خاطرات سفر و حضر ( 267 )
اسماعيل كهرم
بنده در كشور انگلستان درس خواندم (فوقليسانس و دكترا) و نيز درس دادم ايضا. وقتي كه به ايران بازگشتم كه بمدانم آنچه كه بنده را عميقا تحت تاثير قرار داد آن بود كه چقدر خانوادهها فرزندان خود را براي درس خواندن تحت انواع فشار قرار مي دهند. همه خانوادهها از معدل 19 و 20 فرزندانشان صحبت ميكردند و اينكه مدرسه از دستاوردهاي آنها چقدر راضي است و بنده مقايسه مي كردم فشارهايي كه بر روي دانشآموزان و دانشجويان انگليسي وجود داشت با فشاري كه بر روي ايرانيها بود. در يك كشور بسيار پيشرفته از نظر توليد علم با جمعيتي برابر 1 درصد جمعيت عالم، 15 درصد علم جهان را توليد ميكند! اما در ايران، توليد علم ما چقدر است؟
با اين همه فشاري كه براي تحصيل علم، روي فرزندانمان ميگذاريم، آيا به نتيجه مطلوب رسيدهايم؟ فشاري كه ما روي فرزندانمان گذاشتهايم نتيجه عكس داده، كاملا برعكس! تحصيل علم هرگز نبايد با زجر و مكافات همراه باشد. دانشجوي انگليسي با رضايت و عين تفريح و علاقه درس ميخواند و تفاوت در بازده معلوم است؛ كاملا معلوم.
در دوره فوقليسانس (كارشناسي ارشد) يك دانشگاه دولتي يك دانشجو داشتم كه گاه وقتي كه در شور و حرارت تدريس غرق بودم، متوجه ميشدم كه ايشان كه دختر جواني بود (جوانتر از همه كلاس) به نقطهاي در فضا خيره ميشد. نه حرفي، نه حركتي و به همان حالت تا حدود 5 دقيقه ميماند و با يك تكان ناگهاني كه مانند آن است كه از خواب بيدار شده باشد، به كلاس بازميگشت. در وقت امتحان هم ورقه پر از (ببخشيد)، آشفتگي و مطالب پرت و پلا بود! اين دانشجو دوستي داشت كه هميشه با او بود. به او زنگ زدم و پرسيدم، گفت آن دختر مبتلا به يك بيماري است، چيزي ماند بيماري غش (صرع) از دوست روانشناسم پرسيدم و اينكه با او چه بايد كرد و چطور اينكه به درجه علمي فوقليسانس رسيده؟ دوست روانشناسم فرمود: يك نوع صرع خفيف است و يك سفارشي به خانواده دختر خانم دانشجو! او را راحت بگذاريد. فشاري روي او نگذاريد. هيچ فشاري.