اسفنديار باتمانقليج در گفتوگو با «اعتماد»:
واشنگتن و تهران در وضعیت خوبی برای انجام مذاکرات پیچیده نیستند
محمدحسين لطفالهي
با پايان گفتوگوهاي غيرمستقيم ايران و ايالات متحده در دوحه كه اتحاديه اروپا نقش تسهيلگر را در آن برعهده داشت، گمانهزنيهاي بسياري نسبت به نتايج اين گفتوگوها مطرح شد. «عدم پيشرفت» و همچنين مساله «طرح خواستههاي جديد از سوي ايران» موضوعي بود كه از سوي مقامهاي غربي به عنوان دلايل به نتيجه نرسيدن مذاكرات دوحه عنوان ميشد و تهران نيز سياست سكوت را در پيش گرفته بود تا ترديدها پيرامون آينده مذاكرات و توافق هستهاي افزايش پيدا كند. «اعتماد» در گفتوگو با اسفنديار باتمانقليج، موسس و رييس «بنياد اقتصادي بورس و بازار» به بررسي گفتوگوها در فرمت دوحه و نتايج آن پرداخته است. اين گفتوگو را در ادامه ميخوانيد:
با پايان مذاكرات دوحه، هم ايران و هم ايالات متحده تلاش براي مقصرنمايي طرف مقابل دارند. ايالات متحده مدعي است ايران خواستههاي فرابرجامي دارد و ايران هم امريكا را به عدم انعطاف و اصرار روي طرحهاي بينتيجه قبلي متهم ميكند. عامل عدم پيشرفت در مذاكرات دوحه را چه ميدانيد؟
از گزارشهايي مبني بر اينكه مذاكرهكنندگان ايراني با خواستههايي جديد به دوحه آمده بودند كه مانع پيشرفت در مذاكرات شد، نبايد به عنوان يك اتفاق ويژه و تعجبانگيز ياد كرد. به خاطر داريم كه پس از پايان دور اول مذاكرات احياي برجام به رهبري علي باقري [دور هفتم] در نوامبر 2021 نيز گزارشهايي مشابه منتشر شد.
من واقعا اميدوار هستم كه موافقت ايران با گفتوگو در فرمت دوحه به اين دليل صورت گرفته باشد كه جمهوري اسلامي هوشمندانه خواستار احياي برجام است و عدم پيشرفت در مذاكرات به اين واقعيت بازميگردد كه ايجاد اجماع لازم ميان شخصيتهاي كليدي در تهران براي بازگشت به توافق بدون خارج شدن نام سپاه پاسداران از ليست سازمانهاي تروريستي وزارت امور خارجه ايالات متحده امري زمانبر است.
اما بايد توجه داشت كه ما در يك وضعيت خطرناك قرار داريم. اجماع در ميان امريكاييها براي بازگشت به برجام نيز شكننده است و تاخير بيشتر در به نتيجه رسيدن گفتوگو نه تنها كمكي به تقويت اين اجماع نميكند، بلكه ممكن است به طور كامل آن را از بين ببرد. باور من اين است كه راب مالي، مذاكرهكننده ارشد امريكا و تيم او ميتوانند براي يكبار ديگر نيز ديدار و گفتوگو با مقامهاي ايراني در دوحه را [نزد مقامهاي ارشد امريكايي] توجيه كنند و شاهد يك دور ديگر از مذاكرات در دوحه باشيم اما پس از آن، كاخ سفيد فارغ از نتيجهاي كه در مذاكرات حاصل شود پايان آن را اعلام خواهد كرد. منظور من اين است كه ما در حال نزديك شدن به مرحله پاياني مذاكرات هستيم و در آينده نزديك چه با پيروزي چه با شكست مذاكرات پايان خواهد يافت.
در مورد ايالات متحده، بهرغم اينكه اين اميدواري وجود داشت كه مسيري متفاوت با دولت ترامپ را درپيش بگيرد، ابتدائا تاخير در شروع مذاكرات و در ادامه عدم انعطافپذيري به بهانههايي نظير فشارهاي داخلي در كنگره را ميتوان يكي از علل نتيجه نگرفتن مذاكرات دانست. چرا در شرايطي كه امكان ارايه ضمانتهاي حقوقي وجود ندارد، دولت امريكا حتي حاضر به پذيرش مسائلي نظير ارايه ضمانت اقتصادي نيست؟
اين عميقا نااميدكننده است كه جو بايدن همزمان با دنبال كردن مسير ديپلماسي، به اجراي سياست «فشار حداكثري» و اعمال تحريمها عليه ايران ادامه ميدهد. تركيب گفتوگو و فشار باعث شده شرايط پيچيدهتر شده و به طور طبيعي توانايي طرفداران برجام در تهران براي دفاع از اين مساله را كه اين توافق ارزش احيا شدن دارد، كاهش پيدا كند. مساله اما صرفا به سياستهاي ايالات متحده در قبال ايران محدود نميشود. سياست خارجي امريكا با مشكلاتي اساسي مواجه است. اين مشكلات شامل قدرت و نفوذ نامتناسب تعداد انگشتشماري از اعضاي كنگره، اختلاف نظر بين ادارات و آژانسهاي مختلف دولتي ايالات متحده و ناتواني در ايجاد يك استراتژي منسجم سياست خارجي به دليل وضعيت متزلزل سياست داخلي و همچنين نفوذ لابيهاي مختلف است.
البته مسوولان ايراني با اين نوع مشكلات غريبه نيستند و نمونههايي از بروز مشكلات اينچنيني در سياست خارجي ايران هم ديده ميشود. به عقيده من درس اصلي مذاكرات طي 18 ماه گذشته اين است كه نه واشنگتن و نه تهران در وضعيت خوبي براي انجام مذاكرات پيچيده نيستند.
در نتيجه اگر مذاكرات كنوني با شكست مواجه شود، خيلي سخت خواهد بود كه بخواهيم تصور كنيم شرايطي فراهم ميشود كه تحت آن شرايط دوطرف بتوانند مذاكرات را از دوباره آغاز كنند. واقعيت اين است كه با گذر زمان مشكلاتي كه از آن ياد شد در واشنگتن تشديد ميشود و اين خود دليلي براي تهران است كه بخواهد هماكنون از فرصت توافق با ايالات متحده استفاده كند.
اين تلقي در ميان برخي وجود دارد كه به دليل جنگ روسيه عليه اوكراين، افزايش قيمت انرژي در جهان و عدم امكان افزايش فوري توليد نفت از سوي كشورهايي نظير امارات متحده عربي و عربستان سعودي، غرب به نفت ايران نياز جدي دارد و از همين رو ميتوان با طولاني كردن روند مذاكرات امتيازات بيشتري به دست آورد. ارزيابي شما در اين باره چيست؟
اگر قيمت نفت بالا بماند، بايدن بهاي سياسي سنگيني را براي آن پرداخت خواهد كرد و به همين دليل انگيزه زيادي براي اضافه كردن يك تامينكننده جديد نفت به بازارهاي جهاني دارد. از طرفي ايران يكي از توليدكنندگان نفت است كه بيشترين ظرفيت توليد مازاد نفت خام و ميعانات گازي را (حدود يك ميليون بشكه در روز) دارد. اما يك مسالهاي كه وجود دارد اين است كه قيمت نفت در حال تثبيت است و معاملهگران عمده بر اين اساس قيمتگذاري ميكنند كه حتي اگر روند كاهشي صادرات روسيه ادامه داشته باشد، جهان به سوي ركودي پيش ميرود كه تقاضا نيز به تبع آن كاهش خواهد يافت. بنابراين به همين دليل بايدن شايد احساس نكند كه وضعيت وخيم است. البته كه تاكيد ميكنم اين همچنان بسيار منطقيتر است كه نفت ايران به بازار بازگردانده شود و قيمت نفت تا جايي كه امكان دارد كاهش پيدا كند اما اين مساله نبايد موجب شكلگيري اين تحليل در ايران شود كه امريكاييها مستأصل نفت ايران ماندهاند.
باتوجه به تجربه آنچه در موضوع قطعنامه شوراي حكام آژانس بينالمللي انرژي اتمي اتفاق افتاد، ادامه روند كنوني (عدم پيشرفت جدي در مذاكرات) ميتواند بار ديگر باعث تكرار تجربه گذشته و شكلگيري اجماع جهاني عليه ايران شود؟
جهان از سال 2012 به اين سو تغييرات گستردهاي را به خود ديده است و بعيد به نظر ميرسد كه ايران يكبار ديگر با اجماعي كامل براي اعمال فشار حداكثري مواجه شود. تا زماني كه ايران از خط قرمزهاي بهخصوصي در برنامه هستهاي خود عبور نكند، روسيه و چين احتمالا با هر اقدامي عليه ايران در شوراي امنيت سازمان ملل متحد مخالفت خواهند كرد. تا زماني كه ايران به مشاركت در گفتوگوهاي سازنده منطقهاي ادامه دهد، امارات متحده عربي و عربستان سعودي به اتخاذ رويكردهاي دوگانه درقبال كارزار فشار عليه ايران ادامه خواهند داد. اما حتي بدون وجود چشماندازي براي شكلگيري اجماعي نظير اجماع سال 2012، بازگشت به اجراي كامل سياست فشار حداكثري عليه ايران از سوي غرب؛ به ويژه در فضاي كنوني اقتصاد جهاني، از نظر اقتصادي براي تهران ويرانگر خواهد بود.
تجربه 4 سال گذشته به ما نشان ميدهد كه تجارت با چين، روسيه و كشورهاي منطقه نميتواند خسارت ناشي از تجارت و سرمايهگذاريهايي را كه ايران
در پي تحريمهاي ايالات متحده از دست ميدهد، جبران كند. تجارت با اين كشورها زير سايه تحريم نميتواند رشد قابل توجهي را تجربه كند. از سوي ديگر اگر اروپا هم تحريمهاي خود را عليه ايران بازگرداند، فشار مضاعفي بر اقتصاد ايران به ويژه روي توليدكنندگان ايراني وارد خواهد شد.
درنتيجه براي پاسخ به سوال شما بايد بگويم در صورت تداوم وضعيت فعلي، ايران ممكن است با انزواي كمتري در مقايسه با سال 2012 مواجه شود
-ميتوانيم به مدل انزواي روسيه به دليل تجاوز نظامي به اوكراين اشاره كنيم- اما هزينههاي ناشي از انزواي بيشتر، حتي اگر اين انزوا مانند گذشته مطلق نباشد، عميق و دردناك خواهد بود.
فارغ از نتيجه مذاكرات هستهاي، تحريمهايي كه هدف آن مردم عادي در ايران هستند، نقض حقوق بشر محسوب ميشود و بخشي از تبعات مخرب اين تحريمها از سوي گزارشگر ويژه سازمان ملل (خانم دوهان) مطرح شد اما از زمان پايان دوره ترامپ، كشورهاي اروپايي حتي به صورت لفظي نيز حاضر به اعتراض به اين نقض حقوق بشر نيستند. آيا اين استاندارد دوگانه در قبال نقض حقوق بشر تشديدكننده بياعتماديها نيست؟
سياستها و بحثهايي كه امروز درخصوص تحريمها و تبعات انساني آن وجود دارد اكنون حتي نسبت به سياستها و بحثهايي كه 6 ماه قبل مطرح بود، بسيار پيچيدهتر شده است. در فاصله سالهاي 2018 تا 2022، كارزار «فشار حداكثري» ايالات متحده و تحريمهاي اين كشور عليه ايران باعث شد توجه بينالمللي به تبعات مخرب تحريمهاي يكجانبه، به ويژه تحريمهايي كه بدون وجود توجيه مناسب اعمال ميشوند، جلب شود. كشورهاي اروپايي تلاش كردند درك كنند كه تحريمهاي يكجانبه چه تاثيراتي روي مردم عادي، به ويژه مردم ايران دارد. درحالي كه تلاش براي كاهش و تسكين دردهاي ناشي از تحريم قابل توجه نبود اما دست كم تلاش براي توجه بيشتر به مساله تحريمها آشكار ساخت كه حتي تحريمهاي مالي مدرن در درجه اول به مردم عادي آسيب ميرساند.
امروزه اما ضرورت اعمال تحريمها عليه روسيه در پاسخ به تجاوز وحشيانه به اوكراين، گفتمان پيرامون مساله تحريمها را تغيير داده است. سياستگذاران اروپايي نميتوانند درست در زماني كه به تحريمها به عنوان يكي از معدود ابزارهاي موجود براي پاسخ دادن به حمله نظامي ولاديمير پوتين اتكا كردهاند، از تبعات و آسيبهاي شناخته شده تحريمها بگويند.
البته تلاشها درخصوص مطالعه پيرامون اثربخشي تحريمها و پيامدهاي ناخواسته آن ادامه پيدا خواهد كرد اما دستكم در سطوح بالا ديگر فضايي براي صحبت درباره اصلاح سياست تحريمها وجود ندارد.
من واقعا اميدوار هستم كه موافقت ايران با گفتوگو در فرمت دوحه به اين دليل صورت گرفته باشد كه جمهوري اسلامي هوشمندانه خواستار احياي برجام است و عدم پيشرفت در مذاكرات به اين واقعيت بازميگردد كه ايجاد اجماع لازم ميان شخصيتهاي كليدي در تهران براي بازگشت به توافق بدون خارج شدن نام سپاه پاسداران از ليست سازمانهاي تروريستي وزارت امور خارجه ايالات متحده امري زمانبر است.