ادامه از صفحه اول
استخوان در گلوي نواصولگرايان
حتي اگر فردا ثابت شود كه اين دو رويداد با هدف اثرگذاري منفي بر احياي برجام اجرا شده است باز هم بر استقبال اين گروه از ماجرا تاثيري نميگذارد. چرا اين ادعا ميشود؟ به اين علت واضح كه در گذشته و حتي اكنون مخالفت آنان با برجام همسو با مخالفت شديد اسراييل با برجام است و فقط نميدانيم كه مخالفت و دشمني كدام يك شديدتر است. آن آقاي مشاور اگر دنبال چنين هماهنگيهايي ميگردد، يا دنبال پيدا كردن دستهاي پشت توطئه است، نيازي نيست كه به مساله ترور سلمان رشدي و بولتون ارجاع دهد، كافي است به همسويي كامل اسراييل و اين گروه در ضديت با برجام و خيلي ديگر از مواضع آنان مراجعه كند.
فرض كنيم كه با اسناد روشن و غير قابل انكار بتوان ثابت كرد كه دست اسراييل پشت چنين اقداماتي يا موارد مشابهي است كه اين گروه از آن حمايت ميكنند، ميدانيد چه پاسخي خواهند داد؟ خواهند گفت كه برخي از امور به دست دشمنان پيش خواهد رفت و اين از حمايتهاي ويژهاي است كه از سوي خداوند شامل حال ما ميشود!! و اگر دشمنان هم اين كار را كرده باشند اتفاقا با يك تير به دو نشان زده شده است. هم سلمان رشدي را كشتهاند و هم عليه برجام عمل كردهاند و اين را نشانه توجه ويژه باريتعالي به خودشان ميدانند.
آقاي مشاور كه از منتقدان احتمالي برجام بوده، شايد از منظر فني مخالف بوده و نه از منظر بنيادي؛ ولي اين گروه، مخالف بنيادين آن هستند و امروز كه كار به توافق رسيده، راه اين دو گروه از يكديگر جدا شده و اين مهمترين بحراني است كه نواصولگرايان حاكم با آن مواجه هستند و به همين دليل تاكنون قادر به تصميمگيري قاطع و به موقع نبودهاند. از يك سو ميخواهند با نفي برجام وحدت صوري و ظاهري خود را حفظ كنند، ولي بايد هزينه بسيار سنگين فقدان برجام را بدهند كه در اين صورت تندروها خود را كنار ميكشند و هزينه را بر دوش حكومتيها مياندازند تا بعدا خودشان روي كار بيايند. از سوي ديگر به دنبال اين هستند كه برجام را زنده و دولت و اقتصاد كشور را از وضعيت فعلي خارج و رضايت مردم را كسب كنند، در اين صورت بايد توهينهاي تندروها را به جان بپذيرند ولي اطمينان داشته باشند كه آنان حذف خواهند شد. اين وضعيت استخوان در گلويي است كه نه ميتوانند آن را فرو دهند و نه ميتوانند آن را بالا بياورند. گزارشهاي مثبت و اغراقآميز رسانهاي تندروها در روزهاي اخير در حمايت از عملكرد يكساله دولت براي اين است كه به دولت بگويند شما بدون برجام شكست نخوردهايد و موفق هستيد و بايد اين راه را ادامه دهيد، اين فريبكاري بزرگي است.
سرمايهداري يا ثروتمندي شلخته؟!
بعد از انقلاب هم اقتصاد ايران همواره ميان آزاد شدن يا دولتي ماندن در نوسان بوده است و نه تنها قشر سرمايهدار استخوانداري در جامعه شكل نگرفت، بلكه هيچ كس تكليف خود را نميداند كه اقتصاد كشور به كدام سو در حركت است و سرمايهگذاري در كدام بخش امكانپذير و مولد خواهد بود؟ما ثروتمندان بسيار داريم كه برخي ثروتشان از داراييهاي سرمايهداران كشورهاي همسايه بيشتر است ولي اغلب آنها يكشبه و بادآورده فقط پولدار شدهاند و تصور درستي از سرمايهسازي و سرمايهداري ندارند.ثروتمندي كه با پيدا كردن سوراخ دعا توانسته است از رابطهها و رانتها و اطلاعات اقتصادي مال و مكنت بيحسابي به دست آورد به خود زحمت توليد نميدهد و دارايي خويش را تبديل به سرمايه ماندگار نميكند.او از همان راهي كه به نوا و نعمت رسيده است از همان راه سعي در ازدياد اموال خود ميكند و اگر بتواند، امنيت دارايي خويش را از طريق خروج آن از كشور تامين ميكند.در چنين آشفته بازاري از آن سو سرمايهدار ريشهداري وجود ندارد كه جرات تاسيس كارخانههاي بزرگ را داشته باشد و هزاران كارگر را به كار گيرد و از اين سود اتحاديهها و سنديكاهاي كارگري چنان قوتي نمييابند كه در تعامل با كارفرمايان تعادل اقتصادي ايجاد كنند.البته مشكل اصلي اين ملغمهاي كه نامش را اقتصاد گذاشتهايم در سياست نهفته است و در آنجاست كه بايد مشخص شود كه آيا بالاخره ما خواستار رونق اقتصادي و توليد و شكوفايي و سرمايهگذاري هستيم يا نه؟ و اگر پاسخ مثبت است آيا به لوازم ضرورياش ملتزم خواهيم بود يا خير؟وقتي به اين سوالهاي اساسي پاسخ نميدهيم سرريز مشكلات و فوران رنجها و نقصان برخورداريها بر سركارگران و معلمان و كارمندان جزء و از آنها بدتر بيكاران و محرومان جامعه آوار ميشود.در چنين بينظمي و ابهامي است كه استثمار كارگران بيشتر ميشود و كار چنداني هم در مقابل اين استثمار نميشود كرد.اگر دولت به كارفرمايان فشار آورد، ثروتها ميگريزند و كارگران كمتري استخدام ميشوند و اگر دخالت نكند، كارگران براي سختترين كارها حداقل حقوق را ميگيرند و سفرهها روزبهروز كوچكترميشود.سرمايهداري شلخته و دستوپا شكسته كه فاقد مباني نظري است و نميتواند ريشه بدواند و مسير همواري در مقابلش باز نشده و غرق در روزمرگي و لذت است نه تنها انتفاعي به جامعه نميرساند، توليد نميكند، اشتغال نميآفريند، ماليات نميدهد و از همه امكانات جامعه بيشترين استفاده را ميبرد كه جلوههايي زشت و كينهساز از تبعيض را به نمايش ميگذارد.صدها بار ديدهايم دو قدم آن طرفتر از خودرو 10 ميلياردي دختربچهاي در سطل زباله دنبال تكههاي پلاستيك ميگردد تا آخر شب چند كيلو جمع كند و درآمدش به چند هزار تومان برسد.اين است نتيجه اقتصادي سياستزده و بدون راهبرد مستحكم و علمي و تجربه شده و بايد كه همه چيزمان به همه چيزمان بيايد و فكر ثروتمندانمان به ارتقاي سرمايه و امنيت خويش و گسترش بازار مصرف از طريق افزايش قدرت خريد مردم نرسد.