ادامه از صفحه اول
ريشه نابرابري آموزشي
بخش مهمي از نيروهاي سياسي حاكم در پي ايجاد مدارس خصوصي مذهبي برآمدند. در واقع آنان پرهيز ميكردند كه فرزندانشان را به محيطهاي مدارس عمومي و كنترلنشده بفرستند. كاري كه پيش از انقلاب انجام ميشد، پس از انقلاب شدت بيشتري يافت. تا اينجا خيلي مشكلي نبود ولي مشكل از آنجا آغاز شد كه برخلاف پيش از انقلاب كه اينگونه مدارس ملي در حاشيه آموزش عمومي دولتي بودند، از حاشيه به متن آمدند و متن را به فراموشي بردند. اتفاق بعدي كاهش درآمدهاي دولت پس از انقلاب و با آغاز جنگ بود. اهميت اين مساله خيلي زياد است. همانگونه كه افزايش درآمدهاي حكومت موجب سرريز بخشي از اين درآمدها پس از فساد، به ارتش و آموزش و سپس بهداشت شد، با كاهش درآمدها اين بخشها بايد با كاهش بودجه مواجه شوند، ولي نيروي نظامي نه تنها نميتوانست با كاهش بودجه مواجه شود بلكه تقاضاي افزايش هم داشت. همه فشار مالي متوجه بزرگترين بخش عمومي كشور يعني آموزش و پرورش و دانشگاهها شد. آموزش و پرورش به علت تعداد زياد كاركنان و مدارس، بودجه كلاني را به خود اختصاص ميدهد، بنابراين كاهش آن اولين هدف دولتهايي است كه با كسر بودجه مواجه ميشوند، ضمن اينكه لابي قدرتمندي درون ساختار قدرت ندارند. آنها يك وزير در دولت دارند، وزارت خارجه هم يك وزير كه دومي قدرتمند است و اولي فاقد قدرت. آموزش و پرورش هيچ رانت جدي براي مبادله با مقامات ديگر وزارتخانهها ندارد. اصولا همه بينياز از آموزش و پرورش دولتي هستند. در نتيجه بودجه اين بخش كم شد ولي نياز فرزندان مسوولان از طريق پرداخت از درآمدهاي كلان مديريتي به مدارس غيرانتفاعي تامين شد و حتي منابع خود را به سوي اين مدارس سرازير كردند و روز به روز با پولي كردن آموزش عمومي، آن را نابرابرتر و طبقاتيتر كردند و عوارض اين نه فقط گريبان خانواده و فرد را ميگيرد بلكه مهمتر از آن گريبان رشد و توسعه كشور را خواهد گرفت. اين كار را با اين شدت نتوانستند با دانشگاهها انجام دهند، به جايش مسير معكوس را رفتند. اينبار دانشگاههاي بياعتبار را براي فروش مدرك و دادن رانت مدرك تاسيس كردند و آموزش عالي به نحو ديگري خراب شد. اگر ميتوانستند كه دانشگاههاي درجه يك درست كنند و فرزندان خود را به آنجا بفرستند اين كار را ميكردند، ولي سطح آموزش در دانشگاهها با دبيرستان و دبستان فرق ميكند لذا ترجيح دادند كه فرزندان خود را به خارج گسيل كنند، زيرا در داخل موفقيتي براي تاسيس دانشگاه غيردولتي به دست نميآمد، به همين علت دانشگاه امام صادق را كه در واقع از اموال عمومي بايد محسوب شود راه انداختند ولي بهرغم وجود برخي فارغالتحصيلان باسواد در مجموع از نظر آموزشي، يك شكست بود. فراموش نكنيم برخي مدارس غيرانتفاعي موجود در ايران از نظر آموزشي در سطح بهترين مدارس جهان هستند، لذا سالانه دهها ميليون تومان شهريه ميگيرند كه چندان فرقي با مدارس مشابه خارج ندارد، ولي تاسيس دانشگاهي كه در سطح دانشگاههاي درجه يك باشد، طبعا با شهريه سالانه كمتر از 000/50 دلار يا 5/1 ميليارد تومان سالانه ممكن نيست و اين رقمي است كه كشش پرداخت آن در ايران وجود ندارد، لذا ترجيح ميدهند پس از كارشناسي فرزندان خود را راهي ديار غرب كنند، ضمن اينكه افول سطح آموزشي دانشگاههاي دولتي نيز از همين فرآيند تاثيرپذيرفته است. بعيد ميدانم كه كسي از مسوولان خواهان تغيير اين وضع باشد، يا اگر بخواهد تغيير دهد، توان و جرات آن را داشته باشد، ولي اطلاع از ريشه اين نابرابري كه به ويژه از دهه ۱۳۸۰ تشديد شد، اهميت دارد.
خطر كرونا را جدي بگيريم
فوت هر انساني، دستكم يك خانواده را براي سالها عزادار ميسازد و چه بسا خانوادهاي را متزلزل ميكند.
مرور خبرهاي روزانه يك بخش خبري «رسانه ملي» نشانگر اين است كه گويا براي جامعه ما ابتلاها و فوتيها اهميتي ندارند! چون در همان بخش خبري كه اخبار كرونا - در ميانه يا پايان خبرها- پخش ميشود، پيش از خبر رخدادهاي كرونايي يا پس از آن، اخبار گردهماييها و تجمعات گزارش ميشود. كرونا كه تمايز قايل نميشود كه در كجا شيوع و سرايت پيدا كند و كجا شيوع نيابد! چرا با دست خود، فرصت تكرار مخاطرات را افزايش ميدهيم؟ آيا به صرف گفتن اينكه مراسمات «با رعايت شيوهنامههاي بهداشتي» برگزار شدند يا برگزار خواهند شد، مخاطرات كنار رفتند يا كنار خواهند رفت و همه شرايط عادي خواهند شد؟ شوربختانه، اين روزها، بسياري از مردم ماسك نميزنند. اگر بخواهيم به آنها خرده بگيريم، بايد پيش از آن به عاديسازي شرايط توسط مسوولان و رسانهها خرده گرفت. همه مردم كه براي امور روزمره زندگي براساس آگاهي و مطالعه رفتار نميكنند بلكه با مشاهده شواهد و قرائني كه نشان از عادي شدن وضعيت ميدهد يا دست كم آنها را ادله عاديشدن ميپندارند- همچون برگزاري مراسمات و رفع محدوديتها- مراقبتهاي بهداشتي پيشگيرانه را رها ميكنند و نتيجه آن چندبرابر شدن آمار ابتلا و فوت در بازه زماني يك يا دو هفتهاي است. بياييد يكبار و در گيرودار يك موج كرونايي هم كه شده، اين خطرها را در حد و قامت واقعي آنها جدي بگيريم و مسوولان به گونهاي برنامهريزي كنند و مردم به گونهاي رفتار نمايند كه جامعه شاهد تكرار موجهاي ديگر و افزايش قربانيان ديگر نباشد. مهرماه و فصل بازگشايي مدارس و دانشگاهها در پيش است و اگر با رويه پيشگيرانه به مهار اين بيماري همچنان ناشناخته نپردازيم، سالي ديگر از فعاليتهاي آموزشي نيز آسيب خواهند ديد و از نظر رواني و علمي دانشآموزان و دانشجويان از اين وضعيت ناخوشايند، همچون سالهايي كه گذشت، زيان خواهند ديد. بيماريهاي همهگير، ويژگيها و مخاطرات خاص خود را دارند و بايد با درك مخاطرات آنها به رويارويي، مديريت و مهار آنها پرداخت. عادي انگاري و غفلت از اينگونه بيماريها برابر با مخاطرات بيشتر جاني، مالي و اجتماعي براي جامعه است، آن هم جامعهاي كه تنگناهاي اقتصادي سخت و دشواري را تجربه ميكند.