شعر سايه
محسن آزموده
درباره آدمهاي مشهوري كه به علل و دلايل مختلف، عمر خود را به عافيتنشيني و عزلتگزيني صرف نكردهاند و همواره در عرصههاي اجتماع و سياست و فرهنگ حضوري فعال داشتهاند يا از خود آثاري غيرقابل چشمپوشي به جاي گذاشتهاند، همواره داوري و قضاوتهاي متفاوت و گاه متعارضي صورت ميگيرد، به خصوص اگر اين افراد، در روزگاري پرنشيب و فراز زندگي كرده باشند. از اين اظهارنظرهاي متفاوت گريزي نيست، اگرچه ميتوان با برخي موافق بود و بعضي ديگر را نپذيرفت.
اميرهوشنگ ابتهاج (1401-1306) چهره سرشناسي است كه نه فقط قريب به يك سده، تاريخ معاصر ايران را زيسته، بلكه در عرصههاي مختلف سياسي و اجتماعي و هنري و فرهنگي حضوري چشمگير و اثرگذار داشته و آثار فراواني خلق كرده كه نميتوان ناديدهشان گرفت. او شاعري توانا، روشنفكري سر موضع و فعال و مديري موثر در عرصه فرهنگ و هنر به ويژه در حوزه موسيقي بود و در هر سه حوزه، كارهايي كرد كه اهميتشان انكارناشدني است.
با پذيرش اين تفكيك، ميتوان عملكرد ابتهاج را در هريك از سه حوزه مذكور، بهطور جداگانه مورد ارزيابي قرار داد، اگرچه بسياري معتقدند اين تمايزگذاري ميان وجوه مختلف يك شخصيت نامآور، دقيق و درست نيست، زيرا در نهايت اين ابعاد سهگانه، آينههايي پيش روي يك فرد هستند و يك نفر را بازنمايي ميكنند، ضمن آنكه سويههاي متفاوت يك شخصيت، ناگزير در يكديگر اثر ميگذارند. شعر سايه بيترديد متاثر از عقايد و افكار سياسي اوست و نحوه مديريت فرهنگي و سليقه موسيقايياش هم ناگزير ردي از نوع نگاهش به شعر دارد. با اين همه درهمآميزي اين سه وجه و تداخل آنها موجب ميشود كه معيارهاي ارزيابي خدشهدار شود، به ويژه زماني كه هر يك از اين حوزهها، براي خود معيارها و ملاكهاي مشخصي داشته باشند.
شك نيست كه مهمترين بعد شخصيت ابتهاج، شاعر بودن اوست. سايه، در وهله اول، غزلسرايي مدرن است كه شناخت عميق و گستردهاي از ادبيات كلاسيك فارسي به ويژه شعر فارسي دارد. تصحيح مشهورش از ديوان حافظ شيرازي گواهي بر اين ادعاست. برخي حافظپژوهان چون بهاءالدين خرمشاهي آن را بسيار ستودهاند و چهرههاي شاخص ديگري چون محمدجعفر محجوب و سيد محمد راستگو درباره آن اظهارنظر كردهاند. بر پايه همين علاقه و انس ابتهاج به خواجه شيرازي، برخي غزل او را با حافظ مقايسه كردهاند، براي مثال سيمين بهبهاني «نزديك شدن زبان شعر سايه را به حافظ تنها در توان او ميدانست كه با حفظ خصوصيات شعر گذشتگان رويدادهاي زمانه را در شعرش بازتاب ميدهد.»
سايه شعر نو هم سرود و برخي از اين اشعار، همچون شعرهاي مشهور «ارغوان» يا «زنده باش» مخاطبان فراواني در ميان كتابخوانها و علاقهمندان به شعر و ادبيات دارند. بسيارند كساني كه فرازهايي از اين شعرها را در خاطر دارند و به مناسبتهاي مختلف، بر زبان جاري ميكنند يا مينويسند. البته درباره وجه شاعري سايه، همه اظهارنظرها تا اين اندازه همدلانه و مثبت نيست و برخي منتقدان ادبي، ديدگاههاي ديگري دارند. شاخصترين ايشان، ضياء موحد، شاعر اهل فلسفه و منتقد ادبي است كه در مقاله «انتخاب يا ضرورت: حاشيهاي بر غزل امروز» در كتاب «ديروز و امروز شعر فارسي» به انتقاد از غزل سايه ميپردازد. اين مقاله چنانكه از عنوان آن بر ميآيد، در اصل راجع به فراز و فرود غزل فارسي در تاريخ ادبيات ايران است. اما موحد براي نشان دادن افول غزل فارسي و نشان دادن به پايان رسيدن ضرورت آن، مشخصا به غزل سايه ميپردازد و غزلهايي از او را مورد بررسي قرار ميدهد.
موحد، شكل و محتواي برخي غزلهاي سايه را تكرار غزلهاي قدما خوانده و تلاشهاي او را ريزهكاريها و حاشيه رفتنهايي ناشي از بنبست رسيدن سنت غزلسرايي ميداند. او معتقد است اين شيوه از غزلسرايي تنها در حد سرگرمي و تفنن پذيرفتني است، نه به عنوان اثر هنري كه سهمي در شعر معاصر داشته باشد، راهي نشان دهد يا تجربهاي به تجربههاي اصيل هنري بيفزايد. البته موحد غزلسرايي سيمين بهبهاني را مقوله ديگري ميخواند. او در تكمله اين مقاله با عنوان «توضيح واضحات» تاكيد ميكند كه با شخص هوشنگ ابتهاج كاري ندارد و به غزل سايه پرداخته است. موحد معتقد است سايه و شاعراني چون توللي آنچنان به زبان سنتي شعر و كليشههاي آن معتاد شدهاند كه نميتوانند از آن فاصله بگيرند و در نتيجه نميتوانند حتي يك نمونه شعر موفق نو بسرايند.
با نقد ضياء موحد، بر شعر سايه موافق باشيم يا خير، دستكم اين حسن را دارد كه معطوف به شعر اوست و توانسته به خوبي ميان شخصيت شاعر (به ويژه چهرههاي سياسي و اجتماعياش) و شعرش تمايز بگذارد. قطعا آنچه موحد درباره شعر سايه نوشته، همه حقيقت نيست. مثلا در ارزيابي شعر سايه بايد به اين قضاوت رضا داورياردكاني، استاد فلسفه هم توجه كرد كه بعد از فوت ابتهاج، او را «شاعر مردم» ناميد و در مقام مقايسه سايه با استادش شهريار نوشت: «هرچند كه او خود به شهريار ارادت ميورزيد و براي او در غزلسرايي مقام ممتاز قائل بود. اما درست آن است كه ابتهاج بيش از استاد خود، غزل را با زندگي مردمان پيوند داده است».
خلاصه آنكه در ارزيابي كارنامه سايه، ميتوان (چنانكه موحد و داوري كردهاند) ميان شعر او و ساير فعاليتهايش تمايز گذاشت و آن را در بوته نقد و ارزيابي قرار داد، به خصوص كه سايه، بيش از هر چيز در ميان همگان از حيث شاعر بودن مورد توجه است و از اين حيث مهمترين رهاورد او براي نسلهاي آتي، شعر اوست.