ادامه از صفحه اول
ده نكته درباره يك خبر ۲
هر گاه خانواده واحد سياسي شد، خوب و بد آن به حساب همه نوشته ميشود. مثل ديگر خانوادههاي سياسي ايراني. متاسفانه در ايران اين قاعده جاري است و بسياري از سياستمداران، رفتارهاي خانوادگي دارند. در خانواده سياسي ارتقاي جايگاه زن و فرزند به واسطه پدر است. پس بر اساس قاعده منطقي «من له الغِنم فعليه الغُرم»؛ هر كس غنيمت ميبرد غرامت ميپردازد، بايد داوري كرد. اگر سياستمدار از ابتدا خرج خود و خانواده را به كلي جدا كند، در اين صورت هيچ مسووليتي متوجه او نيست.
۵ـ آيا واكنش آقاي قاليباف مناسب بود؟ اصولا عيار سياستمداران و طرفداران آنان هنگام اقناع و توجيه افكار عمومي درباره خطاها و پرسشها معلوم ميشود. ظاهرا ايشان گروه مشاوره كاركشته ندارد. او در همه فعاليتهاي سياسياش ابتدا پرتوان ميآمد، ولي در دقيقه ۹۰ بازي را ميباخت. چرا؟ چون مشاور آگاه و دلسوز ندارد و ظاهرا قادر به تصميمگيري موثر نيست. براي مثال گفتند او با اين سفر مخالف بوده. بعد كسي پاسخ نداد پس چرا رضايت خروج از كشور را داده؟ گفتند توطئه يك نهاد خاص عليه رييس مجلس است. نگفتند كه اين چه حكومت يكدستي است كه عليه رييس مجلسش توطئه امنيتي ميكنند؟ گفتند بيمار بوده و به خانه نميرفته! به علاوه چرا در چنين شرايطي احتياط نميكند و مانع چنين سفر خانوادگي نميشود؟ اين واكنشها نشان داد كه حداكثر افق ديد مشاوران محترم تا يك متري است و تصوري از ابعاد ماجرا و پاسخهاي متقابل و احتمالي ندارند. هر سرمهاي كه ميخواهند به چشم ماجرا بكشند، آن را كورتر ميكنند. پاسخهاي شخص آقاي قاليباف نيز نوعي جدل و حاشيهروي بود و هيچ چيزي را روشن نكرد. يكي ديگر نوشته بود كه رفتن خانواده هاشمي به سد لتيان در روز عاشورا چه فرقي با تركيه رفتن خانواده قاليباف وسط ماه رمضون داره؟ توجه ندارد كه اول؛ آن را خود آقاي هاشمي نوشته و پنهانكاري و رياكاري نكرده بود. دوم؛ براي همان كار كلي حمله به او كرديد كه به گمان من هم تا حدي منطقي بود كه يك روحاني كه رييسجمهور هم هست نبايد در آن روز چنين كند. اينگونه دفاعيات بدتر از هر حملهاي است. ديگري گفته بود كه به نظر من اگر همين سرنخ رو دنبال كنيد، ميتوانيد بفهميد كي لو داده كه حاج قاسم تو كدوم پرواز بوده؟ اين حد از حرفهاي بيربط زدن براي توجيه و حل يك رفتار نه چندان مهم نوبر سياست نواصولگرايانه است. براي توجيه و دفاع از اين كار، يكي تصوير خانوادگي غيرمنسجم از آنان ارايه ميدهد. ديگري ياد طرح صيانت ميافتد و ميگويد بقيه مسوولان از اين موارد بدتر دارند!! بايد طرح صيانت را تصويب كرد. خلاصه وجود چنين مدافعاني، فرد را از وجود هر مخالفي بينياز ميكند. سومي هم به عنوان دفاع از رييس مجلس گفته كه اين يك پروژه امنيتي عليه رييس مجلس است و پاي يك نهاد در ميان است، اين ادعا به تعبيري تف سربالاست، زيرا اين چه حكومت و چه مجلسي است كه در يك ساختار كاملا يكدست عليه رييس مجلس چنين توطئه امنيتي ميكنند و اتفاقي هم عليه توطئهكنندگان نميافتد؟ به علاوه فرض كنيم چنين باشد، رييس مجلس بايد پيشاپيش متوجه اين تعقيب و مراقبتها عليه خانوادهاش و خودش باشد و در اين صورت مطلقا اجازه ندهد كه چنين سفري انجام شود. از اينها گذشته آيا نميتوان پرسيد: ساختاري كه عليه رييس مجلس خود تجسس رسمي كند كه قطعا خلاف قانون و مستوجب مجازات است، با ديگران و شهروندان عادي چه خواهد كرد؟ ديگري هم به شكل مضحكي ماموريتهاي انقلابي و خيالي براي اين سفر جعل ميكند. ديگري هم همه ارزشهاي ديني را براي مالهكشي ماجرا خرج ميكند. به نظرم اينگونه دولتمردان و گروههاي مشاورانشان بايد در فعاليتها و رويكرد سياسي خود تجديدنظري اساسي كنند./ادامه دارد
عبرت از تاريخ يا تكرار آن؟
بر خلاف عبرتهايياند كه بايد از آموختههاي تاريخيمان بگيريم. گويا غارت سرزمينمان توسط بيگانگان يا دسيسهها و چشم طمع آنها به سرزمينمان در گذشته را از ياد بردهايم. «بيچاره ملتي كه تاريخ خود را به فراموشي بسپارد». درك نادرست از تاريخ و ميراث فرهنگي كشور؛ تهديدي براي نشانگان هويتي و افتخارات تاريخي آن است. در روزهاي گذشته، سخن از طرحي جنجالي در مجلس به ميان آمده است كه تصويب و اجرايي شدن آن آسيبي جبرانناپذير بر ميراث تاريخي و فرهنگي و در نتيجه نشانگان تاريخي- هويتي اين سرزمين وارد خواهد ساخت. «گنج دانستن آثار تاريخي» و «مجاز شمردن خريد و فروش آنها»، يك بازگشت آشكار به قرنها پيش است كه ارزش تاريخي ميراث فرهنگي را نميدانستند و از آنها بسان پديدههاي معمول بهره ميگرفتند تا جايي كه سكههاي تاريخي گرانبها را به عنوان وجه رايج به كار ميبردند. در سرزمين ما كه يكي از غنيترين كشورهاي جهان از نظر منابع خدادادي است و موقعيت آن مناسب ثروتآفريني است، چرا سازوكارهاي مديريتي و اقتصادي به گونهاي نمود پيدا كند كه در پي حراج و نابودي خودخواسته رسمي آثار تاريخي خود باشد؟ چرا راههاي عقلاني و مرسوم ديگري براي ثروتآفريني در پيش گرفته نميشود و همانند «فرزندان بيتدبير و تهيدستي كه به جان داشتههاي اجداديشان برميآيند»، برخي در پي از ارزش انداختن و نابودي اين آثار هستند؟ آيا در زمينه مديريت اقتصادي، راههاي ديگر براي ارزآوري و توليد ثروت بسته شده و تنها راه باقيمانده همين خردهريزههاي تاريخي و باستاني است؟ لحظهاي به خود آييم، بينديشيم و بپرسيم كه با ميراث تاريخي سرزمين خود چه ميكنيم؟ ميراث تاريخي سيبزميني و فلفل دلمه نيست كه اگر امسال صادر شد، ساليان بعد نيز توليد و كمبود دورهاي آن جبران خواهد شد. ميراث تاريخي، نشان تاريخ بيتكرار است. نشانگر تاريخ افتخارات تمدني يك سرزمين است. كمي بينديشيم تا به خاطر حراج كردن آثار تاريخي، شرمنده نسلهاي بعدي نباشيم.