مدير كل امور كودكان و نوجوانان سازمان بهزيستي در گفتوگو با «اعتماد»:
فروشنده و خريدار كودك هردو مجرمند
اعتماد| نوع و روش فرزندخواندگي در كشور ما همواره بهدليل عدم آگاهي عموم جامعه چالشهايي را به وجود ميآورد كه حتي اين موضوع را ميتوانيم در كنار ديگر آسيبهاي اجتماعي مانند كودكهمسري، بهرهكشي از كودكان كار و ... گنجاند ولي متاسفانه بهدليل رسمهايي كه در فرهنگ ما جا خوش كرده است برخي بر اين موضوع تاكيد دارند كه براي گرمتر كردن كانون زندگي خود ميتوانند به دنبال «خريد نوزاد» از راههاي غيرقانوني باشند بيآنكه آمادگي و شايستگي اين كار را داشته باشند. نهتنها اين عمل غيراخلاقي محسوب ميشود بلكه با توجه به نمونههايي كه مشاهد ميكنيم، ميتواند بحرانهاي بسياري را براي نوزاد خريداريشده و خانواده دو طرف به وجود بياورد. بحرانهايي زير پوست شهر ميماند بيآنكه مقصر اين عمل شناسايي شود. در شبكههاي اجتماعي و در و ديوار شهر ميبينيم كه آگهي فروش بچه نصب ميكنند. بهدليل آنكه عموما خبرهاي مربوط به اين روند رسانهاي نميشود و تنها در سينه خانوادهها ميماند جامعه هم تاكنون نتوانسته به اين موضوع به چشم يك آسيب اجتماعي نگاه كند و همواره ميخواهد اين موضوع را با احساسات كاذب بررسي كند. در اين رابطه خبرنگار ما گفتوگويي با «سعيد بابايي»، مديركل امور كودكان و نوجوانان سازمان بهزيستي كشور انجام داده كه در ادامه ميخوانيد.
برخي معتقدند كه سختگيريهاي سازمان بهزيستي باعث ميشود شهروندان براي فرزندخواندگي به سمت خريد نوزاد بروند، آيا ميتوان چنين گفت؟
«در ابتدا بايد به اين موضوع اشاره كنم، بحثهايي كه در مورد فرزندخواندگي مطرح ميشود بهدليل عدم آگاهي عمومي در اين مورد باعث شده مسائل بهصورت كامل بيان نشود. به همين دليل خيلي اوقات علت سختگيري سازمان بهزيستي در بحث فرزندخواندگي كه مستقيما به آينده كودك آسيبديده مربوط است، ناديده گرفته ميشود. بايد به اين مورد توجه داشته باشيد كه طبق قانون «حمايت از كودكان و نوجوانان بيسرپرست و بدسرپرست» كه در سال 1392 به تصويب رسيد و پيش از اين هم قوانيني در اين مورد به تصويب رسيده بود، سپردن سرپرستي «كودكان» و «نوجوانان بيسرپرست و بدسرپرست» به سازمان بهزيستي واگذار شده است. طبق بند يك اين قانون وظيفه بررسي صلاحيت والدين جديد، عملا به نمايندگي از «حاكم شرع» به سازمان بهزيستي سپرده شده است. ما در اين زمينه كودكاني داريم كه يا بدسرپرست محسوب ميشوند يا به نوعي باتوجه به شرايط خانواده سلب حضانت شدهاند و با شرايط موجود بايد بهترين خانواده را براي او پيدا كنيم كه اين وظيفه سنگيني است. با توجه به اين شرايط وقتي قرار است مسووليت اين كودكان يا نوجوانان را به خانواده ديگري بسپاريم، بايد صلاحيت آنها توسط كارشناسان ما بعد از طي كردن مراحلي سنجيده شود. براي بهتر روشن شدن وظيفه سازمان در اين زمينه بايد مثالي بياوريم. اگر به فرض در روزگاري 100 هزار كودك براي واگذاري در اختيار سازمان بود و در مقابل 5 هزار متقاضي فرزندخواندگي ثبتنام كرده بودند، وضعيت پيچيدهاي براي واگذاري نخواهيم داشت ولي هنگامي كه ما با 32 هزار خانواده متقاضي روبرو هستيم و تنها 2 هزار كودك براي واگذاري سرپرستي در اختيار داريم طبيعتا مديريت سختتر و دشوارتر است و ما چارهاي نداريم تا با دقت بالاتري تصميم بگيريم. همين حالا كه من با شما صحبت ميكنم در مقابل هر كودكي كه براي واگذاري در اختيار بهزيستي است 13 تا 14 خانواده متقاضي در صف انتظار حضور دارند. با اين توضيح فكر كنم هر سازمان يا نهاد ديگري كه مسووليت واگذاري كودك را به خانوادههاي جديد بر عهده داشت، مطمئن باشيد كه همين سياست را در پيش ميگرفت. پس متقاضيان فرزندخواندگي بايد به اين موضوع توجه داشته باشند كه بخشي از طولاني شدن روند حضانت فرزند به همين دليل تلاش جهت شناسايي آمادهترين خانواده متقاضي است. اين اطمينان را داشته باشيد كه ما هيچگاه به فردي كه صلاحيت سرپرستي فرزند را ندارد فرزندي تحويل نميدهيم و براي بهبود شرايط زندگي آينده كودك يا نوزاد، بهدنبال بهترين خانواده خواهيم بود.»
سازمان چه اولويتهايي را براي دادن حضانت به خانواده جديد در نظرميگيرد؟
«يكي از شرايط اصلي ما براي دادن سرپرستي كودك به خانواده جديد، فاكتورهاي اقتصادي بوده است اما در سالهاي اخير تلاشمان بر اين بود تا در كنار موارد مالي، به موضوعات فرهنگي و اجتماعي خانوادهها هم توجه ويژهتري داشته باشيم. برخي از خانوادههاي متقاضي هستند كه از وضعيت مالي خوبي برخوردارند ولي وضعيت فرهنگي و اجتماعي مطلوبي ندارند. پس در اينجا اولويت، انتخاب خانوادهاي است كه وضعيت اجتماعي مناسبتري دارد. توجه داشته باشيد اين مواردي كه به نوعي در موردش سختگيري ميكنيم را بايد در قالب «شايستهگزيني» تعريف كنيم. جالب است به مثالهاي تعجبآوري اشاره كنم، برخي مواقع مواردي داريم كه خانوادهها ميآيند و به كارشناسان ما ميگويند وضعيت مالي مناسبي ندارند و زندگي را با سختي پيش ميبرند و در اين وضعيت از سازمان انتظار دارند كه هم به آنها مستمري پرداخت كند و هم براي گرمتر شدن كانون خانوادهشان سرپرستي فرزندي را به آنها بدهد. ما نميتوانيم سرپرستي فرزندي كه بهدليل وضعيت نابسامان خانواده اصلي (زيستي)، دچار آسيب شده است را بار ديگر به خانوادهاي بسپاريم كه خودشان درگير چالشهاي بسياري هستند. هرچند ما آرزو ميكنيم كه چنين خانوادههايي هرچه زودتر وضعيت مالي خوبي داشته باشند و در ادامه بتوانند در صورت تاييد صلاحيت، فرزندي را به سرپرستي بپذيرند و از نعمت فرزندداري بهرمند شوند.»
چه عواملي باعث ميشود كه خانوادهها به سمت خريد نوزاد ميروند؟
«بعضا خانوادهاي داريم كه بنا بر آزمونهاي روانشناسي نتوانستند فاكتورهاي سرپرستي كودكي را برعهده بگيرند و بهدنبال راههاي ديگري هستند. اين خانوادهها شرايط برعهده داشتن سرپرستي فرزند را ندارند و منجر به آسيبرساندن به نوزاد و كودك ميشوند. در اين شرايط چنين خانوادههايي از طريق راههاي غيرقانوني و غيراخلاقي اقدام به خريد و فروش فرزند ميكنند. توجه داشته باشيد كه اين موضوع عملا با «قاچاق كودك» تفاوتي ندارد و كساني كه اقدام به خريد و فروش كودك ميكنند مرتكب جرم ميشوند. هم خانوادهاي كه فرزند خود را به فروش ميرساند مجرم است و هم خانوادهاي كه به نوعي خريدار بچه محسوب ميشود، قابليت پيگرد قانوني دارند. مانند همين موردي كه در گزارش شما به آن اشاره كردهايد. اگر قانون بخواهد با سختگيري عمل كند، ميتواند از جنبه مقابله با جرم وارد عمل شود و حتي برخورد قضايي نمايد. متاسفانه بايد بگويم كه در اين وضعيت ما هميشه با يك داستان تكراري روبرو هستيم و بهانههاي تكراري مانند اينكه بچه را در پاركها پيدا كردهايم يا اينكه ميگويند نوزاد درب منزل آنها به صورت اتفاقي قرار داشت و... همه ميدانيم كه چنين داستانيهايي كه براي فرار از قانون عنوان ميشود، دروغ و صحنهسازي است. وقوع چنين اتفاقاتي در زمانه ما تقريبا غير ممكن است. متاسفانه برخي خانوادهها به غلط فكر ميكنند كه چون فرآيندهاي قانوني قبول حضانت فرزند زمان زيادي ميبرد و سختگيريهايي زيادي از سوي سازمان و ديگر نهادهاي قانوني اعمال ميشود، خود را راضي ميكنند با صرف پول و اعمال غير اخلاقي كودكي را خريداري كنند يا خانوادههايي مانند همين گزارش شما هستند كه بهدليل عدم تاييد صلاحيتشان توسط همكاران ما مسير غيرقانوني را در پيش ميگيرند. شايد اگر راهنمايي درستي به اين خانوادهها بشود يا خودشان تحقيقات بيشتري كنند ميتوانند مسير «آمادگي» و «شايستگي» را با توجه به مراحل قانوني، به درستي طي كنند تا بتوانند سرپرستي فرزندي را بر عهده بگيرند. باتوجه به اينكه تعداد كودكان و نوزادان خيلي كمتر از تعداد خانوادههاي متقاضي است، طبيعتا زمان زيادي طول ميكشد تا فرزندي به خانوادهاي سپرده شوند. هركسي كه تقاضاي فرزندخواندگي بدهد ما آنها را در روند نوبتدهي قرار ميدهيم و اينكه چرا برخي زودتر از سايرين فرزند را در آغوش ميگيرند بايد بگويم كه به شايستگيها و آمادگيهاي خانوادهها مربوط است چون در اين مورد افراد و خانوادهها از نظر فرهنگي و اجتماعي باهم متفاوت هستند و همين باعث ميشود كه برخي در مدت زمان كوتاهي به خواستهشان ميرسند.»
در اين مورد ميتوانيد بيشتر توضيح دهيد كه با چه خانوادههايي روبرو هستيد؟
«بسياري از خانوادههايي كه به هر عنوان فرزندي ندارند بهدنبال راهي براي فرزندآوري هستند و در طول اين سالها همه راههاي پزشكي را دنبال ميكنند و وقتي به دليل بالا رفتن سن از فرزندآوري نااميد ميشوند براي قبول سرپرستي به بهزيستي مراجعه ميكنند. بسياري نامه به دست ما ميرسد مثلا يك زوج شصت، هفتاد ساله از سازمان بهزيستي درخواست نوزاد ميكنند و خيلي هم پيگير اين موضوع هستند و هر ماه نامه خود را براي ما ارسال ميكنند ولي ما نميتوانيم درخواست آنان را بپذيريم هر چند تمكن مالي بسيار بالايي داشته باشند. سازمان بهزيستي به عنوان متولي اين موضوع چگونه ميتواند سرپرستي نوزاد را به اين خانواده بدهد در حالي كه يك خانواده جوان با شرايط مناسب براي قبول سرپرستي همان نوزاد در صف انتظار قرار دارد. قطعا ما در اين مورد موضوعات را بررسي ميكنيم. حال مواردي داريم كه همين خانواده با همين سن بالا اقدام به خريداري غيرقانوني كودك كرده است.»
به تازگي ميشنويم كه بهزيستي براي خانوادههاي متقاضي فرزند، راههاي ميانبري طراحي كرده است در اين خصوص توضيحي ميدهيد؟
«ما براي اينكه خانوادههاي متقاضي را تشويق كنيم كه فقط به دنبال نوزاد يا كودك زير 2 سال نباشند، ميانبرهايي را در نظر گرفتهايم. خانوادههايي كه بخواهند سرپرستي «كودكان بالاي 5 سال» و همچنين بچههايي كه نيازمند «پيگيري درمان» هستند برايشان استثنائاتي قائل شدهايم كه روند كوتاهتري نسبت به نوزادان خواهد داشت. در مورد پيگيري درمان بايد بگويم كه هميشه مراحل درمان كودكان پيچيده نيست. شايد برخي فكر كنند بعد از قبول سرپرستي چنين كودكاني مراحل سخت و طاقتفرسايي در انتظارشان است ولي واقعا اينطور نيست، برخي از اين بيماريها بسيار عادي و قطعا قابل درمان است و ممكن است براي فرزند زيستي خود خانوادهها هم پيش بيايد. شك نداريم كه مراحل درمان بيماري اين كودكان ميتواند با محبت و عشقي كه خانواده به فرزند دارد، به خوبي و بسيار بهتر پيش برود. بسياري از خانوادههايي كه از اين روش سرپرستي فرزندي را قبول كردهاند بعد از طي كردن مراحل درمان و بهبود فرزند به ما گفتهاند كه حس ميكنند كه اين فرزند را خودشان به دنيا آوردهاند. چون احساسات پدرانه و مادرانه در مراحل درمان بيش از تجربيات ديگر پررنگتر خواهد شد. توجه داشته باشيد كه ما در اين راههاي ميانبر هم بررسيهاي متداول خودمان را داريم. فكر نكنيد در اين موارد فاكتورهاي اصلي خود را در نظر نميگيريم، تنها تفاوتش اين است كه ديگر در صف طولاني انتظار قرار نميگيرند و درخواست آنها خارج از نوبت بررسي ميشود. خوشبختانه بايد بگويم بعد از اينكه اين فراخوان را رسانهاي كرديم استقبال خوبي صورت گرفت كه باعث اميدواري ما هم شد. از اين تريبون ميخواهم استفاده كنم و به مخاطبان روزنامه اعتماد بگويم خانوادههايي كه متقاضي سرپرستي كودكان بالاي 5 سال و همچنين كودكاني كه نياز به پيگيري درمان دارند، ميتوانند به سامانه «3000012311» پيامك دهند و بعد از ثبت اطلاعات اوليهشان شامل نام و نام خانوادگي و نام استان، همكاران ما با آنها تماس خواهند گرفت.»