صدا و سيماي ملت يا ملكِ طلقِ اربابِ قدرت؟!
علي مندنيپور
هماره از عملكردِ صدا و سيما، نقدِ اصولي داشتهام!
نه تنها منِ نوعي كه بسياري از شهروندان، بر شيوه انحصاري، تبعيضآميز و نگرشِ يكسويه گردانندگانِ اين رسانه پُرهزينه و كمبازده، خُرده گرفته، نقد و نظرهاي فراوان بر آن داشته و دارند. رسانهاي كه سرانجام پس از سالها از زبانِ بلندمرتبهترين مسوول آن ميشنويم:
«مخاطبانش ريزش كردهاند»!
اعترافي ديرهنگام و دريغ از انجام يك آسيبشناسي!
آش آنقدر شور شده كه صداي سرآشپز را هم درآورده!
روند حركت صدا و سيما حكايت از آن دارد، زمينه چنين ريزشي، به دنبالِ پياده كردنِ شيوههاي سختگيرانه و تنگنظريهاي آنچناني، به تدريج در گذرِ زمان فراهم و هر چه جلوتر آمدهايم، شيب تندتري به خود گرفته است.
موضعگيريهاي برنامهريزي شده، يكجانبه و جهتدار رسانه به اصطلاح «ملي» در رويارويي با پارهاي از مسائل و مشكلاتِ مبتلابه درون مرزي و برون مرزي، به ويژه در آنچه به دنياي پر رمز و رازِ «سياستِ» اين مرز و بوم، مرا بر آن داشت تا براي چندمين بار و از سرِ احساسِ درد، سفره دل گشوده و با مسوولان و برنامهريزان و صحنهگردانان اين رسانه، به مددِ تنها ابزارِ در دسترس يعني «فضاي مجازي به صراحت» سخن بگويم.
گرچه، به تجربه دريافتهام:
«آنچه البته به جايي نرسد، فرياد است»!
و اما كلامي با «مسوولان و برنامهريزان» صدا و سيما و آن اينكه: بياييد، براي يكبار هم كه شده، يكطرفه به قاضي نرفته، از شهروندان، نه به سبك و سياق و روشِ تلقيني، دستساز، تكراري و نخنماي شناخته شده آن سازمان كه در قالبِ يك نظرسنجي علمي و استاندارد، ميزان رضايتمندي مخاطبان را از عملكردِ رسانه تحت مديريتتان جويا شده و نتيجه را بدونِ مميزي و كم و كاست به آگاهي شهروندان برسانيد!
نتيجهاي كه بيترديد جز نارضايتي عمومي از اين دستگاهِ پهن پيكر و هزينهبر، پيام ديگري نخواهد داشت.
قبول داشته باشيم، صدا و سيما با توجه به، دارا بودن رقم بالا و تصاعدي بودجه سالانه، امكاناتِ فراوانِ در اختيار و خيلِ عظيم نيروي انساني، در انجام وظايف قانونياش ناتوان نشان داده است، پيوسته كميتش لنگ و برخلافِ وظيفه ذاتياش، نه تنها جلودار و پيشگام نبوده كه در بسياري از مقاطع حساس و به ويژه در آنچه به رويدادهاي سياسي كشور مربوط ميشود، لاكپشتوار و به گونهاي باور نكردني با فاصله قابل توجهي عقبتر از خواست عمومي و حتي در مخالفت آشكار با «آن» گام برداشته است!
تو گويي با وجود نياز مُبرم جامعه بر لزوم تغيير در نوع نگرشِ به برنامههاي گوناگونِ اين سازمان، هنوز هم «در» بر همان پاشنه ميچرخد!
«موضعي» كه با اساسنامه، خطمشي و فلسفه وجودي «اين ابررسانه» در عمل همخواني نداشته و ندارد.
و هر چه زمان ميگذرد، با خواستها و نيازهاي روزِ كشور، به ويژه انتظارات نسل جوان زاويه بيشتري به خود ميگيرد.
صاحبنظرانِ وسايل ارتباطِ جمعي بر اين باورند، آنگاه كه رسانهاي از جوابگويي منطقي، متناسب با نياز جامعه هدف و بهموقع، در بر آوردن خواستههاي بحق مخاطبان باز ماند و در توليد و پخش برنامهها بينظري و بيطرفي را رعايت ننمايد و در نتيجه حقوقِ شهروندان ناديده گرفته شود، بيترديد اعتماد عمومي يعني بزرگترين و كارآمدترين سرمايه اجتماعي را از دست خواهد داد و پيشاپيش ميدان را دو دستي، به رقيبان واگذار خواهد كرد!
وضعيت ناخوشايندي كه صدا و سيما با رويكردي كه در پيش گرفته است، دارد به آن نزديك ميشود! كه اگر وضع به همين منوال پيش برود كه اينچنين مينمايد، ديري نخواهد پاييد، قافيه را به رقيبان خواهد باخت!
تجربه ميگويد:
وقتي منوي آشپزخانهاي تكراري و بيكيفيت باشد و سرآشپز، بنا به علتها و تحتتاثير عاملها و انگيزههايي چند كه شرح آن در اين يادداشت نميگنجد، خواسته و اي بسا ناخواسته به استفاده از غذاهاي مانده و بيكيفيت و تكراري به اهلِ خانه بسنده نمايد، به هزار و يك دليل با استشمام بوي غذاي آشپزخانه «همسايگان»، شامه اهلِ خانه تحريك و هوس خوردن «غذاهاي آنچناني» به سرشان ميزند و در چنين حالتي از «آشپزخانه خودي» رويگردان و به استفاده از غذاهاي «آشپزخانه ديگري» تمايل پيدا ميكنند! ضمنِ پذيرشِ وجود پارهاي از موانع و مشكلات، بر سرِ راهِ مديران و دستاندركاران اين رسانه، جا دارد به اين واقعيت غيرقابل كتمان اذعان كرده و بپذيريم، اين «آشپزخانه»، نيازِ به «بازبيني» منوي خود دارد كه اگر در انجام اين مهم آستينها بالا زده نشود، زودتر از آنچه تصورش ميرود، از رونق خواهد افتاد و همين مشتريهاي فعلي را نيز اندك اندك، از دست خواهد داد!