شرقگرايي و سياست تنش صفر؟!
نصرتالله تاجيك
اگر آنگونه كه در سخنراني رييسجمهور ايران در اجلاس ويديوكنفرانسي سران بريكس پلاس آمده «اين نهاد قادر است به طيف متنوعي از موضوعاتِ مرتبط با دغدغههاي جوامع در حال توسعه بپردازد و دستوركارِ اجلاس حاضر نيز نشاندهنده پيوند مقوله توسعه با امنيت، صلح، بهداشت، محيطزيست و نوآوري است» لذا ما حتي براي نگاه شرقگرايي خود نياز به يك سياست خارجي توسعه محور داريم و نه مقابله محور!» بنابراين دليلي ندارد ايران با اين حجم از بحرانها، چالشها و مسائل مبتلابه كه بر اثر سوءمديريت و بد تعريف كردن گرايشهاي سياست خارجياش ايجاد شده، غرب و امريكا را در مقابل خود تعريف كند. نهايتا ما با امريكا داراي اختلافات سياسي هستيم. همين و بس! و بايد براي حل اين اختلافات روند بين دو كشور و هيزم بياران داخلي، منطقهاي و بينالمللي را مديريت كنيم. قبلا هم گفتهام ضرورتي ندارد براي كسب منافع حداكثري و تامين منافع ملي و مهمتر از آن دو، حفظ سطح بالاي امنيت ملي، در معادلات جهاني كه كنترل را از دست ما خارج ميكند و نميتوانيم تا پايان آن روند را مديريت كنيم، ما را در زد و بند جهاني آسيبپذير ميكند و بايد امتياز بيشتري بدهيم، وارد شويم. اين امر ما را هر چه بيشتر به قدرت سخت و مخصوصا اهرم بازدارندگي هستهاي وابستهتر و جريان مقابل ما را منسجمتر مينمايد و مخالفان و رقباي ما را پيروز ميدان! بنابراين براي استفاده از ظرفيت جديد كنوني تحولات بينالمللي تحت تاثير حمله روسيه به اوكراين حداقل نياز به استراتژي تنش صفر داخلي و خارجي داريم. اين حمله براي تامين خواستهها و دغدغههاي روسيه از جمله دور نگه داشتن ناتو از نزديك شدن به مرزهايش و تحميل يك جنگ نامتوازن، اگر سرآغاز يك نظم جديد جهاني نباشد، حداقل نزديك شدن چين و روسيه به يكديگر و اقدامات و بازيهاي غرب تبعاتي بينالمللي مخصوصا روي بازيگران نوپاي منطقهاي و بينالمللي خواهد داشت كه آنها نميتوانند به راحتي از مولفههاي جديد كه برميشمرم بگذرند! اگرچه اشاره به چند نمونه از اين مولفههاي جديد جهاني زمينه بحث و نتيجهگيري را فراهم ميكند، اما ايران به عنوان يك عنصر تاثيرگذار منطقهاي كه تبعات جهاني هم دارد بدون اتخاذ استراتژي تنش صفر داخلي و خارجي نميتواند از اين شرايط و مخصوصا قدرت اقتصادي چين و نزديك شدن اين كشور به روسيه در معادله جديد به درستي استفاده كند. مقوله تنش صفر را به فرصت ديگري واميگذارم و به چگونگي تامين شرايط تنش صفر در سياست خارجي با راهبرد توسعهاي ميپردازم:
1- از منظر سرزميني و نه در چارچوب سياست و حكومت و بدون آنكه بخواهيم نقش شخصيت در تاريخ را ناديده بگيريم، روابط روسيه و غرب به طور عام و امريكا به طور خاص براي چندين دهه به وضعيت عادي بازنخواهد گشت و اين حالت ژلهاي يك منبع رويارويي بين دو طرف خواهد ماند تا گره با سر انگشت تدبير و نه دندان باز شود! امريكا خيلي دم تيغ روسيه نيست اما اين اروپاي غيرمتحد است كه تفرقهشان در چگونگي رويارويي با روسيه نيز مزيد بر علت شده و بار ديگر اين قاره را به جغرافياي زورآزمايي ميان روسيه و امريكا تبديل خواهد كرد. همانگونه كه الان اوكراين محل زورآزمايي اين دو شده است.
