• ۱۴۰۳ دوشنبه ۵ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5224 -
  • ۱۴۰۱ دوشنبه ۱۶ خرداد

نگاهي به نمايش «ميز» به نويسندگي و كارگرداني شايان شهرابي

در مسير فشردگي تمام‌عيار

محمدحسن خدايي

نمايش «ميز» بازتابي است از فشردگي فضا در يك زيستگاه خانوادگي. اين فشردگي در طول اجرا چنان در حال تزايد است كه بدن‌ها در يك وضعيت پرتنش هميشگي نسبت به اشيا و آدم‌ها باشد. اگر اين نكته را مفروض بگيريم كه اثر فشردگي در نهايت مي‌تواند به برهم‌ريختن توالي‌هاي زماني منتهي شود و از دست رفتن فضامندي را دامن بزند، در نمايش «ميز» اين فشردگي به متراكم شدن زمان، مكان و فضا شدت خواهد بخشيد. شايان شهرابي در مقام نويسنده و كارگردان با نگاهي به نمايشنامه «ميز» بهار كاتوزي، تلاش دارد با كاستن از متن و گفت‌وگوهاي بي‌سروته خانوادگي، با رويكردي كمينه‌گرايانه به فرمي از اجرا دست يابد كه گويا استعاره‌اي است از آن آينده‌اي كه از دل بورژوازي مستغلات در حال پديدار شدن است و بالطبع مشغول بلعيدن تمامي عرصه‌هاي زيستن بشر امروزي. بنابراين به شكل هوشمندانه‌اي اين به تاراج‌رفتگي و غارت فضاهاي خصوصي افراد در خانه‌هاي جديد به نمايش گذاشته مي‌شود. اگر مفهوم فضا را با توجه به گفتار فوكو مبتني بر «بدن، سكسواليته، خشونت و امر تراژيك» بدانيم، فضاي فشرده و در حال انقباض «ميز» از دل برهم‌كنش اين نيروها برساخته مي‌شود و به‌تدريج اضمحلال مي‌يابد. «ميز» در رابطه با خانواده‌اي است مشتمل بر پدر و مادر، دختر و پسر، يك عمو و مردي كمابيش غريبه كه در گوشه‌اي از اين خانه، مشغول خياطي است. اين تركيب نامتعارف انساني در فضاي تنگ يك خانه، نشانه‌اي است از اجبار به گذران زندگي. كوچك‌ترين جابه‌جايي‌هايي مانند داستان‌هاي كافكايي، مشمول مشقت، مراقبت و هراس از برخورد با ديگري است. پس بي‌جهت نيست كه بدن‌ها كاريكاتوري و گروتسك هستند و تمناي گريز از نگاه خيره ديگران و يافتن ماوا و ملجايي براي اندكي خلوت و كناره‌گيري از هياهوي جهان اطراف از اصلي‌ترين نيازهاي اين افراد اما فضاي داخلي اين خانه چنان تنگ و فشرده است كه في‌المثل شخصيت دختر براي يافتن فضايي مناسب براي درس خواندن، مجبور است به داخل كمد چوبي برود يا زير ميز پناه بگيرد تا شايد دقايقي از اين شلوغي تمام‌عيار خلاص شود و چيزي بياموزد.
نمايش «ميز» اين نكته را عيان مي‌كند كه چگونه در يك وضعيت غيرانساني، «زندگي روزمره» بدل به امري هولناك و كسالت‌بار مي‌شود. اگر «امر روزمره» را ميانجي زندگي فردي با تاريخ كلي جهان فرض بگيريم، اين واقعيت غيرقابل چشم‌پوشي است كه بدون داشتن يك «زيستگاه» مناسب، اصولا «زيستن» ناممكن خواهد بود و امر روزمره به محاق خواهد رفت. ديالكتيك «زيستگاه» با «زيستن» يكي از مولفه‌هاي برسازنده مناسبات دروني نمايش «ميز» است. خانه‌اي كه در اينجا بازنمايي مي‌شود، فاقد امكانات اوليه براي يك زيستن انساني است. سرمايه‌داري مستغلات در شهرهاي كوچك و بزرگ براي انباشت بيشتر پول، اين مصيبت‌ها را بر سر آحاد مردم آورده و آنان را در فضاهاي تنگ و تاريك، به دام انداخته تا توهمي از داشتن سرپناه و سكونت را در ذهن خويش بپرورانند؛ اما آن چشم‌اندازي كه «ميز» ترسيم كرده مانند نقاشي‌هاي فرانسيس بيكن، هولناك است و در چنبره تمام‌عيار خشونت نمادين. به عنوان مثال فيگور پدر را به ياد آوريم كه چگونه در جايگاه اقتدار نشسته و بي‌وقفه دستوراتي در باب زمانِ شام خوردن و دور يك ميز نشستن صادر مي‌كند. اينجا هم با همان كليشه تاريخي «خانواده موفق بر گرد يك ميز غذاخوري» مواجه هستيم كه قرار است نشانه‌اي باشد از امكان تداوم يافتن نهاد خانواده در جهان معاصر. كليشه‌اي كه در اين اجرا هر بار تلاش شده با دفعه قبل تفاوت‌هايي داشته باشد و مثلا فرم قرار گرفتن ميز و طرز نشستن افراد را بر گرد آن، واجد تلاطم و خلاقيت كند اما مناسبات پدرسالارانه همچنان در اين خانه بازتوليد مي‌شود؛ هر چند مقاومت‌هاي كوچك اعضاي خانواده در مقابل اين ميل فزاينده پدر به فرمان دادن و به انقياد كشاندن گاهي نمود يابد.
