پسري در جنوب تهران مادر 75 ساله خود را به دلايلي نامعلوم به قتل رساند
و متواري شد
مادركشي با 30 ضربه چاقو
مجيد ابهري: پس از بررسيهاي مقدماتي معلوم خواهد شد كه يا اين پسر دچار اعتياد به موادمخدر بوده يا اين مادر با بعضي از رفتارها و حركات فرزندش مخالف بوده است
بهاره شبانكارئيان
پليس آگاهي تهران سه روز پيش طي خبري اعلام كرد: «يك زن در خانه خود در خيابان طوس در جنوب تهران با 30 ضربه چاقو به دست پسرش به قتل رسيده و هنوز انگيزه اين قتل مشخص نشده است.»
يكشنبه ۲۳ مرداد ماه جاري، كشف جسد خونآلود يك زن سالخورده در خانه خود در خيابان طوس در جنوب تهران از سوي فرزندش به مركز فوريتهاي پليسي ۱۱۰ گزارش داده شد.
با اعلام اين خبر، تيمي از كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي به همراه بازپرس كشيك قتل راهي محل حادثه شدند و تحقيقات ابتدايي را كليد زدند. تيم جنايي به محض حضور در صحنه جنايت با جسد زن حدودا ۷۵ سالهاي مواجه شدند كه بر اثر ۳۰ ضربه چاقو به قتل رسيده بود. تحقيقات ابتدايي كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي حكايت از آن داشت كه پسر بزرگتر مقتول پس از حاضر شدن در خانه با جسد خونآلود مادرش مواجه شده و اين موضوع را به پليس اطلاع داده است. از سوي ديگر بررسيها نشان داد مقتول توسط فرزند ديگر خود با انگيزه نامشخص هدف ضربات مهلك چاقو قرار گرفته و به قتل رسيده است. اين در حالي بود كه عامل جنايت قبل از كشف جسد توسط برادرش پا به فرار گذاشته است. با دستور بازپرس كشيك قتل، جسد مقتول براي بررسيهاي بيشتر به پزشكي قانوني منتقل شد و كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي براي دستگيري عامل اين جنايت هولناك وارد عمل شدهاند. با انتشار اين خبر «اعتماد» در مصاحبهاي با «مجيد ابهري» آسيبشناس اجتماعي به علل و انگيزههايي كه موجب ميشود چنين جناياتي رخ دهد، ميپردازد.
خانوادهكشي يكي از دلخراشترين
آسيبهاي اجتماعي است
مجيد ابهري آسيبشناس و رفتارشناس اجتماعي در واكنش به خبر منتشر شده مبني بر قتل يك مادر به دست پسر به «اعتماد» ميگويد: «قتل به عنوان يكي از آسيبهاي اجتماعي در جامعه علاوه بر عوارض عاطفي و روحي بر افراد جامعه موجب بدآموزيها و ايجاد انحرافات رفتاري در جامعه ميشود. در ميان انواع قتلها خانوادهكشي يكي از زشتترين و دلخراشترين نوع آن بوده و موجب آزارهاي روحي والدين مخصوصا افرادي كه داراي فرزند ميباشند، ميشود. قتل پدر و مادر به دست فرزندان يا فرزند به دست پدر و مادر يكي از تابلوهاي آزاردهنده در اين زمينه و محور ميباشد. در ميان اخبار رسانهها و موضوع حوادث جامعه گاهي به برخي اخبار برخورد ميكنيم كه واقعا موجب ايجاد شكافهاي عاطفي در انسان ميشود. اين شكافها و حفرهها باعث ميشود كه انسان در جامعه به اين موضوع بينديشد كه آيا زحمتهاي او براي فرزندش بيهوده است؟ يا اينكه چه عواملي باعث ميشود فرزندي دست خود را به خون والدين آغشته كند يا والدين دست به قتل فرزند بزنند. در جديدترين مورد قتلهاي خانوادگي قتل يك مادر 75 ساله به دست فرزند جوانش موجب تنشهاي عصبي و روحي در جامعه شد. البته با سوابق ذهني و شواهد مشابه ميتوان حدس زد كه اينگونه جنايات از چه نكاتي برخوردار ميشوند. قتل مادر يا پدر به دست فرزندان جوان خود معمولا هنگامي اتفاق ميافتد كه فرزند در باتلاق اعتياد فرو رفته و هيچ چيز جز تامين وسايل و مواد موردنياز خود نميتواند او را آرام كند. مادر پيري كه تمام عمر و جواني خود را در راه رشد و نمو و بزرگ كردن پسر خود سپري كرده به دست فرزندش به طرز دلخراشي به قتل ميرسد؛ مگر اين مادر سالخورده چه گناهي داشته!»
اين آسيبشناس و رفتارشناس در ادامه توضيح ميدهد: «قطعا پس از بررسيهاي مقدماتي معلوم خواهد شد كه يا اين پسر دچار اعتياد به موادمخدر روانگردان بوده و تحت تاثير اينگونه مواد دست به اين جنايت زده يا اين مادر با بعضي رفتارها و حركات فرزندش مخالف بوده و در مقابل رفتارهاي منفي و گفتارهاي نامناسب فرزندش ايستادگي ميكرده است. همين كشمكشهاي زباني و تقابل رفتاري باعث بروز نزاع و تنشهاي فيزيكي بين مادر و فرزند ميشود. در اينگونه حوادث و سوانح انسان به ياد شعر ايرج ميرزا شاعر بزرگ فارسي ميافتد كه پسري مادرش را به قتل ميرساند تا قلب مادرش را به عنوان هديه به دختر مورد علاقهاش تقديم كند. در راه كه قلب را براي دختر ميبرده است پاي او به سنگي برخورد ميكند و به زمين ميخورد. ناگهان از قلب مادر صدايي به گوشش ميرسد كه ميگويد؛ واي دست پسرم يافت خراش... يعني واي پاي پسرم خراش پيدا كرد. البته كه از جنازه بيجان هيچگونه واكنش صوتي ملاحظه نميشود و اينگونه مسائل تمثيلاتي است كه مهر مادري را به تصوير بكشد. حتي با اينكه فرزند او را به قتل رسانده اما مادر باز به فكر سلامتي و صحت فرزند خود ميباشد. اينجانب به عنوان يكي از افرادي كه چهل سال از عمر و جواني خود را در آسيبشناسي اجتماعي سپري كردهام از رسانهها استدعا دارم هنگام بيان اخبار اينگونه حوادث تلخ در كنار آن قطعا كالبدشكافيهاي رفتاري و تخصصي را از قضات و افسران شريف نيروي انتظامي پرس و جو كرده و براي اطلاع جامعه منعكس كنند. بيان عريان خبر يعني اينكه فقط نوشته شود مادري به دست فرزند جوان خود به قتل رسيد. سرلوحه آموزشهاي منفي رفتاري براي جوانان است مگر اينكه كالبدشكافيهاي رفتاري و رواني نيز همراه با خبر به استحضار جامعه برسد. مواد روانگردان متاسفانه با مغز رابطه مستقيمي دارد و مصرفكننده و شخص معتاد را به مسيري ميكشد و او را وادار ميكند دست به رفتارهايي بزند كه از هيچ جانور وحشي نميتوان توقع داشت. بنابراين والدين، رسانهها و مخصوصا صدا و سيما و مربيان تربيتي بايد عوارض غرق شدن در درياي موادمخدر روانگردان را به اطلاع جوانان و مصرفكنندگان در جامعه برسانند تا بتوان بدين وسيله از وقوع و تكرار اينگونه فجايع جلوگيري به عمل آورد.»
مشكلات اقتصادي باعث ميشود
آستانه تحمل افراد پايين بيايد
مدير روستا بازپرس دادسراي عمومي تهران درخصوص انگيزههاي مختلف در قتل به ويژه قتلهاي خانوادگي اعلام كرده بود: «قتلهاي خانوادگي انواع و دستههاي گوناگوني دارد و با نيتها و انگيزههاي مختلفي به وقوع ميپيوندد. براي پيشگيري از تكرار اينگونه جنايتها هيچ راهي جز شناخت عوامل و زمينههاي وقوع آنها نيست. اگر قتل را بخواهيم به دو قسمت تقسيم كنيم شامل قتلهاي از پيش برنامهريزي شده و قتلهاي اتفاقي است. اتفاقي بودن قتلها شامل قتلهاي خانوادگي هم ميشود. قتلهاي ناموسي نيز به دو دسته كلي عنوان ميشود. البته در قتلهاي ناموسي و خانوادگي برنامهريزي بيشتر است و زماني كه ببينند شخص روابط غيرمتعارف دارد او را با نقشه ميكشند. درباره قتلهاي خانوادگي غير از همسركشي بايد ديد انگيزه چه بوده است تا در موارد مشابه اقدامات پيشگيرانه انجام شود. به عنوان مثال در قتلي، پدري دختر معلولش را كه از پس هزينههاي درمانش بر نميآمد به دليل بگومگويي كه به خاطر خريد لپتاپ داشتند كشت. ريشه قتل را كه بررسي كرديم مشخص شد موضوع به مشكل اقتصادي بازميگردد. او از پس درمان و هزينههاي رفاهي فرزندش بر نميآمد و گرفتار مشكلات اقتصادي بود و احتمالا آستانه تحملش پايين آمده بود و دچار عصبانيت دايمي بوده و يك لحظه از كوره در رفته و فرزند را خفه كرده است. لذا درنهايت با بررسي انگيزهها ميتوان در موارد مشابه انگيزهها و دلايل را از بين برد. مشكل اقتصادي باعث ميشود آستانه تحمل جامعه پايين بيايد و در پي آن تاثير اين موضوع بر ميزان وقوع قتلهاي خانوادگي گفت: اين موضوع در بحث خودكشي بيشتر و در موضوع قتل كمتر ديده ميشود، معمولا به دليل مسائل اقتصادي و اثرات ناشي از آن فرد خودش را ميكشد يا اينكه مشكل اقتصادي آنقدر فشار ميآورد و فرد دچار مشكلات روحي و رواني ميشود و بعد خودكشي ميكند. اين موضوع در خودكشي ملموستر است اما در قتل هم تاثير بسزايي دارد. زماني كه دچار مشكل اقتصادي ميشويم عصباني هستيم و در اين زمان بر خود كنترل نداريم غالب قتلهاي ما اتفاقي هستند به دليل اينكه آستانه تحمل پايين ميآيد و حتي گاهي تحمل افراد را چه در خانواده و چه در جامعه نداريم. شما به خيابان كه ميرويد كوچكترين حرفي را كه به زبان بياوريد برايتان چاقو ميكشند و كمتر پيش ميآيد كه قتلها برنامهريزي شده باشند.»