• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5200 -
  • ۱۴۰۱ شنبه ۱۷ ارديبهشت

ادامه از صفحه اول

فقر سياسي  عقلانيت اقتصادي- ۱ 

از ابتداي انقلاب با نام دفاع از ارزش پول ملي قيمت ارز رسمي را ثابت نگه داشتند، در حالي كه قيمتش در بازار ده، پانزده يا حتي بيست برابر بود. داستان‌هاي تأسف‌بار ناشي از اين شكاف قيمتي وجود داشت كه گفتن آنها تكرار مكررات است. جامعه‌اي كه در حال جنگ بود، گندم را وارد مي‌كردند، و پس از آرد كردن تبديل به نان و سپس خشك شده و كپك مي‌زد و روانه دامداري‌ها براي خوراك دام مي‌شد!! اين وضع ادامه يافت. در دوره آقاي هاشمي كه بهترين فرصت براي برداشتن اين شكاف بود، اقدامي نشد، برنامه اول و دوم بر اساس دلار ۷ تومان تنظيم شد. سپس در سال ۱۳۷۳ تحمل اين وضع سخت و فنر قيمت‌ها باز شد، تورم ۱۰۰ درصدي در مجموع دو سال ۷۳ و ۷۴ محصول تداوم اين سياست بود. قيمت ارز را تعديل كردند ولي سياست دو‌نرخي ارز ادامه يافت و تفاوت قيمتي حدود ۵ برابر شد. روز از نو روزي از نو. در دوره اصلاحات به درستي تصميم گرفتند كه اين شكاف قيمتي و غده سرطاني را بردارند. به نسبت شفاف و روشن اين كار را كردند و در نهايت ارز تك نرخي شد. حتي در مواردي قيمت ارز در بازار، اندكي از ارز دولتي نيز ارزان‌تر بود. دلار حدود ۸۰۰ تومان شد ولي اشتباه ديگري در دولت اصلاحات و سپس با شدت بيشتري در دوره احمدي‌نژاد رخ داد. اين اشتباه كه حمايت از ارز رسمي از طريق تزريق درآمدهاي نفتي بود، و اجازه ندادند تا قيمت ارز متناسب با رشد نقدينگي و رشد توليد، افزايش يابد. در سال ۱۳۷۸، دلار رسمي حدود ۸۶۰ تومان بود، در سال ۱۳۹۰ به حدود ۱۲۰۰ تومان رسيد. يعني طي ۱۳ سال فقط ۴۰ درصد به قيمت آن اضافه شد، در حالي كه حجم نقدينگي در اين فاصله بيش از 10برابر شده بود. اگر رشد توليد ملي و كاهش جهاني ارزش دلار را هم حساب كنيم، باز هم بايد بپذيريم كه قدرت ريال در برابر دلار در اين ۱۳ سال حدود ۵ برابر بيشتر شده بود. چطور؟ كافي است حداقل دستمزد را به دلار رسمي حساب كنيم. اين رقم در سال ۱۳۷۸ برابر ۳۶۰۰ تومان يا اندكي بيش از ۴ دلار رسمي بود. در سال ۱۳۹۰ بيش از ۳۰ هزار تومان يا ۲۵ دلار در روز بالغ شد. اين امر باعث حباب قيمتي ارز شده بود كه به علت تزريق درآمدهاي نفتي به بازار و به زيان توليد و اشتغال و صادرات و به سود واردات و خروج ارز از كشور بود. اثر آن همان بيماري هلندي مشهور است. كافي بود كه درآمدهاي نفتي دچار مشكل شود تا اين سياست فروبپاشد كه فروپاشيد. همه سياست‌مداران و نيز اقتصاددانان مي‌دانستند كه اين سياست نادرست است، ولي اعتراض نمي‌كردند و مي‌گفتند بگذاريد جامعه و مردم حال كنند و چو فردا شود فكر فردا كنيم. البته در اين سفره ارزي عده‌اي نيز بيش از سايرين منتفع مي‌شدند كه شدند و صداي كسي هم درنيامد.


دوست ما را   و همه نعمت فردوس شما را!

