فشارهاي بياثر عليه نخبگان فرهنگي
با پيدا كردن شغل يا امكان مشاركت سياسي، رويكرد مردم نسبت به حكومت به سرعت تغيير كرده و بهبود مييابد. مشكلات پايدار عموما اجتماعي و به ويژه فرهنگي هستند. هيچ اقدام كوتاهمدتي براي تغيير بنيادي نگاه فرهنگي وجود ندارد. تغييرات فرهنگي بسيار آهسته هستند و هنگامي كه گذشت زمان شامل آن ميشود، به يكباره قابل برگشت نيستند. اين تغييرات فرهنگي محصول چه فعاليتهايي هستند. نهادهاي رسانه، دين، آموزش و پرورش، خانواده و نخبگان فرهنگي، عوامل اصلي در تغييرات هستند. در چند دهه گذشته كاركرد آنها دچار اختلال شده است. رسانه رسمي در اصل ناتوان از فرهنگسازي شده است. رسانههاي غيررسمي و فرامرزي جاي آن را گرفتهاند. نهاد دين به علت نزديكي بيش از اندازه به قدرت كه موجب خدشه در استقلال آن شده، فاقد اثربخشي لازم است. نهاد آموزش و پرورش نيز بهشدت ضعيف و ناكارآمد و حتي ضد كاركردي شده است. در نتيجه عمده تاثيرپذيري فرهنگي در دو نهاد خانواده و رسانههاي غيررسمي صورت ميگيرد كه هر دو نهاد امروز تبديل به بحران بزرگي براي ثبات اجتماعي شدهاند. يكي از موارد موثر بر عملكرد اين دو نهاد، سياستهاي حذفي عليه نخبگان فرهنگي است. براي يك نمونه، هنگامي كه شجريانها به حاشيه رانده شوند، تتلوها ميداندار ميشوند. با حذف هنرمندان و نويسندگان معتبر نميتوان هنرمندان رسمي را بالا كشيد، در نتيجه پس از مدتي كه چشم خود را باز ميكنيم، ميبينيم كه متولدين دهه ۱۳۸۰، تا چه اندازه با فرهنگ رسمي بيگانه هستند. الگوهاي فرهنگي آنان در نقطه مقابل الگوهاي رسمي هستند. كوششها براي حذف و به حاشيه راندن نخبگان فرهنگي، موجب ميشود كه برخلاف انتظار سياستگذاران، همين نخبگان نيز با معيارهاي رسمي بيشتر فاصله بگيرند. در نتيجه
هر گونه برخورد حذفي با توليدكنندگان فرهنگي نه تنها منجر به تقويت فرهنگ رسمي نميشود، بلكه فرهنگ غيررسمي و حتي زيرزميني را ايجاد و تقويت ميكند. ضمن اينكه موجب ارتقاي فرهنگ رسمي و مورد حمايت ساختار نيز نميشود، حداكثر اينكه هنرمندان و نويسندگان درجه ۳ و ۴ به صدر آورده ميشوند و خطر اين افراد براي فرهنگ اصيل و ملي خيلي بيشتر است، زيرا آنان مناديان ابتذال هستند.
اطمينان دارم كه با سرنوشت متولدين دهه ۱۳۹۰ به زودي آشنا خواهيد شد كه بسيار دورتر از متولدين دهه ۱۳۸۰ با ارزشهاي رسمي هستند. يك چشمه از زندگي دهه هشتاديها در ماجراي شيراز ديده شد. اين فرضيهاي است كه اگر حكومت آمادگي دارد ميتوان از طريق يك پژوهش ميداني، درستي يا نادرستي آن را آزمون كرد.