ضرورت ترسيم چشمانداز
براي فعاليت موزهها
فاطمه احمدي
موزه دانشگاهي به مجموعهاي از آثار اطلاق ميشود كه به منظور تسهيل و كمك در امر آموزش، در موسسات آموزش عالي به نمايش گذاشته ميشود. رويكرد دانشگاهها در تاسيس موزه، اين است كه بتوانند بخشي از تاريخ و هويت خود را در اختيار پژوهشگران و دانشجويان و ديگر مراجعان قرار دهند. تنوع و گستردگي موضوع اين موزهها از موضوعاتي شامل: پزشكي تا ادبيات و از نجوم تا رياضيات ميتواند فرصت خوبي را فراهم آورد تا اينگونه فضاها از شكل منجمد و محدود به امور آموزشي و پژوهشي بيرون آمده و به مجموعههاي زنده و پويا تبديل شوند و به اين بهانه پيوندي محكم بين دانشگاه و جامعه ايجاد شود. با وجود اهميتي كه دنيا براي اين موزهها قائل است، ما در ايران تعداد بسيار زيادي موزههاي بلاتكليف دانشگاهي داريم. موزههايي كه در دوره وزارت يا رياست فردي بر دانشگاه ايجاد يا افتتاح شده و بعد به حال خود رها شدهاند. ايجاد موزههاي دانشگاهي در عين اينكه اتفاق مثبتي است، از منظري ديگر مورد نقد است. مديريتهاي كوتاهمدت در دانشگاهها باعث ميشود چشماندازي بلندمدت براي موزههاي دانشگاهي ترسيم نشود. در حوزهاي كه بهطور تخصصي در آن مشغول به كار هستم (موزه پزشكي) بارها در بيمارستانهايي كه رويكرد آموزشي دارند، شاهد وجود مجموعههاي بسيار ارزشمندي بودم كه حاصل دسترنج افراد دلسوزي بودند كه طي گذشت سالها، با وجود كمبود امكانات، تجهيزات يا تاريخ شفاهي را جمعآوري كردهاند كه به عنوان نمونه حاصل ريشهكن كردن بيماري خاصي بوده كه اين خود به نوعي دستاوردي در حوزه تاريخ پزشكي محسوب ميشود. زماني كه يك مركز بيمارستاني با اين مجموعهها و به عنوان بخشي از بدنه دانشگاه تصميم به ايجاد موزه ميگيرد، اتفاق مثبتي است. اما تفكر اشتباه از جايي شروع ميشود كه با تغيير مديريتها، چشماندازها و اهداف و برنامهها تغيير ميكند. از طرفي مديري كه قصد ايجاد موزه براي دانشگاه تحت مديريت خود را داشته، براي اين موزه، به اندازهاي كه بايسته و شايسته است براي داشتن چارت اداري تلاش نكرده كه نتيجه آن مغفول ماندن و فراموش شدن موزه بعد از گذشت سالها عدم پيگيري ميشود. تصور اين موضوع كه صرفا با داشتن چند ويترين و چند سند يا يك مجموعه ميشود يك موزه دانشگاهي ايجاد كرد، تفكر اشتباهي است. يكي از ضروريترين عوامل براي ايجاد يك موزه دانشگاهي، ترسيم چشماندازي بلندمدت با برنامهاي روشن است تا موزه دانشگاهي تبديل به انباري براي آثار اسقاطي دانشگاه نشود و بتوان در صورت نياز بخشهايي را در آينده به آن اضافه كرد. اين بزرگترين دردي است كه ما موزهداران در حوزههاي مختلف به خصوص خارج از وزارت ميراث فرهنگي، با آن روبهرو هستيم. باعث تاسف است كه در اغلب دانشگاهها، موزه اتاقي فراتر از يك انباري كه مديران دانشگاه در دوران مديريت آن را به عنوان يك دستاورد معرفي كنند، نيست. يك موزه دانشگاهي بايد بتواند روايت و قصه آن دانشگاه را ارايه كند و رسالت عظيم و سنگين خود را در اين حوزه نشان دهد. موزه دانشگاهي را نبايد به موزه افتخارات سازماني تقليل دهيم. اگر اين نگاه را داشته باشيم، ميتوانيم به اين پرسش برسيم كه «اين دانشگاه با داشتن موزه به چه دستاوردهايي قرار است برسد؟»
با تمام اين تفاسير از طرفي بهشدت معتقدم بايد به ديدگاه راهاندازي و نمايش آثار تاريخ دانشگاه احترام گذاشت، چراكه دانشگاه و مجموعهاي كه دانشگاه تحت مديريت آن است، ارگانهاي غير ميراثي محسوب ميشوند و طبيعي است كه ماموريتها و اهداف و دغدغههاي ديگري داشته باشند. بهطور مثال وزارت بهداشت موزه دارد، اما دغدغه اصلي آن سلامت مردم است. دغدغه دانشگاه هنر، تربيت هنرمندان است و... در نتيجه اين دغدغهمندي در ارگانهاي غير ميراثي كمرنگتر ميشود. اما بسيار ديده شده كه با وجود منابع محدود و اندك، در مقطعي خاص، يك مدير دغدغهمند موزهاي را ايجاد ميكند كه باعث حفظ برخي اسناد و مجموعهها ميشود و اين اقدام و جمعآوري اين آثار در دل دانشگاهها در بلندمدت ميتواند ارزشمند باشد. متاسفانه ديده شده كه بسياري از دانشگاهها، آثار و اشيايي كه روزي ميتوانستند روايتگر تاريخ آن دانشگاه باشند را به عنوان آثار اسقاطي از مجموعه خود خارج كردهاند. اما از طرفي هم شاهد اين موضوع هستيم كه به دليل اصولي نبودن روند ايجاد موزه و نبود چشمانداز بلندمدت براي فعاليت آن، با آمدن مدير جديد، كليه برنامهها تغيير كرده و سياستهاي جديد جايگزين ميشوند. نتيجه اين امر متولد شدن تعداد زيادي موزههاي ناقصالخلقه دانشگاهي است. بدين معنا كه بعد از زحمت و تلاش و پيگيري فراوان موزهاي در دانشگاهي تاسيس ميشود، اما از آنجا كه به اندازه كافي درباره چگونگي فعاليت آن فكر نشده و از متخصصان اين حوزه مشاوره گرفته نشده است، اين موزه يك موزه قابل ارايه در طولاني مدت نخواهد بود، بلكه يك موزه با نواقص فراوان است. دليل اين ناقصالخلقه بودن نبود برنامه، تغيير مديريتها و روي كار آمدن افراد غيرمرتبط است كه دغدغه چنداني در حوزه موزهها ندارند. اين نكته را به دانشگاهها يادآور ميشويم كه اگر بخواهيد موزه داشته باشيد بايد چارچوبهاي موزهاي را رعايت كنيد. اينكه دغدغه شما سلامت يا موارد ديگر پژوهشي و دانشگاهي است و از طرفي علاقهمند به داشتن موزه هستيد، دليل بر اين نميشود كه ساختماني را در دوره رياست يك فرد، به عنوان موزه در كارنامه كارياش ثبت كنيد اما بعد از افتتاح به اين مجموعه با ارزش اهميتي ندهيد و پيگير فعاليت آن نباشيد. اين سرنوشتي است كه بسياري از موزههاي دانشگاهي با آن مواجه هستند.
عضو هيات اجرايي كميته جهاني موزههاي دانشگاهي جهان (يومك)