• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5224 -
  • ۱۴۰۱ دوشنبه ۱۶ خرداد

نگاهي به نمايش «هملت پشتكوهي» به كارگرداني ابراهيم پشتكوهي

بارقه‌ نوري كه به مقصد نرسيد

محسن خيمه‌دوز

هملت پشتكوهي نمايشي از ابراهيم پشتكوهي است كه بخشي از زندگي بومي يك خانواده جنوبي را در يك برهه از تاريخ ايران (دهه شصت) بيان مي‌كند. هم روايت‌هاي زيستي و هم روايت‌هاي فرهنگ جنوبي در يك نمايش در هم تنيده شده و در يك نمايش به يادگار گذاشته شده. اين سنت خوبي است اگر ديگر فعالان حوزه نمايش و تئاتر سعي كنند بخشي از فرهنگ بومي خود را در يك يا چند برهه تاريخي ثبت كنند تا از اين طريق نسل‌هاي بعد ارتباط‌‌شان با گذشته پيوند بخورد. امري كه بسيار حساس و واجب است. نمايش «هملت پشتكوهي» در اين مسير گام برداشته كه گام مهمي است و موفق هم بوده است.
هملت ناميدن نمايش هم بي‌شباهت به هملت شكسپير نيست. جدال و خشونت خانوادگي، سرخوشي و سپس ظهور بحران و نهايتا قتل و كشتن در ميان اعضاي خانواده. پيچيده شدن روابط درون‌خانوادگي و رو شدن بسياري از نهان‌شده‌هاي شخصيتي و زيستي. اينها مي‌تواند مشابهت‌هاي «هملت پشتكوهي» را با هملت شكسپير توجيه كند، اما چرا هملت با پسوند پشتكوهي؟ و نه هملت با پسوندي ديگر و ارجاعي ديگر؟ پشتكوهي البته فقط نام كارگردان نيست، بلكه نام محلي در جنوب و زادگاه كارگردان هم هست. از اين منظر مي‌توان آن را هملتي وابسته به محل پشتكوه دانست ولي از منظر نام كارگردان هم مي‌توان به نام نمايش نظر كرد. اينكه هملتي كه مي‌بينيد هملتي است كه خود پشتكوهي نوشته و تجربه كرده و نه شكسپير. از اين منظر انگار تبي در بين فعالان آثار نمايشي ايجاد شده كه تمايل دارند نام خود را بر نمايش يا در نمايش ذكر كنند. شايد در برخي آثار يا در مقطعي از يك اثر بتوان چنين كرد اما تبديل شدنش به يك سنت به نظر مناسب نيست. بازي‌ها در حد و توان متن خوب اجرا شدند؛ هر چند متن جايي براي بازي‌هاي بهتر نداشت و از اين نظر بايد ويرايشي در متن صورت مي‌گرفت تا فضا براي بازي‌هاي بهتر فراهم شود.
فرم اجراي نمايش فاقد نوآوري صحنه‌اي و بيشتر متكي به اتفاقات دراماتيك درون‌متني بود تا ظهورفرم‌هاي نمايشي و اين مساله جدي اين روزهاي تئاتر ايران است: فقدان نوآوري‌هاي فرمال. برخي هم كه مي‌خواهند در خلق فرم، تجربه‌گرايي پيشه كنند آنقدر افراط مي‌كنند كه متن را نابود مي‌كنند يا ناديده مي‌گيرند و متن نمايشي را به «دستور صحنه» تقليل مي‌دهند. با آنكه متن نمايش هملت پشتكوهي يك اتفاق مهم در روايت‌پردازي تاريخي از يك برهه حساس تاريخ ايران است و با آنكه نمايش به لحاظ فرمال حرفي براي گفتن ندارد اما در اين ميان يك ميزانسن و يك تك‌لحظه‌اي وجود دارد كه مي‌تواند ابتكار فرمال كارگرداني در اين نمايش باشد و شايد با همين لحظه درخشان ولي اندك بتوان فقدان نوآوري فرمال در نمايش را بخشيد و ناديده گرفت و آن لحظه‌اي است كه همه اعضاي خانواده در برابر صفحه تلويزيون به يك‌باره فريز مي‌شوند و همه محو در تماشاي سريال تلويزيوني دهه شصت (احتمالا سريال اوشين). اين فريزشدگي، اين سكوت چندثانيه‌اي و همگاني، از لحظات بسيار درخشان نمايش است كه به‌شدت تاثير دراماتيك دارد و تا آخر نمايش هم تاثير آن بر مخاطب باقي مي‌ماند. مي‌تواند تا مدت‌ها در ذهن باقي بماند و شايد تبديل به يك نقطه‌عطف فراموش‌نشدني نمايش شود. اجراي درست و زيباي همين چند ثانيه نشان مي‌دهد كه نمايش هملت پشتكوهي با قدري دراماتورژي در متن و دراماتورژي در اجراي صحنه‌اي مي‌تواند به يك اثر پيشرو در تئاتر ملي ايران تبديل شود. تئاتري ايراني با فرمي آوانگارد و زيباشناختي كه نياز تئاتر امروز است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون