در اسارت هوش سياه
اينكه در كدام بازه زماني، تحقق اين نيازها در آينده عملي خواهد شد، از اهميت زيادي برخوردار است. بيشتر نخبههاي دانشگاهي كه اين بازه زماني را در داخل كشور بسيار طولاني و دستنيافتني تصور ميكنند به فكر مهاجرت ميافتند اما در اين ميان برخي نخبههاي دانشگاهي در دام وسوسههاي هوش سياه گرفتار ميشوند و براي رسيدن به نيازهايي كه جامعه آنها را ارزشمند تلقي ميكند و كوتاه كردن بازه زماني رسيدن به اهداف ارزشمند زندگي، راهكار را در پيوستن به باندهاي تبهكاري و كلاهبرداري و ارتكاب جرايمي ميدانند كه افراد مجرم با هوش متوسط از انجام آنها عاجزند.
علاوه بر بازه زماني طولاني تحقق اهداف ارزشمند، نخبهها شاهد افرادي هستند كه با هوشي پايينتر و با حداقل تلاش، تنها به واسطه روابط و موقعيتهاي انتسابي و نه اكتسابي به همين اهداف دست يافتهاند. در چنين حالتي رابطه بين «تلاشهاي مشروع و قانوني با كسب موفقيت»، معناداري خود را از دست ميدهد. اين مساله به ويژه درباره افراد با بهره هوش بالا، حساسيت به تبعيض اجتماعي را بهشدت افزايش ميدهد. اختلال در رابطه «هوش با موفقيت» و «تلاش با موفقيت» از عوامل مهم افزايش احساس تبعيض اجتماعي در جامعه ايران است كه تاثيرات عميقي بر بخشهاي مختلف جامعه به ويژه نقش بيبديل نخبهها دارد كه نتيجه آن در خوشبينانهترين حالت انزواي نخبهها و مهاجرت آنها و در بدبينانهترين حالت كشيده شدن نخبهها به باندهاي تبهكاري و دامهاي هوش سياه است.
درجامعه فعلي ايران؛ خواستها و نيازهاي اجتماعي، تناسب معقولي با وسايل و امكانات براي برآوردن آن نيازها و خواستها ندارد. در اين جامعه، بر اهدافي مانند اشتغال، تشكيل خانواده، فرزندآوري، خوشخلقي با اعضاي خانواده، تعهد به ارزشهاي اخلاقي ايراني-اسلامي تكيه و به آن پافشاري ميشود، بدون اينكه وسايل و تمهيدات و امكانات رسيدن به اين اهداف تقريبا براي اغلب افراد جامعه فراهم شده باشد. در چنين جامعهاي، گسترش و شيوع انواع مشاغل و فعاليتهاي غيرقانوني قابل پيشبيني است. نكته مهم ديگري كه در ارتباط با نخبهها و شكاف بين اهداف و ابزارهاي كسب موفقيت در رسيدن به اهداف وجود دارد اين است كه اين شكاف به تدريج پيوند نخبهها را با جامعه تضعيف كرده و آنها را از تعامل با كارگزاران مشاغل قانوني به تعامل و معاشرت با قانونشكنان ميكشاند. بر اساس آنچه آمد، تا زماني كه شكاف بين اهداف و ابزارهاي قانوني رسيدن به آنها در جامعه ايران كاهش پيدا نكند، نميتوان اميدوار بود كه برخي نخبههاي دانشگاهي در نتيجه وضعيت فعلي به ورطه جرايم سازمانيافته و «اسارت هوش سياه» گرفتار نشوند. كاهش وضعيت فعلي جامعه ايران، نيازمند تغيير در رويكردها و سياستگذاريهاي كلان كشور است و تا اين رويكردها اصلاح نشود رشد آسيبهاي اجتماعي اجتنابناپذير خواهد بود.