بهار كاتوزي در نمايشنامه «ميز» خانواده‌اي را روايت مي‌كند كه خانه‌شان در معرض خرابي است و به هنگام باد و باران، بي‌پناه در مقابل رطوبت و قطرات آب. اعضاي خانواده هم فهم مشتركي از منافع جمعي خويش ندارند و مدام بر سر مالكيت خانه و اينكه چه كسي سازنده اين ساختمان در حال ويراني است، جدل مي‌كنند. واقعيت اين است كه براي در امان ماندن خانه و خانواده از گزند مشكلات، ‌بايد دست به ساختار خانه زد و آن را تعمير كرد. جالب آنكه دختر اين خانواده تحصيلاتي در زمينه معماري و عمران دارد و از جانب پدر و پدربزرگ به هيچ انگاشته مي‌شود، چراكه پذيرفتن خطاي آغازين در ساختن خانه امري خطرناك و نابخشودني است. شخصيت‌هاي نمايش «ميز» نامتعارف هستند اما شايد عجيب‌ترين آنان «عمو» باشد. مردي كه مدام با گفتارهاي به نسبت طولاني در مقايسه با ديگران، جملاتي حكمت‌آميز در باب زندگي بيان مي‌كند. شايان شهرابي در اجراي نمايش «ميز» به گفتار «عمو» ميدان مي‌دهد تا در طول اجرا بيش از ديگران حرف بزند. در نتيجه اغلب گفت‌وگوهاي نمايشنامه بهار كاتوزي كنار گذاشته مي‌شود. دراماتورژي متن نمايشنامه از كلام مي‌كاهد تا آن فضاي فشرده و تنگ داخل خانه ساخته شود. نمايش «ميز» اين حقيقت را بازتاب داده كه چگونه كرامت انساني اين روزها با هجوم بورژوازي مستغلات به عرصه‌هاي مختلف زيست بشري، به مخاطره افتاده است. اجرا تلاش نمي‌كند از اين فضاي فشرده و ملال‌زده بيرون بيايد؛ چون نيروي چنداني براي مقاومت در مقابل اين خوارشدگي در خود نمي‌يابد. بدن‌هايي كه در يك «ناوضعيت» گرفتار آمده‌اند و حداكثر كنشي كه براي رهايي از خود بروز مي‌دهند مانند پسر خانواده چيزي است شبيه خزيدن به فضاي كوچك حمام و بالا و پايين پريدن با موسيقي الكترونيك. طنز ماجرا اينجاست كه فضاي مشترك حمام و سرويس بهداشتي، حتي اين خلوت را از پسر دريغ مي‌كند چراكه بالاخره يكي از افراد خانه براي قضاي حاجت به اين مكان مراجعه خواهد كرد.
نمايش «ميز» جهان خودبسنده‌اي را مي‌سازد يادآور زندگي افراد در حاشيه‌هاي شهر. زيستگاه‌هايي كه در اين حاشيه‌ها ساخته شده‌اند تاب مقاومت در مقابل جريان سرمايه را ندارند و روزانه از ابعادشان كاسته مي‌شود.
بازيگران نمايش «ميز» با آن تقلا كردن‌هاي بي‌حاصل، به شكل دايمي در معرض هجوم سرمايه‌داري و همچنين بلاياي طبيعي چون توفان و سيل هستند. شبيه فيگورهاي در حال رنج كشيدن نقاشي‌هاي بيكن كه به گوشه‌اي از جهان حاشيه‌اي پرتاب شده و حتي با فرياد كشيدن‌هاي مدام كسي قرار نيست صداي‌شان را بشنود. دوزخي اين جهاني كه هر نوع فرديت را به محاق برده و نيروهاي حياتي بدن را در اصطكاك هميشگي با بدن‌هاي ديگر، مستحيل مي‌كند. از ياد نبريم كه سوژه مدرن به حداقلي از خلوت و تنهايي احتياج دارد تا فرديت خويش را بسازد. نمايش «ميز» نشان مي‌دهد كه اين تنهايي و خلوت ناممكن شده است. در مقابل ديرزماني است كه شكاف‌هاي اجتماعي و سياسي در جهان معاصر به مرز خطرناكي رسيده و حتي استعاره خانواده موفق و سالم كه بر گرد يك «ميز» مي‌نشستند و در باب علايق‌شان گفت‌وگو مي‌كردند به امري دور از دسترس بدل شده است. نهاد خانواده اين روزها بحراني است و محل نزاع والدين و فرزندان. گرچه اين نهاد اجتماعي همچنان يكي از آخرين سنگرهاي مردمان مستاصل و بي‌پناه است اما زير هجوم نيروهاي ويرانگر، نفسش به شماره افتاده است.
در پايان مي‌توان اين نكته را متذكر شد كه اجراي نمايشي چون «ميز» را مي‌توان صدايي تازه از نسل نورسيده تئاتر اين مملكت دانست. بازيگراني جوان و كم‌تجربه كه با تمرين زياد و طولاني، توانسته‌اند در خدمت اجرا باشند و سياست‌هاي اجرايي موردنظر كارگردان را به نمايش بگذارند. نمايش «ميز» استعاره‌اي است از آينده‌اي كه با سرعت به سمت ما و خانه‌ها و زيست‌ ما مي‌آيد. در اين فشردگي رو به تزايد شايد ديگر جايي براي يك «ميز» نباشد و اين آغاز به بيرون جهيدن و يافتن يك زيستگاه انساني‌تر است.  

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون