراحتت مي‌كند، ناراحت از اينكه آيا منفي‌بافي كرده‌اي كه سزاوار شنيدن اين نصيحت شده‌اي؟! هنگامي كه درد در عمق استخوان‌هايت رسوخ كرده و تو روز را از شب باز نمي‌شناسي، از اينكه بيماري‌ات با سرماخوردگي مقايسه مي‌شود تا ترسناك بودنش كم اهميت جلوه كند، شاكي مي‌شوي. بارها و بارها در زندگي سرما خورده‌اي ولي رنج درمان و نگراني‌هايي كه اين بيماري با خودش به زندگي‌ات آورده و آن را زير و رو كرده كجا و درد سرماخوردگي كجا؟ سخن گفتن از قانون جذب و انرژي كائنات و اينكه در ناخودآگاهت بيماري را جذب كرده‌اي و مسبب ايجاد سلول‌هاي مخوف سرطاني خودت هستي بيشتر آشفته‌ات مي‌كند. شايد اگر در بطن پروسه درمان نبودي، عبارات تاكيدي و انگيزشي، تصويرسازي‌هاي ذهني و انرژي‌هاي جذب سلامتي به كار مي‌آمدند. اما حالا در شرايطي كه دچار بيماري هستي، جسما و روحا بسيار آسيب‌پذير و حساس شده‌اي و جملاتي اين‌گونه بيش از هميشه تو را مي‌آزارند. در لحظات تنهاي تحمل درد كه نمي‌تواني آن را با كسي تقسيم كني و نمي‌داني چقدر بر اوضاع كنترل داري، دوستان و اطرافيانت دوست دارند به تو تسلي دهند و از اين‌رو دردست‌ترين و متداول‌ترين جملات مثبت‌انديشي و شفابخشي كه تصور مي‌كنند، كمك‌كننده هست به سويت روانه مي‌كنند، ولي تو از شنيدن اين جملات خوشحال نمي‌شوي، چون مي‌بيني چقدر شكننده شده‌اي. سرطان تو را با شكل ديگري از خودت روبه‌رو كرده است. مي‌داني يك انسان معمولي هستي با همه محدوديت‌ها و ضعف‌هايش. دوست داري اين معمولي بودن را به زبان بياوري و از نگراني‌هايت حرف بزني. دنيا پر است از آدم‌هايي كه دوست دارند قهرمان باشند، ولي تو نمي‌خواهي قهرمان باشي. مي‌داني كه جهان ما هميشه دنياي شادكامي‌ها و پيروزي‌ها نيست و همه ما انسان‌ها گاهي سكندري مي‌خوريم، مي‌شكنيم و فرو مي‌ريزيم. كليشه‌ها رنجت را بيشتر مي‌كنند و نمي‌خواهي با كليشه‌هاي موهومي كه در لحظات سخت بيماري، دردي از تو دوا نمي‌كنند، بلعيده شوي. با اين حال گويا از جملات تكراري ملال‌آور كه به سوي‌مان سرازير مي‌شوند، گريزي نيست. تهديد كليشه‌ها تاوان سنگيني است كه ما بيماران مبتلا به سرطان به شكلي آن را مي‌پردازيم، چون آنها كه بيرون گود ايستاده‌اند هرگز احساسات ما را درك نمي‌كنند و نمي‌دانند براي تسلي دادن هميشه نياز به حرف زدن و آسمان و ريسمان بافتن نيست و بعضي وقت‌ها «سكوت» بهترين همدلي به حساب مي‌آيد. شايد با قائل شدن گهگاهي «حقِ كم آوردن» و گوش كردن صبورانه آلام يك بيمار بشود امنيت بيشتري ايجاد كرد و دوست و همراهي واقعي‌تر، دلسوزتر و اثرگذارتر بود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون