محيطبانان و چالش برخوردهاي مسلحانه
حميدرضا گودرزي
زماني بيابانها، كوهستانها و جنگلهاي كشورمان زيستگاه انواع و اقسام حيوانات وحشي بود. در عبور از شهرها و در جادههاي بين راهي كمتر زماني بود كه خرگوش و روباه و گرگ نميديديم. مزارع كشاورزان از حمله گرازها آسيب ميديد، در كوهستانها غرش پلنگ شنيده ميشد، پرندگان و چرندگان مختلفي در كنار رودخانهها زندگي ميكردند كه ديدن آنها جزو بديهيات روزمره بود. آن زمانها هم شكار و شكارچي وجود داشت، اما لوازم شكار و اتومبيلهاي تندرو كمتر در اختيار مردم بود، بيابانها با جاده آسفالت به هم متصل نبودند و به راحتي نميشد سر از كوه و بيابان در آورد.
اما سالها پس از آن واقعه ديگري رخ داد. سلاحهاي جنگي در دسترس مردم قرار گرفت، با وقوع انقلاب اسلامي و يورش به پادگانها بسياري از انواع سلاح و مهمات غارت شدند و پس از آن با وقوع جنگ تحميلي وجود اسلحه در دسترس همه قرار گرفت كه چون ميخواستند از خودشان و كشورشان دفاع كنند امري بديهي به نظر ميرسيد.
اما حالا شرايط چگونه است؟
به آمارها نگاهي بيندازيم چه تعدادي سلاح و مهمات قاچاق در اختيار مردم قرار دارد؟ چند هزار نفر از افراد حرفه خريد و فروش سلاح و مهمات قاچاق را پيشه خود كردهاند؟
طبق يك آمار غيررسمي در سال 94 آقاي فرهاد دبيري، معاون وقت سازمان محيط زيست اعلام داشته كه بيش از يك ميليون اسلحه غيرمجاز در دست مردم است و شايد همين اندازه هم سلاح مجاز در دست مردم باشد.
سرهنگ محبتخاني، فرمانده يگان حفاظت سازمان محيط زيست اعلام كرده در ظرف 2 سال اخير حدود 10 هزار سلاح كشف و ضبط كردهايم.
با وجود اين همه سلاح قاچاق در دست مردم، ظرف سالهاي پشت سر هر كسي به دشت و بيابان گذر كرد به محض برخورد با حيوانات وحشي آنها را هدف قرار داد اگر ده سال پيش شكارچي حرفهاي داشتيم كه فقط كارش اين بود اما حالا همه با يك اسلحه به دست شكارچي حرفهاي شدهاند و تخم مار و مور را از روي زمين برداشتهاند و همين شد كه با يك زمين سوخته روبهرو شديم و گروهي حيوانات منقرض شده مثل شير و پلنگ يا در حال انقراض مثل يوز ايراني. محيط زيستگاههاي حيات وحش به 1/5 درصد مساحت كشور يعني حدود15 ميليون هكتار تقليل يافته است و تازه همين 5 درصد كاملا پر از حيوانات وحشي نيست، پر از درختان ناياب و گل و گياهان نادر نيست و تازه چشم طمع شكارچيها با اسلحههاي رنگارنگ به همين 5 درصد محيط زيست هم هست.
روز به روز موضوع اهميت سازمان محيط زيست و محيطبانان در چشم جامعه اهميت خودش را پيدا كرد الان بهطور قطع ميشود گفت تقريبا درصد بالايي از جمعيت ايران دلنگران محيطبانان هستند، زندگي سخت و تلاش قهرمانانه آنها را ميستايند و هرگاه يكي از آنها در اين نبرد شجاعانه به خاك ميافتد، اشك همدردي ميريزند.
اما سازمان حفاظت محيط زيست و يگان حفاظت آن، اين روزها با چالشهاي جدي روبهرو هستند.
تعداد 3600 نفر محيطبان داريم كه هر كدام بايد از 40 هزار هكتار فضاي حفاظت شده تحت نظر محيط زيست و قرارگاههاي آن مراقبت كنند و از آن طرف ميليونها اسلحه غيرمجاز در دست افرادي داريم كه دلشان به حال حيات وحش و محيط زيست اصلا و ابدا نميسوزد، مسلحانه در اماكن حفاظت شده مانور ميدهند، روز روشن جلوي چشم محيطبانان به طرف حيوانات شليك ميكنند و آنها را با چالشهاي بزرگي روبهرو ميكنند. محيطبانان خسته، اگر شليك كنند كه هر حادثهاي را بايد پاسخگو باشند و اگر شليك نكنند كه بايد از اهداف مقدسشان بگذرند، بايد چشم روي حوادثي ببندند كه خلاف عشق و حرفه مقدس آنهاست، چاره چيست؟
در سال 1399 از سوي مسوولان سازمان محيط زيست چنين اعلام شد كه بيش از 141 محيطبان جان خود را بر سر حرفه مقدسشان نهادهاند و به شهادت رسيدهاند.
در اينجا مساله مهمي وجود دارد، آيا محيطبانان حق دفاع از خود و حيات وحش و محيط زيست را دارند يا خير؟
برابر قانون در پي گذراندن دورههاي آموزش تحت نظر دادسرا و اخذ گواهي و معرفينامه محيطبانان ميتوانند در زمره ضابطين عدليه محسوب شوند كه بالطبع حق دفاع مسلحانه از خود را در برابر شرايط خطرناكي كه جان آنها را تهديد كند، خواهند داشت تا بتوانند در برخورد با جرايم مشهود حوزه تخصصي محيط زيست ورود كنند.
بخشي از متن ماده 1 قانون حمايت قضايي از ماموران يگان حفاظت محيط زيست به شرح زير است:
به كارگيري سلاح توسط ماموران در موارد ضروري در صورتي مجاز است كه ضمن رعايت تمام ضوابط مقرر از هيچ طريق ديگري مانند به كارگيري سلاح غيركشنده امكان دستگيري و متوقف كردن مرتكبان وجود نداشته باشد.
ماجراي جلوگيري از وقوع جرايم راجع به محيط زيست داراي پيچيدگي خاصي است.
برخي فكر ميكنند اساسا ضرورتي ندارد كه يك محيطبان در برابر شكارچيان دست به اسلحه ببرد، چون شكارچي غيرمجاز كه قصد كشتن كسي را ندارد و صرفا براي شكار وارد محدوده محيط زيست شده است پس چرا بايد با اسلحه در برابرش بايستيم.
اما سخن اين است كه اساسا بايد از حيات وحش و محيط زيست دفاع كرد يا خير. آيا اين كار ضرورت دارد، درجه و ميزان ضرورت آن تا چه ميزان و پايهاي است. محيطبانان از نظر قوانين استخدامي كارمند دولتي محسوب ميشوند، اما با توجه به شرايط كاري وضعيتي شبيه به نيروهاي انتظامي دارند اما بهطور كلي فاقد اختيارات و تكاليف آنها هستند و به گونهاي وضعيت شبهنظامي دارند.
در برخورد با اشرار مسلحي كه به شكل شكارچي وارد مناطق ممنوعه ميشوند و بدون مجوز در پي قلع و قمع ثروت اين سرزمين هستند يك محيطبان شرافتمند بايد چه كند در مقام جلوگيري از اعمال شكارچيان مسلح كه قاچاقچيان غيرقانوني هستند و مصمماند كه ثروتهاي ملي را به خارج از كشور قاچاق كنند. محيطبانان يا بايد آماج گلوله قرار گرفته و جان فدا كنند يا دست به اسلحه شوند، اگر گلولهاي شليك كنند و سبب مرگ يا زخمي شدن شخص يا اشخاصي شوند بايد تحت محاكمه قرار گيرند و حكم قصاص آنها صادر شود.
محيطباني كه مثل نيروهاي زبده انتظامي آموزشهاي دقيق نديده است، تحصيلات انتظامي نكرده، اصول عمليات انتظامي را نخوانده، با يك اسلحه كهنه و زنگ زده فقط با شعله عشقي كه در دل دارد، دفاع ميكند. رقمي در حدود 150 محيطبان شهيد شده اين آمار كمي نيست اينكه در تعقيب و گريز موتورسيكلت او از كوه و كتل سقوط كند، اينكه با ماشين تصادف كند و اينكه طعمه حيوانات وحشي شود، اينكه در سرما و گرما، از بيماري گزندي به او برسد همه اينها وقايع ناشي از كار هستند.
در همه دنيا موضوع برخورد ماموران انتظامي و شبهانتظامي با مجرمان و بهطور كلي افرادي كه حتي به اشتباه مجرم يا متهم قلمداد ميشوند امر مهمي است. آيا ماموران حق دارند به محض برخورد با يك متهم به روي او آتش بگشايند؟ خيليها ميپرسند پس اسلحه براي چيست چرا ماموران را مسلح كردند؟ براي اين است كه اجراي قانون كنند براي اين است كه راه را به مجرمان ببندند و مانع ارتكاب جرم شوند.
در مورد محيطبانان نيز همين گونه است اگر با يك شكارچي مسلح روبهرو شدند و به رويش آتش گشودند، آيا ميشود گفت كه در هر صورت مامور گناهي ندارد و هر اتفاقي هم افتاده چون در راستاي اجراي قانون بوده پس در مقام انجام وظيفه بوده است، لذا محيطبان مجرم نيست و كسي حق بازخواست كردن از او را ندارد؟
اگر چنين است چرا قانون نحوه به كارگيري سلاح تصويب شده، يك ماده و اصل كافي است كه هر كسي به وسيله ماموران صدمه ببيند يا كشته شود اگر در حين انجام وظيفه باشد، مجازات ندارد و موضوع جرم نيست.
به كارگيري سلاح از طرف ماموران و محيطبانان و بهطور كلي تمام افرادي كه مجاز به حمل سلاح هستند معطوف به شرايطي است. نيروي حامل سلاح بايد توجه داشته باشد كه حادثهآفريني نكند. متهمي كه قانوني را زير پانهاده و با سلاح غيرمجاز به شكار غيرمجاز ميرود و حتي به روي محيطبان اسلحه ميكشد، ماموران مكلفند حتيالامكان با استفاده از ابزاري غير از سلاح ناريه غائله را ختم و متهمان را دستگير كنند. هنر يك مامور نيروي انتظامي هنر يك محيطبان در همينهاست و الا همه آنها كه به شكار غيرمجاز ميآيند، اسلحه هم دارند و زمان برخورد با مامورين تمرد هم ميكنند. اگر كار به شليك نكشد هنرمندي است و الا با فرمان ايست و شليك تير هوايي و سر آخر به گلوله بستن لاستيك و چرخهاي اتومبيل شايد بتوان مانع گريز مجرمان شد و تازه در صورت شناسايي متخلفان اگر فرار كنند ديگر مرتكب شكار غيرمجاز نميشوند و حسب دستور شناسايي و بعدا دستگير ميشوند پس همه راهها به رُم نميشوند كه ماجرا حتما منجر به تيراندازي شود.
بايد در صورت وقوع چنين حوادثي از محيطبان دفاع كرد. بايد جزييات قضيه را بررسي كرد و اگر جان محيطبان در خطر حتمي قرار گرفته است اين حق را به او داد كه از خودش دفاع كند، نه اينكه حتما قضيه را شبهعمد بدانيم، اما جزء به جزء بررسي كنيم و احتمال شبهعمد بودن ماجرا وجود داشته باشد و اين حق را به آنها بدهيم كه در شرايط سخت و اوضاع پيچيده از خود و حيات وحش دفاع كنند و با همه اين احوال يك نكته هم بايد محل توجه قرار داشته باشد كه تيراندازي تنها راه چاره نيست و توصيه قانونگذار هم اين است كه حتيالامكان از سلاح گرم استفاده نشود. براي حل اين معضل راههاي ديگري هم وجود دارد: نكته اول، اينكه راههاي ورود به مناطق ويژه محيط زيست و قرارگاههاي محل استقرار حيات وحش را كاملا مسدود و امكان عبور و مرور افراد را سلب كنند تا هركس اراده كرد نتواند با سلاح وارد منطقه شود، اينها امري است كه متخصصان محيط زيست و مسوولان سازمان حفاظت از محيط زيست به آنها واقف هستند، اما لوازم و تجهيزات كافي ندارند و بودجه آنها در حد كفايت نيست.
نكته دوم، تهيه لوازم و اشياي مدرن براي مراقبت و حفاظت است اعم از دوربينها و تجهيزات جديد كه ميتوانند كنترل را براي محيطبانان آسان كنند و راه را بر شكارچيان مسلح ببندند.
نكته سوم، تجهيز نيروي انتظامي براي كشف باندهاي قاچاق و كشف سلاحهاي غيرمجاز. هر چه آمار دسترسي مردم به سلاحهاي غيرمجاز كاهش يابد ميزان حوادث ناگوار كمتر ميشود.
نكته چهارم، افزايش آمار محيطبانان و آموزش جدي آنها براي نظارت بر محيط و تيزهوشي در برخورد با صحنههاي مسلحانه و توجه به اين امر كه به كارگيري سلاح توسط محيطبانان تنها دواي درد نيست و نبايد اينگونه فكر كنيم كه هر چه اختيار ماموران و محيطبانان براي استفاده از سلاح بيشتر باشد، آمار برخوردها كاهش پيدا ميكند، بلكه فشار براي كشف سلاح قاچاق و آموزش براي عدم استفاده از اسلحه جز در موارد لزوم يك راهكار موثر است.
پس در يك جمعبندي كلي؛
اولا؛ بايد تعداد محيطبانان افزوده شود تا بتوانند در برخورد با وقايع به كمك افراد بيشتري از خود و محيط زيست دفاع كنند تازه اگر تعدادشان كثير باشد احتمالا كمتر صدمه ميبينند و كمتر ناچار به تيراندازي ميشوند.
ثانيا؛ با تهيه لوازم مدرن اعم از سلاح و دوربين و ديگر وسايل روز هم ميتوان جمعيت حيات وحش و محيط زيست را كنترل و هم شكارچيان غيرمجاز را شناسايي و دستگير كرد.
ثالثا؛ آموزش حرفهاي محيطبانان امري ضروري است هر چه آگاهتر باشند در صحنههاي برخورد با افراد مسلح تواناتر و براي حل و فصل ماجرا مسلطتر خواهند شد.
رابعا؛ موضوع مبارزه براي گردآوري سلاح غيرمجاز و دستگيري باندهاي فروش سلاح قاچاق سبب كاهش اين لوازم مخرب ميشود تا كمتر شاهد مرگ غمگين محيطبانان اين شمعهاي فروزان دشتهاي كشورمان باشيم.