2- اگرچه امريكا فرصتي تاريخي از زمان فروپاشي شوروي پيدا كرده تا با كريه جلوه دادن چهره روسيه و مشغول نگه داشتن اين كشور در اوكراين و به راه انداختن ماشين تبليغاتياش روسها را تضعيف و محدود كند، اما اين امر شايد در مقابل همافزايي نزديك شدن روسيه و چين و تبديل نظام تك قطبي به سه قطبي در درازمدت چندان براي روسها بد نباشد! نظام سه قطبي كنوني جنگ سردي و مقابله قطبها با يكديگر نيست بلكه نظام پيچيده در هم روابط اقتصادي و تلاش براي كسب بازار بزرگتر و روانتر براي چرخش سرمايه و كسب منافع مادي است و شانس و بخت و اقبال ما در درك و فهم اين روابط است كه به جاي مقابله با هر يك از آنها از ظرفيتهاي آنان براي تامين مصالح ملي خود بهرهبرداري كنيم.
3- اين جنگ بافتار تار عنكبوتي چگونگي تبديل نظام تكقطبي دهه آخر نود ميلادي روابط بينالمللي به سه قطبي امريكا، روسيه و چين را نمايان ساخت و كشورهايي مانند ايران كه علاقهمند به بازيگري و كسب سهم خود از كيك جهانيسازي هستند، جاهطلبي آن را داشته و مقدمات سخت و نرمافزاري مورد نياز را هم آماده نمودهاند، ضروري است با شهامت و شجاعت اما دقت كافي به منافع و پيدا كردن جايگاه مناسب خود در منظومه جهاني بينديشند. در اين زمينه راهبرد جديد سياست خارجي ايران بايد حول درك اين تار و پود عنكبوتي نظام بينالمللي موجود و سهيم ساختن اين سه قطب در اقتصاد ايران و باز كردن بازار هشتاد و پنج ميليونياش به سوي آنها باشد كه بسيار اشتها آورتر از بازار رقباي منطقهاي ايران همچون تركيه و عربستان است. بازاري تنوعپسند، شايق، پرظرفيت، خالي از مشاركت بينالمللي و خوشبختانه يا متاسفانه سيريناپذير!
نتيجهگيري: بخواهيم يا نخواهيم هماكنون خلع سلاح خودخواسته تاسيسات هستهاي ليبي توسط قذافي و سرنوشت او و اخيرا تحولات و سابقه خلع سلاح اتمي اوكراين و فراهم كردن زمينه براي تحميل اين جنگ به مردم اوكراين مدنظر مسوولان ايراني قرار دارد، ولي غربيها و مخصوصا سياستمداران و دولت دموكرات امريكا و اروپاييها در آستانه سفر جوزف بورل به ايران توجه كنند پا جاي پاي ترامپ نگذارند! فشار حداكثري راه چاره نيست و ايران را در مسيري نيندازند كه در ادامه كاهش تعهدات برجامي اينگونه دغدغههايش را نيز دخيل و پر نگ نمايد. تحولات محيط پيراموني ايران و نزديك شدن اعراب به رژيم صهيونيستي زمينه را براي فراهم شدن دغدغههاي بيشتر ايران فراهم ميكند و غرب و رقباي ايران بايد نسبت به بازتوليد اينگونه فشارهاي رواني و پيامدهاي آن توجه داشته باشند. ايران نيز به جاي مقابله راه معامله را در پيش بگيرد و ظرفيتهاي بينالمللي و همسايگي را نه در طول يكديگر بلكه در عرض هم ببيند و از آنها براي تامين منافع ملي و حفظ انسجام و امنيت ملي براي اين دوران گذار استفاده كند! اين رويكردهاي دو طرف به نفع جهان، منطقه و مردم ايران است. انشاءالله!