متن و بافت
عباس عبدي
چند روز پيش ويديويي منتشر شد كه از يك خودروي شخصي مقادير معتنابهي روغن را خارج و به وسيله چند روحاني به داخل منزلي برده ميشود. به نظر ميرسيد كه فيلم را از پنجره روبهروي آن خانه گرفتهاند و افرادي محلي هستند. تعبيري كه از آن فيلم به ذهن متبادر ميشد، اين بود كه در شرايط كنوني و گراني روغن يا فقدان آن، مقادير زيادي را آقايان به خانه ميبرند. پس از آن و در پاسخ به آن فيلم، ويديوي ديگري منتشر شد كه نشان ميداد آن فرد روحاني در ميان مجموعهاي از چند ده يا صد بسته كمك معيشتي ايستاده و درباره اقلامي كه قصد دارند براي نيازمندان كمك كنند با خبرنگار گفتوگو ميكند و در پاسخ به ويديوي اول ميگويد كه به اين تبليغات سوء نيز اهميت نميدهند. البته معلوم نيست كه آيا كل فيلم اول و فيلم تكميلي، بخشهاي گوناگون يك برنامه بودهاند تا نشان دهند كه چنين تبليغات منفي عليه روحانيون وجود دارد يا اينكه فيلم اول با همان هدف تبليغات منفي تهيه و منتشر شده و فيلم دوم پاسخي به آن است؟ هر كدام كه باشد در يك مساله تغيير ايجاد نميكند. اينكه چرا از فيلم اول چنان برداشتي شده بود كه مستلزم پاسخگويي و تهيه فيلم دوم شده است؟ آيا با انتشار فيلم دوم مشكل حل شده است؟ پاسخ را در يك آموزه زبانشناسي و روانشناسي اجتماعي ميتوان يافت. اين آموزه كه هر «متني» لزوما واجد يك معناي ثابت نيست. شير معاني گوناگوني دارد كه ما برحسب زمينه و بافتي كه در آن به كار رفته است يكي از معاني آن را درك ميكنيم. شير بيشه يا شير آب يا شير مادر سه معنا دارند كه در بافتار جمله و در ارتباط با كلمات ديگر سه معناي متفاوت را به مخاطب منتقل ميكند. حالا اگر كسي بگويد: «شير ديدم.» كدام شير مورد نظر اوست؟ اين معنا را در بافت كلامي و موضوعي گوينده ميتوان دريافت. فرض كنيم كسي بگويد كه در جنگل ميرفتم كه ناگهان شيري ديدم. برداشت همه مخاطبان از اين شير، شير بيشه خواهد بود. حالا يك فيلم نشان داده شود كه او شير آبي را در آنجا ديده است، البته همه متوجه اشتباه خود ميشوند، ولي اگر صد بار ديگر هم موارد مشابه رخ دهد، همه همان برداشت شير بيشه را خواهند كرد، زيرا انتظار ميرود كه انساني در جنگل شير بيشه را ببيند و با ترس آن را ابراز كند، ولي خوب! شير آب هم به عللي ممكن است در آنجا باشد، هر چند براي مخاطبان احتمال چنين پديدهاي اندك است. در اينجا نيز قضيه همين است. وضعيت بافت سياسي و افكار عمومي و نكاتي كه با نقش روحانيت در ساختار قدرت وجود دارد، و پولهايي كه در قانون بودجه براي نهادها و فعاليتهاي مرتبط با آنان تصويب شده است، به علاوه وضع عمومي اقتصاد جامعه، همگي بافتاري عيني را ايجاد ميكند كه تصاويري اينچنيني را فوري به اقدامي براي احتكار و رانت و زيادهخواهي، تعبير و تفسير خواهد كرد. در حالي كه در يك بافتار متفاوت ممكن است حتي اقدامات نامناسب و فاسد را نيز به عنوان اقدامي نيكو برداشت كند. بنابراين با بيتوجهي به اين بافتِ افكار عمومي و برداشتهاي طبيعي ناشي از آن هيچ مشكلي حل نميشود. نميتوان گفت ما براي خدا كار ميكنيم و كاري به سخنان ديگران نداريم. كوشش براي تغيير اين بافت، از تهيه و توزيع آن حمايتهاي معيشتي مهمتر است. اين حديث كه از مواضع تهمت بپرهيزيد، ميتواند چراغ راه شود. در داستان مربوط به اين حديث آمده است كه حتي پيامبر (ص) نيز ميكوشد از چنين مواضعي پرهيز كند، ديگران كه جاي خود دارند. پرسش اين است؛ چه كارها و اقداماتي صورت گرفته كه زمينه چنين بدبينيهايي را ايجاد كرده است؟ رفع اين مساله و اصلاح بافت افكار عمومي وظيفه اصلي است و مصداق پرهيز از مواضع تهمت است كه در يادداشتي ديگر با اشاره به مورد ديگري به آن ميپردازم.