خاطرات سفر و حضر (201 )
اسماعيل كهرم
در انگلستان دوره مطالعات پرندگان را ميگذراندم. در يك موسسه، آموزش و پرورش و رهاسازي پرندگان قابل شكار، مانند قرقاول و كبك را ميديدم. تخم پرندگان را جمع ميكرديم، داخل ماشين جوجهكشي ميگذاشتيم و وقتي كه به سن بلوغ ميرسيدند، آنها را رها ميكرديم؛ مراقبتهاي پزشكي مانند واكسن و مراقبتهاي ويژه در تمام مراحل ادامه داشت. وقتي كه پرندگان رها ميشدند با ماشين تغذيه ميشدند تا روز شكار آنها فرا ميرسيد. تعدادي از علاقهمندان شكار قرقاول، تمام هزينههاي عمليات پرورش را پرداخته بودند تا يك و حداكثر دو روز در اين مركز يك صندلي براي شكار داشته باشند. پرندگان به طرف تفنگداران كه در نقطهاي ثابت و در انتظار پرندگان نشسته بودند، رانده ميشدند. درختهاي مرتفع مانع از پرواز كوتاه قرقاولها شده و وقتي كه آنها اوج ميگرفتند، در تيررس تفنگداران واقع ميشدند و آنها آتش باز ميكردند... هزينه داشتن يك صندلي در اين موسسه براي شكار بسيار گران بود. تفنگداران كليه هزينه دهها شكاربان و وسايل و غذاي لازم براي پرندگان را براي يك يا دو روز شكار تقبل ميكردند. آن روز به ما گفته شد كه پرنس چارلز براي شكار ميآيد! فاصله زياد بود و ما هيچ وقت ايشان را نديديم ولي چند بار ساچمههاي فشنگها، چون تفنگ را پايين نگه داشته بودند به سينه من و چند نفر ديگر برخورد كرد. در پايان روز مديرمجموعه از ما پرسيد كه چند نفر برخورد ساچمهها را حس كردند؟ 4 نفر بوديم. او گفت به چارلز گزارش خواهد داد كه پروتكل را رعايت نكرده. بايد سر تفنگ خود را بالاتر ميگرفته. اين كار از هر كس سر زده خطاست و نبايد تكرار شود.