خاطرات سفر و حضر (254 )
اسماعيل كهرم
ديروز: طبق جدولي كه ميراب محله ارايه داده بود، سهشنبه روز آب محله ما بود. صبح ساعت 4 پدرم از خواب بيدار شد و رفت بيرون. آب از سر محله روان شده بود. ميراب جلوي هر خانه كه آب به آن ميرسيد يك صفحه فلزي قرار ميداد. آب پشت آن ميايستاد در سوراخي جاري ميشد كه به آب انبار آن خانه ميرسيد. از روي ساعت 45 دقيقه، آب جاري بود تا آبانبارها پر شوند، آبي كه وارد آبانبار ميشد، حدود دوسوم آب بود و بقيه گل و لاي و هر چه كه از شميران تا تهران داخل جويها ميريختند، يا ميانداختند. انواع جانوران را هم در اين آب مشاهده ميكرديد! ماهي، انواع خزندگان و حشرات و بالاخره موش كه تا 3 يا 4 روز شنا ميكرد و زنده ميماند. اجساد جانوران در آب، بعد از مرگ، موميايي ميشود و موجب بقاي جسد به مدت زياد ميشود. در ميان گل و لاي آبانبار اجساد همه چيز از ماهيان گرفته تا موشها و مارمولكها ديده ميشدند. لنگهكفش و يكبار يك دست كه از آرنج قطع شده بود نيز در ته آب انبار ما پيدا شد. به تشخيص پدرم، آن را به پليس اطلاع داديم. گاه يك فيلتر از جوراب زنانه به شير آب ميبستيم كه جلوي خروج گل و لاي را ميگرفت ولي خيلي زود اين فيلتر دستساز پاره ميشد. امروز: با پيدايش لولهكشي آب شهرها، ميرابها جاي خود را به شير آب دادهاند.تهيه آب يعني چرخاندن يك شير! ميگفتند در شيرازمان آب از دهان يك شير سنگي ميآمد. شير مترادف با آب شد و از آن زمان شير آب به معناي وسيله كنترل خروج آب از لوله شد! شيرهاي سنگي هنوز هم در ساختمانهاي قديمي در تهران و نقاط ديگر يافت ميشوند.