اين ضرورت از آنجا بيشتر جلوه مي‌كرد كه شاهد نشر كتاب‌هايي بوديم كه در يك كلام هويت ديني و حتي ملي ايرانيان را انكار مي‌كرد. در آن وقت، مقالات دكتر آرامش دوستدار، «امتناع تفكر در فرهنگ ديني»، در سال‌هاي ۱۳۶۱ و ۱۳۶۲ در مجله الفبا در پاريس منتشر شده بود. مقالات به دست من رسيده بود. نسخه‌اي از مقالات را به دكتر شهيدي و دكتر آيينه‌وند دادم. مدتي درباره همان رويكرد صحبت كرديم.
دكتر شهيدي گفت: «كل يعمل علي شاكلته! تاريخ انديشه و فرهنك را در كشور ما كساني ساخته‌اند كه به‌رغم همه ناملايمات و تنگناها، چراغ انديشه و هنر و زبان و ادبيات را فروزان نگاه ‌داشته‌اند. مانند فردوسي، ببينيد در چه شرايط سخت تابسوزي چنين كار عظيم حيرت‌انگيزي را انجام داده است. مقدمه اسفار صدرالمتالهين را ببينيد، در روزگار غلبه جهل و قشريگري، اسفار و مفاتيح الغيب را نوشته است. عبدالقادر جرجاني در كتاب دلايل‌الاعجاز به روزگار سخت خود اشاره مي‌كند و مهم‌ترين نظريه قرآن‌شناسي و نقدادبي را مطرح مي‌كند. حالا عده‌اي پيدا شده‌اند كه تمام حرف‌شان انكار دين و هويت ديني و ملي و ملت ايران است.» دكتر آيينه‌وند به كتاب «المنقذ من الضلال» از غزالي اشاره كرد. اين كتاب با ترجمه بسيار دقيق و روان دكتر آيينه‌وند با عنوان «شك و شناخت»، به زبان فارسي ترجمه شده است، گفت: «متفكران ما مانند غزالي از گذرگاه شك عبور كرده‌اند و سرانجام در خانه طمانينه و يقين» آرام گرفته‌اند. اگر غزالي يكسره در شك و سرگرداني مي‌ماند. احياء‌العلوم آفريده نمي‌شد و ده‌‌ها كتاب ديگر.
دكتر شهيدي گفت: «بسيار خوب من كه به آخر خط رسيده‌ام. امسال هشتادساله شدم! شما كه به نسبت جوانيد، هر كدام كاري انجام بدهيد. غبار سياست فرو مي‌نشيند. وزارت و رياست تمام مي‌شود، ببينيد چه در دست‌تان مي‌ماند!؟ چه چيزي بر دارايي و ميراث علمي و ادبي ايران مي‌افزاييد. منظورم فراتر از برنامه معمول و روزانه است. به آنچه مي‌ماند توجه كنيد. آنچه مي‌رود كه مي‌رود به تعبير قرآن مجيد: «فجعلْناهُ هباءً مّنثُورًا»، در پايان كار و عمر انسان مي‌بيند چيزي در دست او نيست، اين واژه «منثورا» يك بار ديگر در قرآن در سوره انسان استفاده شده است: لُولُوا مّنثُورًا، مرواريدهاي به رشته كشيده شده. اولي نشانه برباد رفتن بود و دومي نشانه برجاي ماندن و امر باقي. از من به شما نصيحت، در كنار همه كارها، به يك موضوع ماندگار و به اصطلاح كار عمر بينديشيد...» استاد ما، دكتر سيد جعفر شهيدي در هشتاد و نه سالگي در سال ۱۳۸۶ درگذشت و دكتر صادق آيينه‌وند، با عمري همانند عمر پيامبر اسلام و امام علي بن ابي طالب صلوات‌الله عليهم در شصت و سه سالگي در سال ۱۳۹۴ از جهان رفت. رحمت و رضوان خداوند بر آنان. سخن دكتر شهيدي درباره« كاري ماندگار» و سخن دكتر آيينه‌وند، «از گذرگاه شك عبور كنيم. در خانه انكار نمانيم.» همچنان اين سخنان در گوشم با طنين صداي آن دوستان يگانه زنگ مي‌زند.  اين سخنان هر قدر درباره‌اش بيشتر بينديشيم، ژرفا و گستره و ارتفاع بيشتري مي‌يابد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون