پاپ لهستاني در لهستان كمونيست
مرتضي ميرحسيني
يك: نامش كارل جوزف ويتولا و لهستاني بود، اهل كشوري كه كمونيستها بر آن حكومت ميكردند. اما اكتبر 1978 به نام ژان پل دوم، رييس كليساي كاتوليك شد. سال 1979 در چنين روزي، براي ديدار با مردم كشورش به لهستان برگشت. پاهايش كه از پلكان هواپيما به زمين رسيد، زانو زد و خاك كشورش را بوسيد. نوشتهاند: «جمعيتي عظيم، پرشور و ستايشگر به استقبالش آمده بودند و او بازوانش را به نشانه تبرك آنها از هم گشود. هوا بسيار گرم بود، بالاي 40 درجه سانتيگراد. پاپ طي هفت روز آتي، به گوشه و كنار وطنش سفر كرد. تقريبا يكسوم جمعيت لهستان به خيابانهاي شهرهايشان آمدند تا شخصا و از نزديك او را ببينند. مردم ساعتهاي طولاني، در هوايي به شدت داغ، در طول مسير منتظر ميماندند تا حتي شده فقط براي يك لحظه ببينندش. اين ديدار ثابت كرد كه كليساي كاتوليك بعد از سه دهه حكمراني كمونيستهاي خداناباور بر لهستان، همچنان وفاداران بسيار پرشماري در بين لهستانيها دارد؛ بسيار پرشمارتر از كمونيستها. هر بار بالغ بر دو ميليون نفر در برخي نمازهاي دستهجمعي پاپ در فضاي باز در لهستان حضور پيدا ميكردند. آخرين موعظهاش طي اين سفر در دهم ژوئن در شهر كراكوف بود كه بنا به اذعان مقامات حكومتي، بزرگترين گردهمايي در تاريخ لهستان بود.»
دو: پاپ -يا در واقع ويتولاي لهستاني - باور داشت خداوند او را به دليلي به رياست كليساي كاتوليك رسانده است و او نسبت به كشور و مردمش، وظيفهاي خاص دارد. حكومت لهستان ابتدا مخالف سفر پاپ بود و بعد هم به اجبار و اكراه، به آن تن داد. توافقاتي ميان دو طرف انجام شده بود. اينكه «پاپ ژان پل دوم در جريان سفرش به لهستان مطلقا هيچ حرف و سخني كه حاوي كوچكترين اعتراضي به كمونيسم يا تحريكآفرينيهاي كمونيستستيزانه مذهبي باشد، بر زبان نياورد.» او چنين كرد. حداقل به ظاهر به آنچه قولش را داده بود، عمل كرد. از كمونيستها و در مخالفت و نكوهش آنان چيزي نگفت، اما از انسان و از شأن و كرامت انساني حرف زد و از حقوقي گفت كه همه انسانها بايد از آن برخوردار باشند. حقوقي كه به آساني پايمال ميشود. شنوندگانش اين صحبتها را در چارچوب حب و بغضهاي زمانه تفسير كردند و آن را حملهاي سنگين به حكومت كشورشان فهميدند. به قول ويكتور شبشتين «پاپ طوري به مردم روحيه داد و آنها را برانگيخت كه تا پيش از آن سابقه نداشت. او به طرز سرنوشتسازي كمونيسم را مجروح كرد... پاپ هرگز به صورت علني حرفي عليه رژيم يا كمونيسم نزد، اما صرفِ بازگشت پيروزمندانهاش به وطن معادل بود با فراخواني صريح و روشن به مقاومت عليه سركوب، به جاي مصالحه و كوتاه آمدن در برابر رژيم.» ناگفته نماند كه مدتها پيش از اين سفر، يوري آندروپوف رييس كاگب خطر پاپ لهستاني را براي حكومتهاي بلوك شرق پيشبيني كرده بود. ميگويند شب انتخاب ويتولا به مقام پاپي، به سفير لهستان زنگ زد و گفت: «چگونه چنين اتفاقي افتاد؟ تو چگونه اجازه دادي كه شهروند يك كشور سوسياليستي به عنوان پاپ جديد انتخاب شود؟» و بعد اضافه كرد: «اين براي همه ما خطرناك است.»