درباره نمایشگاه پانتهآ بیات مختاری
درگالری نگر
درهمتنيدگي پيكرههاي رنجور
حافظ روحاني
هر چند به نظر ميرسد كه نوشته مطول احمد وكيلي بر نمايشگاه «تنزار» بيش از حد طولاني است، با اين حال آنهايي كه از سر صبوري نوشته را ميخوانند متوجه تلاش معلمي ميشوند كه ميكوشد تا بيننده را در تماشاي آثار شاگردنش همراهي و راهنمايي كند. توضيحات نسبتا مفصل وكيلي نه فقط تلاشي است براي معرفي آثار در قالب طراحي (نمايشگاه شامل آثار نقاشي، مجسمه و طراحي است) بلكه در عين حال مسيري را نيز براي تماشاي آثار پيشنهاد ميكند كه از تماشاي دفترهاي طراحي آغاز، با پيشنهاد تماشاي حجمها ادامه مييابد و به تماشاي آثار روي ديوار ختم ميشود. هر چند كه نوع چيده شدن نمايشگاه امكان طي مسير پيشنهادي را دشوار ميكند. با اين وجود مرور همين نوشته اشاره و مفاهيمي را به آثار نسبت ميدهد. آيا بايد به تاسي از نوشته وكيلي آثار حاضر در نمايشگاه را طراحي بدانيم؟ شايد نه، هر چند كه آنچه ميبينيم از تمايل هنرمندي نشان دارند كه به مدد خطوط متعدد پيكرههاي معمولا درهمفشردهاي را تصوير كرده است. پس شايد بيش از هر چيز هنرمندي را شاهد هستيم كه از سازوكار و شيوه ذهني يك طراح پيروي ميكند؛ جاييكه بنا به نوشته وكيلي: «... از نظر من در مجموع نمايشگاه طراحي است تا نقاشي، چراكه سه عنصر مهم طراحي يعني خط، بافت و تاريكروشن بارزترين عناصر در آثار بوده و رنگ تاثير مستقلش را از دست داده و مورد مطالعه قرار نگرفته است...».
فارغ از نوشته، آثار به نسبت زيادي از پانتهآ بياتمختاري در نمايشگاه «تنزار» به نمايش درآمده و شايد همين موضوع تماشاگر را خسته كند. فضاي غالب آثار بياتمختاري با غلبه رنگ خاكستري حالوهوايي كلي به نمايشگاه ميدهد. با اين حال در طراحيها هنرمند انگار بازيگوشانهتر رفتار كرده و تجربيات بيشتري را نمايش ميدهد. از سوي ديگر نقاشيها و مجسمهها كموبيش از كيفيتي مشابه، مضمون و نگاهي مشترك تبعيت ميكنند. بزرگترين اثر نمايشگاه، پنلي بزرگ است كه پيكرههايي درهمتنيده رويش نقش شدهاند. برخلاف آثار كوچكتر نقاشي كه بيشتر يك پيكره فشرده را در خود جا دادهاند، اين اثر پيچيدهتر و از نظر فني جاهطلبانهتر است. به نظر ميرسد كه هنرمند نه فقط كوشيده تا پيكرههاي بيشتري را در قاب، تصوير كند كه در عين حال با جسارت بيشتري با پيكره انساني برخورد كرده. پس اگر ويژگي ديگر نقاشيها يا مجسمههاي هنرمند را فشردگي پيكره در چارچوب بوم يا فضا بدانيم، در اينجا چارچوب در طول گسترش يافته و پيكرهها در همتنيده و از فشردگي پيشين رها شدهاند. پس اگر باز به نوشته نمايشگاه به قلم وكيلي و ارجاعش به سطري از شعر احمد شاملو رجوع كنيم: «من درد مشتركم، مرا فرياد كن» احتمالا بيشتر صحبتمان درباره اين اثر است. هر چند ميتوان فشردگي پيكرهها در آثار پانتهآ بياتمختاري را آنچنانكه در نوشته هم آمده، نشاني از درد و رنج در نظر گرفت، اما در اين پنل بزرگ و با تعداد پيكرههاي درهمتنيده و كنار هم قرار گرفتن آنها ميتوان پي ارجاعي اجتماعي يا حتي آنچنانكه وكيلي نوشته اسطورهاي گشت.
رويكرد مشابه در آثار پانتهآ بياتمختاري را ميتوان در آثار هنرمندان ديگري هم جست؛ رويكردي كه هم ناشي از سبقه و تجربه طراحي است و نمونههاياش را ميتوان در آثار هنرمنداني چون مهدي راحمي و البته مهرداد خطايي و ... ديد. تلاش اين دو هنرمند و هنرمندان مشابه انگار كوششي براي اكتشاف پيكره انساني و استفاده از قابليتهاي طراحي براي وصف يك موقعيت بغرنج است. شايد از اين منظر بتوان آثار پانتهآ بياتمختاري را نيز ذيل اين نگاه و رويكرد قرار داد با اين تفاوت كه سابقه هر دو هنرمند مذكور و حضورشان در فضاي حرفهاي هنر از بياتمختاري بيشتر است و از اينرو بخت و فرصت بيشتري داشتهاند تا مسيرهاي بيشتري را طي كنند يا حتي مانند خطايي مسيرهاي گستردهتري را بجويند.
نمايشگاه «تنزار»، هنرمندي را پيش چشمانمان ميگذارد كه رويكرد و نگاهي در نقاشي، حجم و طراحي را تا آنجا آزموده كه پيكرههاي فشرده را در پنلي بزرگ كنار هم سامان دهد و موفق شود ما را هيجان درهمتنيدگي پيكرههاي رنجورش همراه كند و اين دستاورد كمي نيست. با اين حال به نظر ميرسد كه دفترهاي طراحياش نشان ميدهند كه او هنوز راههاي متعدد پيش رويش را نيازموده باشد. آزمودن راههاي تازه احتمالا سرآغاز فرصتها و امكانات بصري متعددي است كه پيش چشمانمان باز خواهد شد. براي هنرمندي كه ميكوشد محدوده بومهاي كوچك را كنار بگذارد و پنلهاي بزرگتري را بيازمايد، شايد تجربيات جديد بيش از هر چيز راهگشا باشند.